گزیده فصلی از کتاب «علی (ع) صدای عدالت انسانی»
نویسنده: جرج جرداق
ترجمه : استاد خسروشاهی
علی بن ابیطالب روش پیشرو و تکامل جوی خود را در راهی وسیع و روشن دنبال کرده و برای انسان در کنار حقوق مربوط به معاش و زندگی ، حقوق دیگری ، به عنوان مکمل بیان میکند و او برای وصول به حقوق دور دست انسانی ، از هر گونه قید و مرزی میگذرد و در کنار عقیده ای خالص متوقف نمی گردد و در تنگنای مرز های نژادی زیانبار نمی ماند ، زیرا علی میخواهد شرافت و عزت نوع بشر را با همه نژادها و رنگ ها و همه اوضاع و بنیادهای مادی و معنوی آن ، تثبیت نموده و تحکیم بخشد .
علی (ع) نمیخواهد در خصوص دین و مذهب ، عقیده معینی را با زور بر مردم تحمیل کند و میل ندارد در هر چیزی که پیوندی دور یا نزدیک با وجدان خالص و زندگی داخلی و خصوصی و گوناگون انسان دارد و از درون انسان یا از روابط انسان با محیط سر چشمه میگیرد ، دخالت کند ! او با اینکه جانشین پیامبر و نگهبان اسلام و امیر مسلمانان بود ، از اینکه عقیده دینی مسلمانان را بر احدی از مردم تحمیل کند ، به شدت بیزار بود و از آن جلوگیری میکرد . زیرا مردم ، به هر صورتی که بخواهند به خدا ایمان بیاورند ، آزادند و هر کس مختار است که هر طریقه ای را که در ایمان و عقیده می پسندد ، انتخاب کند ولی به شرط آنکه عقیده و ایمان به ضرر جامعه تمام نشود و « مردم همه از خاندان خداوندند » و « دین همان خوشرفتاری است » !
از نظر امام علی (ع ) ، صفت انسان بودن کافیست که او را محترم ، دوست داشتنی ، در خور مهر و محبت ، مصون از تعرض به حقوقش و دور از تعرض بدارد . او در نامه خود به فرماندارش در مصر میگوید : « با مردم مانند حیوان درنده مباش که خوردن آنها را غنیمت بشماری ! زیرا مردم دو دسته اند : یا برادر دینی تو اند یا در آفرینش انسانی مانند تو . به همان اندازه که میخواهی خداوند از بدی های تو بگذرد ، با مردم خوبی کن و از بدی های آنان در گذر . هرگز برای کیفر نمودن کسی شادمانی نکن و از گذشت و مهربانی پشیمان مباش .
بنابراین هر انسانی دارای همان حقوقیست که تو دارا هستی ولو آنکه در بعضی ازعقاید و یا در همه معتقدات ، با تو اختلاف داشته باشد . مگر هدف دین ، تحکیم پیوند برادری تو با دیگران نیست ؟ پس اگر این پیوند برادری فقط با تکیه بر صفت انسان بودن به وجود آید ، این ، کار گناه آلودی نخواهد بود !
و او در هر حال از تو می خواهد که نظر خود را در هیچ یک از مسائل زندگی و زندگان ، مدار و ملاک قضاوت و قیاس مطلق قرار ندهی . زیرا که محیط زندگی بسیار وسیع است و زندگان هم در همین دایره وسیع میگردند ، و بدین ترتیب تو حق نداری که تنها خود را حاکم و داور نخستین و آخرین بدانی و در کارهای مردم که به تو آسیبی نمی رسانند ، دخالت کنی ! و تو چه میدانی ؟ شاید موضوعی را که تو بسیار بزرگ میپنداری ، در دایره جهان هستی بزرگ هم نباشد . و شاید مقام کسی را کوچک بشماری ، در حالی که اگر او را بشناسی ، مقامش از تو بالاتر باشد . امام در یک جمله صریح میفرماید : « هیچ یک از بندگان خدا را هرگز کوچک مشمار ، زیرا ممکن است که او دوست و ولی خدا باشد و تو نمیدانی »
از نظر امام علی ( ع ) ، آزادی عقیده ، حقی از حقوق مردم است و همان طور که خود آزادی تجربه ناپذیر است ، انسان هم نباید از یک جهت آزاد و از جهت دیگر محدود باشد . یک مسلمان ، بخواهد یا نخواهد برادر یک مسیحی است ، زیرا که انسان چه بخواهد و چه نخواهد ، برادر انسان است ! و اگر آزادی شرافتمندانه در نزد وی حق مقدسی نبود ، هیچوقت پیروان راه و روش مسیح و پیروان طریق محمد را به یک نسبت ستایش نمی کرد ! داستان علی با آن مرد مسیحی که زره جنگی او را دزدیده بود و مدعی بود که آنرا خریده است و اینکه علی چگونه مانند یک پدر نسبت به فرزند ، با او رفتار کرد و چطور در برابر « شریح قاضی » هر دو یکسان برای محاکمه