گزیده ای از مقدمه ی استاد محمد رضا حکیمی بر کتاب: شهر گمشده، نوشته دکتر زورق
گزینش: نرگس انصاری
یادآوری: این گزیده را سال ۱۳۸۹ برای درج در سایت مؤسسه فرهنگی اخوان دستمالچی که کار مدیریت اجرایی آن را بر عهده داشتم به انجام رساندم. این روزها هر چه تأمل کردم متنی زیبا و گویا تر از این برای بازخوانی در مورد فاطمه (س) نیافتم. بنا بر این، بهتر دیدم که همان پنجره قدیمی را بر روی مشتاقان آشنایی با مادر ارزش ها و حماسه ها در آستانۀ بهار و رسیدن گاه وارۀ سوگ دوم آن بزرگ بانو، بگشایم تا به عطر دل انگیز اندیشه و اقدام آن بانوی استوار قامت در تاریخ اسلام و مسلمانی، احساس و اندیشه را معطر کنند و همگان، دوباره به آستانش کرنش کنیم. درود خدا بر او باد!
شناخت درست برخی از ارزشهای مهم در زندگی بشر، و شماری از رویدادهای تعیین کننده مسیر حیات انسانی، بستگی کامل به شناخت شخصیتهای خاص و به تحلیل درست و واقعبینانه حوادثی مخصوص دارد؛ به ویژه اگر شخصیت یا حادثهای تاریخآفرین و امتساز باشد.
تاریخ اسلام و حوادث گوناگون آن- در عرصههای وقوع و تآثیر- و شخصیتهایی که در اسلام نقشهایی ایفا کردهاند، و اهداف آشکار یا نهانی این شخصیتها، هنوز، به گونهای اصولی و فراگیر، مورد نگرش علمی و نگارش تحلیلی و تنسیق موضوعی و استنتاج ارتباطی قرار نگرفته است؛ آن هم از سوی نویسندگان و پژوهشگران خودی، مطمئن، توانای بر تحلیل وقایع، و تنسیق حوادث، و درک صحیح جهان پنهان اهداف و رویدادها.[۱]
از این رو حقایق بسیاری در جوانب گوناگون اسلام، و معارف خالص اسلامی، و حکومت و قضاوت و اقتصاد و تربیت( فردسازی) و سیاست ( جامعه پردازی) قرآنی ناشناخته مانده است، تا جایی که عقل خود بنیاد دینی، برای شماری از فاضلان ما، قابل شناخت و پذیرش نیست.
آری، جای افسوسی بس گران است که تاریخ تحلیلی و جامع اسلام تدوین نیافت، و انسانهایی فراوان- مثبت و منفی- چنان که باید شناخته نشدند. انسانهایی که برخی از آنان در تاریخ اسلام آفرینندگان نور بودند و برخی آفرینندگان ظلمت.
هنوز- متآسفانه- به صورت تحلیلی و بیان مستند و وافی و استنتاج تنسیقی حوادث، و بازکردن نقشههای سیاستمداران بازار مکه، توضیح داده نشده است که تاریخ امامت در اسلام، از سال سوم بعثت در مکه مکرمه آغاز میگردد، یعنی از هنگام نزول آیه «انذار»(و أنذر عشیرتک الاقربین)[۲] شروع میشود ( که در آن جا پیامبر اکرم، ضمن علنی کردن رسالت ، وصایت و خلافت علی را پس از خود نیز اعلام کرد)، نه از تنها واقعه غدیر و نه از حوادث هفتاد روز آخر عمر پیامبر(ص)، و امور مهمی که برای قرار گرفتن علی(ع) در کانون امت، به وسیله خود پیامبر(ص) به وقوع پیوست…. لیکن مورد عمل و توجه پیش افتادگان قرار نگرفت!