ایستادند ، و چگونه سرانجام این مرد مسیحی در جرگه کسانی قرار گرفت که با خون و جان از امام پشتیبانی میکردند . و چه بسیار در گوشه کنار حجاز و عراق ، اخبار و گفته های علی طنین انداز است که از ژرفای عدالت گوینده آن حکایت میکند . مثلا در آن هنگام که به گوش علی میرسید صاحب عقیده و دین دیگری را میخواهند به زور از عقیده خود باز گردانند یا بر او ستم کنند … و چه بسیار مردمی که شاهد بودند علی روزی در مسجد مدینه ، در حالیکه عمامه سبز خود را بر سر نهاده بود با کمال جدیت چنین میگفت : « هر کس پیرو انجیل را بیازارد ، مرا آزرده است » و تاریخ عرب ، در آن هنگام که در زیباترین صفحات خود ، این سخن را از بزرگ مرد جاوید ، علی بن ابیطالب نقل و ثبت میکند چقدر افتخار آمیز است : « اگر بالشی بگذارند که بر آن بنشینم ، در میان پیروان تورات با توراتشان و در میان پیروان انجیل برابر انجیلشان و در میان اهل قرآن ، با قرآنشان ، چنان حکم و داوری کنم ، تا از اهل هر کتابی بانگ بر آید که : علی راست میگوید ! »
آیا می بینید که علی پرهیزگاری را چنین معرفی میکند : انسان بر برادر انسان خود ظلم نکند و کوچکترین ستمی بر او روا ندارد ؟ و سپس آیا ملاحظه میکنید که علی مسلمان و غیر مسلمان را بدون کوچکترین تمایز و برتری ، در یک ردیف قرار میدهد و این تساوی و برابری بین مسلمانان و غیر مسلمانان در همه نقاط تحت حکومت علی وجود داشت .
علی آنگاه که در مورد خود مسلمانان صحبت میکند ، برطرف کردن بار ستم و ظلم از دوش های مردم را بهترین فضیلت اسلامی می داند که سزاوار است مسلمانان با آن آراسته گردند و میگوید : « اگر شما راه حق را بپیمایید …و در پرتوی اسلام قرار گیرید ، هیچ مسلملن و معاهدی ظلم و ستم نمی بیند ».
او آنگاه که مسلمانان را به خاطر کوتاهی کردن در یاری حق و قصور در برطرف ساختن ظلم از شهر« انبار » توبیخ و سرزنش میکند میگوید که چرا جلوی تجاوز نماینده معاویه ، « سفیان بن عوف اسدی » را نگرفتند ؟ و او بر برادر و خواهرانشان ، اعم از مسلمان و معاهد ، که در آن شهر بودند ظلم و تعدی کرد ، میگوید : « به من خبر رسید که یکی از سربازان دشمن ، بریک زن معاهد وارد شده و خلخال و زیور آنها را به زور گرفته است ؟ …اگر این مرد مسلمانی بعد از این واقعه از تاسف و اندوه بمیرد ، جا دارد و او را نباید سرزنش کرد ».
و در پیمان وی با مسیحیان « نجران » این عبارت را میخوانیم : « نه ستم ببینند و نه حقی از حقوق آنها را پایمال گردد .» علی رفتار خود را با غیر مسلمان بر پایه این گفتارش استوار ساخته بود : « اموال و دارایی آنان مانند اموال ما و خونشان چون خون ماست » ! و علی میخواست این سنت و روش ، پس از وی نیز برقرار باشد .
وقتی امروز با تعصب دینی و مذهبی می جنگیم و میدانیم که تعصب دینی بی مورد در هر صورت مقبول نیست ، میبینیم که برخی ملت ها این تعصب را به تعصب های کشنده تر و خطرناکتری تبدیل کرده اند : تعصب به خاطر ملیت ها و نژادها ، یا تعصب برای مذاهب سیاسی ، که هیچ گونه گذشت و اغماض و عفوی درآن راه ندارد و از هیچ چیزی روگردان نیست ! این چنین تعصب هایی از جهل و حماقت و سود پرستی ویران کننده ای انباشته است . برای آنکه یک فرد متعصب به طور ضمنی میگوید که حق همان است که او دارد و فقط آنچه را که او فهمیده است حق است ! و نظریه صحیح درباره جهان همان است که او میگوید و رای و نظر او درباره مسائل انسان و زندگی ، حقیقت تغییر ناپذیری است که هیچگونه انعطاف و تعدیلی را نمی پذیرد .
و گویا این تعصب با همه رنگ هایش ، از روزگار باستان در سرشت گروهی از مردم بوده است و این امام بزرگوار از جنگ بر ضد یک تعصب دینی فارغ نشده ، خود را برای جنگیدن با سایر مظاهر و انواع تعصب آماده میسازد . و او تعصب برای یک قبیله یا نژاد را ، ظلم و ستم ، فساد انگیزی و دگرگونه ساختن سیمای زیبای زندگی میداند .