بسیار جالب توجه است که سخن و عملکرد الهی، انسانی، اجتماعی، دینی، حقوقی و تکلیفی پیامبر اکرم حتی به گوش فیلسوف و نویسنده معروف فرانسوی قرن هیجدهم فرانسه، ولتر(م: ۱۷۷۸م) نیز رسید که در کتاب درباره ی آداب و رسوم ملتها گفت: «آخرین اراده محمد انجام نشد، او علی را منصوب کرده بود…..»[۳]
اینها همه چرا بود و چرا شد؟ برای اینکه پیامبر اسلام دین آورد نه سلطنت ، و کتاب آسمانی آورد نه سنن قبایلی به منظور وحدت قومی و تشکیل حکومت عربی، و در گستره هدف الهی او ، جهان و تاریخ قرار داشت و دین او (اسلام)، دین کتاب است، کتابی که آمده است تا امت واحده بسازد (انَّ هذِهِ آُمًّتُکُم ، آُمًّه واحده)[۴] و امتی که بخواهد به وحدت برسد، و آن را پاس دارد، و با قرآن زندگی کند، باید تربیت قرآنی بیابد، و تربیت زمان میبرد، به ویژه که در امتسازی ، تربیت باید ادامه داشته باشد، و تربیت بر مبنای قرآن، معلم میخواهد، بخصوص در سطوح مختلف امت و در تطورهای گوناگون زمان. پس هم اصل وجود معلم ضروری است و هم پیاپی آمدن معلمانی که عالم به همه کتاب باشند و عامل به همه کتاب، و وارثان علم پیامبر (ص) باشند(أنا مدینهُ العلمِ و علیُّ بابها) [۵]
این بود که پیامبر اکرم(ص) درباره امامت اهتمامی بسزا ورزید و این امر (مطرح ساختن علی(ع) در مناسبتهای بسیار، به منزله وصیّ و جانشین بی منازع پیامبر خاتم(ص) ، در دو دهه ( ده سال بقاء در مکه مکرمه پس از اعلان رسالت و ده سال هجرت به مدینه منوره)، همواره ادامه داشت و در این بیست سال، آیات بسیاری درباره علی (ع) و گستره مجاهدات و بلندای مقامات معنوی او نازل شد، و این که تنها او میتواند حافظ اسلام و قرآن و تعالیم اسلام و قرآن باشد.
آخر ، چطور شد و چگونه حقایق اسلام واژگونه شد که اسلامی که سلمان و مقداد و اباذر پرورده بود ، روزی دارای خلفایی شد مانند معاویه اموی و واثق عباسی و معتضد عباسی ، که قصرهایی بسازند افسانهای که مردم تصور کنند جنهای حضرت سلیمان آنها را ساختهاند ؛ و مقتدر عباسی یازده هزار خواجه حرمسرا داشته باشد ، و همین گونه وزیران و کارگزارانشان ، مانند علی بن احمد راضی ، و وزیر مُهَلّبی و ……….[۶]
آیا پیامبر (ص) آمد و قرآن نازل شد، تا این فرعونیت و قارونیت از آن نتیجه شود، یا آمد تا مدینه القران و مدینه النبی بسازد تا بشریت همه به حیات طیبه و سعادتمند دست یابند ، و به ستیغ بلند « انما المومنون اخوه» برسند، و تحت تربیت فراگستر « کُلُّکُم راعٍ وکُلُّکُم مسئول عن رعیَّتِه / همه انسانها نسبت به هم و زندگی هم مسئول اند» قرار گیرند .
آری ، مبارزات سرمایه داری قریش و بت پرستان حجاز و سردمداران بازار مکه ، با اصل رسالت ، با همه تنوع و فشار ، بیشتر جنبه طرد کردن یا نظامی داشت ، و از رنگ سیاسی کمتر بهره مند بود . از سویی در ده سال مکه قریش و بت پرستان ، پیامبر را فاقد قدرت و مسلمانان را اندک ، و به هر حال ، در چنگ خود میدیدند ، لیکن پس از هجرت پیامبر (ص) به مدینه ، و نیرو گرفتن اسلام ، و تشکل دو قبیله مقتدر اُوس و خُزرُج ، در مقام انصار ، زیر پرچم اسلام ، مبارزات قدرتهای مکه جنبه سیاسی و نقشهپردازی به خود گرفت ؛ و اگر باز هم هجومهای سنگین نظامی به وقوع پیوست ، لیکن نتیجه نداد ، و پیروزیهای اسلام همواره چشمگیرتر میشد ، و از سویی عمر پیامبر به سالهای پایانی میرسید …….
اینها بود و اینها ، که طرز برخورد با اسلام و عدالت اسلامی و قسط قرآنی و مساوات مردمی اسلام ، که به هیچ گونه برای فرعون صفتان و قارون خصلتان قریش و ارکان بازار مکّه ، قابل قبول و تحمل نبود ، عوض شد ، و کار به طرحریزیهای سیاسی کشید ، و هدفها همه متوجه اصل امامت و وصایت شد ، یعنی ادامه رسالت نه خود رسالت، که دیگر نمیشد با آن مبارزه کرد . قریش دید که میتواند با حفظ ظاهری اصل رسالت ، تجمع قوم عرب را قوی تر کند ، و خلافت را پیریزد ، یعنی یک حکومت عربی – اسلامی ، نه یک حکومت الهی – قرآنی پدید آورد ، و خاندان ابوسفیان که طراحان اصلی نقشه ها بودند ، به حکومت رسند ، چنان که رسیدند و نزدیک به یک قرن و نیم، بر اسلام و سرزمینهای اسلام حکم راندند، و نوشتهاند که ابوسفیان بر سر قبر حمزه سیدالشهدا – عموی پیامبر – و دیگر شهدای احد رفت و با فریاد گفت :« آنچه را که برای آن با ما جنگیدید ، اکنون در دست ماست ، و شما خاک شدهاید ». [۷]
برای رسیدن به این مطالب و حتی حس کردن آنها – اگر چه پس از قرنها – کافی است که کسی حاضر باشد ۳۰۰ صفحه از تاریخ خلافت را – از روز فوت پیامبر (ص) تا روزی که یزید کعبه را به منجنیق ( توپ ) بست – از روی تواریخ معتبر برادران اهل سنت ما بخواند ، و ببیند که جریانها چگونه صورت میگرفته است[۸] و اهداف چه بوده است ……… و چه اعترافاتی از متصدیان امر خلافت، در اوراق تاریخ، ثبت است ………
پیامبر (ص) در گذشته است، و مدینه یتیم شده است. اکنون کسانی که باید به خانه علی (ع) روی آورند ، و همانندترین فرد را به پیامبر ( ص) – که خداوند در آیه مباهله او را نفس پیامبر(أنفسَنا و أنفُسَکم) [۹]خواندهاست – به جانشینی او برگزینند، بلکه به مقامی که خدای متعال برای علی (ع) برگزیده بود، و پیامبر اکرم در طول دو دهه همواره بر آن تاکید کرده بود، گردن نهند، چنین کردند ……. اکنون دیگر سخنی از مدینه النبی نیست، و کسی نمیتواند از امامت قرآنی دم زند. علی (ع) حذف شده و تمام حرمت او پایمال گشته است . علی که در روزگار پیامبر، محترمترین مسلمانان و برادر پیامبر خدا ، بلکه نفس پیامبر (به نص آیه مذکور)، محسوب میشد ، و بزرگ ترین مجاهد راه خدا ، و مؤمنترین و نیرومندترین پشتیبان دین خدا بود ، و از سوی دیگر عالم به همه قرآن وعامل به همه آن بود ، و در کار دین ذرهای سستی نمیکرد ، و در اداره جامعه و تربیت امت جز عدالت چیزی نمیشناخت ، پس از درگذشت پیامبر( ص ) هیچ احترامی ندارد …….
خانهای که برای پیامبر آن همه محترم بود و هرگاه از برابر آن میگذشت به اهل آن سلام میکرد و به بهترین تعبیر « محل دو یادگار رسالت ، قرآن – اهل بیت (ع) » بود ، شکسته و بسته است . مدینه در سکوت غرق است و جز برق چند شمشیر که در فضا میتابد و مدافع اهداف سقیفه است ، و – به تصریح تواریخ معتبر اهل سنت – تا پای کشتن علی ایستادهاست ، [۱۰] نفس کِشی در مدینه نگذشتهاند . علی در خانه نشسته و در را به روی خود بسته است، تا دست کم جانش محفوظ باشد ، و ناگزیر نشود به روی اصحاب پیامبر (ص) شمشیر بکشد . تنی چند که برای دفاع از امامت قرآنی او پا به میان نهادهاند (مقداد بن اسود ، حباب بن منذر، سعد بن عباده ، زبیر بن عوام …..) ، مورد هجوم و ضرب و شتم قرار میگیرند ، و برخی در شب به تیر غیب (؟ ! ) کشته میشوند .[۱۱] قرآن مورد توجه نیست ، و مفسران و ناطق راستین آن در خانه زندانیاند ……. حتی چند آیه از قرآن را که بانوی عظمی بدانها استدلال میکند ، نمیپذیرند ……..