او افتخار به پدران و نیاکان را نوعی از انواع این تعصب میداند و آنرا تقبیح میکند . گوش کنید که چگونه متعصبان دوران خود را مورد خطاب قرار میدهد : « آگاه باشید که شما در ستمگری بسیار کوشیدید و در زمین فساد برپا داشتید ! در گردن کشی ناشی از تعصب و خود پسندی دوران جاهلی ، از خدا بترسید ، زیرا که موجب دشمنی ها و میدان گاه اهریمن است که با آن ملت های گذشته فریب داده شده اند ! آگاه باشید ! از فرمانبرداری بزرگان و سرورانتان که به خاطر حسب و نسب تکبر ورزیدند و مردم دیگر را کوچک شمردند و بدین وسیله آفریده خداوند را تکذیب و انکار نمودند ، خود داری نمایید ، زیرا که آنان پایه های تعصب و ارکان فتنه و آشوب هستند . »
و پس از آنکه تعصب برای قبیله و نژاد را ظلم و فساد انگیزی و دگرگون ساختن چهره زندگی میداند و آن را با فتنه و آشوب نزدیک میشمارد ، میخواهد که این روش حکیمانه را در هر گونه تعصبی ، به هر شکل و رنگی که باشد ، پیاده کند و آنرا به سبک قانونی در آورد که با گذشت روزگار بیشتر استحکام می یابد و میگوید : « من به وضع مردم نگاه کردم ، هیچ یک از جهانیان را نیافتم که بر سر چیزی تعصب ورزد مگر آنکه اشتباه و گمراهی نادانان را به همراه دارد و یا آنکه ناشی از دلیلی است که با اندیشه بی خردان سازگار است ! »
به عقیده علی بن ابیطالب، هر گونه تعصب، مذموم و نارواست مگر آنکه این تعصب برای فضیلت و عدالت خواهی و حقوق توده مردم باشد ! و مگر آنکه این تعصب به خاطر باز ستاندن حق و دادن طبقات ستم دیده از غارتگران و سرمایه اندوزان باشد ! و مگر آنکه در راه استقامت ، راستی ، پاکی وجدان باشد ! و مگر آنکه این تعصب نسبت به خود آزادی و شرافت نوع انسان باشد ! و مگر آنکه این تعصب برای باز گرفتن داد خلق از متعصبان مردم آزار باشد! و…
امام در خطبه موسوم به « قاصعه » میفرماید : « اگر به ناچار باید تعصبی داشته باشید باید این تعصب در جهت شایستگی ها و مکارم اخلاق و کارهای نیکو و خصلت های پسندیده و آرمان های بزرگ و آثار نیک باشد .و یا در راه کسب فضیلت و خود داری از بیداد گری و ستم و دادخواهی برای مردم و دوری از مفاسد و تباهی های روی زمین باشد .»
از آیات و گفته های امام در همگامی با طبیعت پاک – که تعصب را در فکر و یا هر حالتی که باشد نمی پسندد – سفارش او درباره « خوارج » است که بر او ظلم کردند و با تمام قوا علیه او جنگیدند و او گفت : « پس از من با خوارج نجنگید ، زیرا کسی که می خواسته است حق را بدست آورد و خطا کرده ، مانند کسی نیست که باطل را می جسته و آن را دریافت کرده است ».
امام برای انکه بر مردم روشن سازد که مراد از تعصب آنست که یک فرد متعصب خیال کند که اشتباهی نمی کند ، آنان را به مشورت و مشاوره دعوت میکند و و خود را مثل زده و میفرماید : « از گفتار حق یا مشورت عادلانه خودداری نکنید ، زیرا خود خود را خطا ناپذیر نمی دانم ».
مقاله بسیار جالب و خواندنی بود. دست مریزاد به نویسندگان و دست اندرکاران سایت باید گفت.
به پیشوایی علی و عدالت او افتخار می کنم که همگان به آن معترفند …
دستتان بی بلا ،
عجیب است که یک دندان افتاده توتانخامون پادشاه مصر اینهمه مورد توجه عده ای از دانشمندان امروز قرار می گیرد اما اینهمه آثار و اینهمه عظمت و اعجاز در شخصیت و کلام مولا علی را درست نمی بینند !
درود بر عالم باوجدان و سعادتمند جرج جرداق
از نظر امام علی (ع ) ، صفت انسان بودن کافیست که او را محترم ، دوست داشتنی ، در خور مهر و محبت ، مصون از تعرض به حقوقش و دور از تعرض بدارد…
ناد علیا مظهر العجایب!
اآری ! فتخاری از این ارزشمندتر نمی توان داشت .
با علی باشید .