خدایا ! اکنون چه کسی ممکن است پیدا شود ، و در این وحشتستانی که پدید آمدهاست، قد علم کند، و رسالت با پیامبر مدفون شده را از نو زنده سازد ؟
پیامبر اکرم برای بقای دین جاودان الهی، پس از سالها مجاهده و تلاش ، و ایثارها و دفاعها ، و تحمل جنگهایی بس سخت ( چونان جنگ احد) ، و شهید دادنها (شهیدانی مانند حمزه سیدالشهدا، عموی مکرم پیامبر ، وحنظله غسیل الملائکه ، فرشتگان بدن او را غسل دادند) ، قرآن و علی را که عالم و عامل به قرآن بود ، و میتوانست امت را مانند خود محمد (ص) تربیت کند و به تربیت قرآنی – محمد تداوم بخشد، در میان مسلمانان گذاشت و درباره اهل بیت خود – از جمله حضرت بانوی عظمی فاطمه زهرا ( س ) – سفارشها و تأکیدهای بسیار کرد ، زیرا تحقق همه اهداف معنوی و مادی دین خدا، در جهت هدایت انسان، جز با هدایت تربیت آمیز آنان میسر نمیشد، چنان که تاریخ هم امروز گواه بر این زیان بزرگ است ، زیان ترک پیروی از قرآن – اهل بیت ( ع ) ، در معرفت و عمل ، که دو اصل مهم تلاشهای انسانیاند ، و انسانها را از حرکت وضعی (طبیعی) به حرکت انتقالی (الهی) منتقل میکنند .
پس ، علی (ع) را به جای آن که پیشوا و پیش راه خود قرار دهند، او را ازسر راه خود با اهدافی معین برداشتند، و چنان که برخی نویسندگان مطلع و متفکر نوشتهاند، علی را هم با پیامبر دفن کردند و اکنون نوبت ظهور حجت الهی است ، زیرا حجت الهی هیچ گاه قطع نمیشود و ناپیدا نمیماند . بنابراین میبایست کسی پیدا میشد و قد علم میکرد و پیامبران همه را – از آدم تا خاتم (ص) – زنده میساخت، و از آفاق جلیل مدینه فریاد برمیداشت : قرآن – علی ، نه ابوسفیان و قریش ، و مدینه النبی نه مدینه العرب .
در آن روزها تنها چیزی که در مدینه برای سران مطرح بود، مسئله قدرت بود و تنها چیزی که فراموش شده بود، قرآن بود و سفارشهای پیامبر (ص) درباره امامت قرآنی علی (ع) ؛ اما مگر یگانه دختر شجاع و مرد آفرین پیامبر که مانند علی پرورده دست خود پیامبر و ذخیره اسلام بود ، و هنوز حشمت او ایجاب میکرد که قدرت حضور اجتماعی و قیام انقلابی داشته باشد، میتوانست از قدرت بترسد، و به حمایت از امامت قرآنی برنخیزد، و نابودی مدینه النبی را به قیمت پدید آمدن مدینه العرب برتابد ، و از همه ارزشهای الهی تاریخ تا لحظه رحلت پدر ، که در معرض تحریفهای عرضهای و تغییرهای سلوکی قرار گرفته بود (و عاقبت آن وضعیت جز نابودی اسلام – حتی اسلام صوری – چیزی نبود ، اگر چه تا قرنی بعد ) چشم بپوشد؟ اگر چنین شده بود ، فاطمه فاطمه نبود ، در حالی که فاطمه فاطمه بود ، و تا ابد ، فاطمه فاطمه است …………
«در مدینه پیچید که دختر پیامبر میخواهد با مردم سخن بگوید، مردم گویی چند برابر گنجایش مسجد پیامبر، در مسجد و اطراف آن گرد آمدند تا سخنان فاطمه را بشنوند. برای ورود دختر پیامبر و ناموس کبرای الهی در میان مردم و صحن مسجد، در گوشهای از مسجد پردهای آویختند، و فاطمه (س) در میان زنان مؤمن و محترم آل هاشم که در دو طرف او حرکت میکردند، وارد مسجد شد؛ فاطمه مانند پیامبر گام برمیداشت. مردم گویی صدای پای پیامبر را میشنیدند. و هنگامی که به سخن گفتن آغاز کرد گویی صدای پیامبر به گوششان میرسد.
فاطمه که روزی که میخواست متولد شود، بزرگترین زنان تاریخ آفرینش، از جمله مریم مقدس، از آسمان آمدند تا خدیجه کبری تنها نباشد، و فاطمه در آغوش آنان متولد شود، اکنون نیز که میخواست تاریخ را دوباره متولد کند، ارواح آدم و نوح ابراهیم و موسی و عیسی و جبرئیل و میکائیل، او را بدرقه میکردند، گویی عالم ملکوت الهی به زمین آمده بود و با فاطمه گام برمیداشت…
لحظههایی بس باشکوه و پرهیبت، و با این همه، دردناک و دردزاد بود؛ لحظههایی که اگر نبود، هیچ لحظهای از لحظههای تاریخ به بلوغ مضمونی و حماسی خویش نرسیده بود … فاطمه وارد مسجد شد و در محل سخن گفتن قرار گرفت. با نخستین جملههایی که بر زبان راند مدینه منفجر شد، بلکه تاریخ، نه تنها مسجد… نالههای سوزان مردم، سوز روحی و ژرف فاطمه را منعکس میکرد و دیوارهای شهر مدینه را میسوزاند… و گریه امان خلق را بریده بود…
فاطمه چه گفت؟ قرآن – علی، عدالت – انسان …
مدینه چه شد؟ سراپا لرزه و استماع …
آن لحظات چه لحظاتی بوده است، و فاطمه (س) چه شخصیتی بوده و چه کرده است. اگرچه فاطمه نتوانست علی را دوباره تا ستیغ بلند غدیر، ستیغ آسمانی «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» برآورد، و قرآن را، در کنار چشمه خورشید، به دست علی، بر همه جامعهها بتاباند و امت واحد قرآنی بسازد، لیکن توانست علی را از قبر ساخته سیاست سفیانی بیرون آورد، و در معبر تاریخ قرار دهد، تا دست کم روزی، اگرچه برای مدتی کوتاه و پرمخاطره، حکومت قرآنی واقعی بتواند تشکیل شود، و مدینه النبی یک نمونه از خود به جای بگذارد، و نهجالبلاغه آفریده شود.
اگر علی (ع) در همان خانه نشینی و انزوایی که در جریان جنجال سقیفه بر او تحمیل شد، باقی مانده بود و خطبه آتشین و حرکت انقلابی دختر پیامبر او را دوباره مطرح نساخته بود، هیچگاه به همان خلافت ظاهری اندک ساده خویش نیز نمیرسید، و قرآن دیگر به هیچ وجه ابعاد فردسازی و جامعه پردازی خود را نشان نمیداد. آیا به دست چه کسانی میتوانست نشان دهد؟ همانان که کعبه را به منجنیق بستند، و سر پسر پیامبر را به سرنیزه در شهرها و هامونها گرداندند، و در شرابخواری و آدمکشی همانند نداشتند، و به هنگام خلافت، به قرآن میگفتند: قرآن، خدا حافظ! (هذا فراق بینی و بینک!)
یکی از مسایل بسیار مهم در این حادثه عظیم، مضامین خطبه فاطمی است، و سخنان دیگری که فاطمه (س) در این چند روز تا پایان عمر کوتاه خویش فرموده است. من سخن خود را در مینوردم. خطبهای که به تعبیر مورخ و محدث معروف، بهاءالدین اربلی (م: ۶۹۲ ق): «علیها مسحه من نورالنبوه، و فیها عبقه من ارج الرساله، و قد اوردها الموالف و المخالف…»/ «خطبهای که فروغ نبوت از آن میتابد، و بوی خوش رسالت از آن میترواد، و شیعه و سنی آن را در کتابهای خود نقل کردهاند».
باید اهداف الهی، انسانی، اقتصادی، معیشتی، اجتماعی، تربیتی و حماسی این خطبه را درک کرد.
تاکیدی که این خطبه بر ضرورت حکومت عادل میکند و به صراحت میگوید که در غیر حکومت عدل، مردمان بردگان زرخرید اقلیتی مستکبر و سرمایهدار خواهند بود و فاصله معیشتی مردم به بیش از حد تحمل وجدان انسانی و روح قرآنی خواهد رسید، باید فهمیده شود.
در آن روزها که علی (ع) نمیتوانست دست به شمشیر ببرد، فاطمه (س) از سخن شمشیری ساخت _ آتش بیان و حقنشان _ که هم خونی ریخته نشد، و هم حقیقت را تا ابد بر لوح زمانها و پیکره آبادیها و مکانها ثبت کرد.
اگر فاطمه (س) نبود، یا اگر به این قیام الهی اقدام نمیکرد، امروز نه تنها از ارزشهای اسلامی، بلکه از هیچ ارزش و فضیلتی چه بسا نشانی نبود و قرآن کریم، با انواع تفسیرهای اشعری و معتزلی و ماتریدی یا تاویلهای فلسفی و عرفانی، ماهیت وحیانیت و منزه از اختلاف بودن خود را از دست میداد، و از تفسیر مفسران راستین کتاب الهی، یعنی ائمه طاهرین (ع)، چیزی یافت نمیشد. لیکن این قیام قرآنی و حماسه فاطمی، سبب شد که علی(ع) از حذف مطلق مصون ماند، و پس از بیست و پنج سال، به روی کار آید و بتواند شهر نمونه قرآنی را بسازد، یعنی کوفه منهای فقر؛ چنان که احمد حنبل شیبانی – امام مذهب حنبلی در کتاب فضایل الصحابه نقل میکند که علی (ع) فرمود: «ما اصبح بالکوفه احد الا ناعما، ان ادناهم منزله لیاکل البر، و یجلس فی الظل، و یشرب من ماءالفرات»/ «در کوفه همه زندگیای مناسب دارند: صاحبان پایینترین شغلها نان گندم میخورند، خانه دارند، و از آب سالم و گوارای فرات مینوشند.»
علی (ع)، در همین چهار سال و اندی، با آن سه جنگ داخلی تحمیلی و ویرانگر، از هر فرصتی بهره جست، و دهها اصل قرآنی و ارزش اسلامی را در هدایت و تربیت فرد و جامعه، پیریخت، و اصول انسانیت قرآنی و اسلامیت واقعی را متبلور ساخت، و با مردم سخنانی را در میان نهاد که حاصلی چونان نهجالبلاغه داشت، و عهدنامه مالک اشتر را نوشت که آییننامه حکومت قرآنی است، و هر حکومتی، در هر وقت و هر جا و متصدیان آن در هر لباسی، وقتی اسلامی است و حق دارد ادعای اسلامی بودن کند و مردم را به این نام به اطاعت وادارد، که از عهدنامه، سرسوزنی تخلف نداشته باشد.
فریاد عدالت فاطمه، در روز عاشورا، از حنجره فرزندش حسین (ع) نیز طنینافکن شد، چنان که روزی همان فریاد، از حنجره فرزند دیگرش مهدی موعود (عج) طنینافکن خواهد شد، و عدالت آفاقی و انفسی گستره زمین و آفاق زمان و عرصههای زندگی انسانی را خواهد گرفت… و این است حقیقت جاودان رسالت محمدی … و این است که شیعه هماره فریاد میزند:
_ بعثت،
_ غدیر،
_ عاشورا،
_ مهدی…
——————————————————————————–
[۱]- در اینجا باید از آثاری که تا اندازهای بسیار – در موضوعات خود – به این نکته مهم پرداختهاند ، یاد کرد، از جمله آثار علامه امینی ، علامه سید عبدالحسین شرف الدین و علامه سید مرتضی العسکری.
[۲]- سوره شعراء (۲۶)، آیه ۲۱۴
[۳]- la derviere volonte de ” Mahomet ne fut point executee. Ll avait nomme Ali….”Oeuvres . Completes vol xi p.209 Louis Maland
( این قسمت را آقای دکتر جواد حدیدی ، استاد زبان ادبیات فرانسه در دسترس این بنده قرار دادند. )
و اکنون چرا از ولتر فرانسوی (۱۶۹۴-۱۷۷۸) نقل میکنیم ، با آن همه اعترافاتی که در این باره ، از علما و عقلای ملل و مذاهب عالم ، در طول تاریخ ، و حتی از خود خلفا ثبت شده است؟ برای اینکه بدانیم که اشخاص دور از اسلام و دنیای اسلام و فرهنگ اسلام نیز ، به این حقایق پی برده اند .
[۴]- سوره انبیاء (۲۱) : آیه ۹۲
[۵]- برای دیدن مآخذ فراوان اهل سنت در مورد این حدیث ر.ک. الغدیر، ج ۶
[۶]- الامام علی صوت العداله الانسانیه ، ج ۵ ، فصل « صور من التاریخ » را ملاحظه کنید .
[۷]- سفینه البحار ، ج ۱ ، ص ۶۳۳ ( چاپ سنگی ) .
[۸]- خواندن کتاب حاضر ، با تأمل ودقت ، میتواند خوانندگان را به نتایج بسیار روشنی در این باره برساند .
[۹]- سوره آل عمران ( ۳ ) : آیه ۶۱
[۱۰]- در الغدیر ، ج ۷ ، مدارک اهل سنت در این باره آورده شدهاست .
[۱۱]- الغدیر ، ج ۷ .
یک نظر بگذارید