مجموعه فرهنگی امام صادق (ع) نهادیست مردمی. این مجموعه در سال ۱۳۶۴ شمسی، با ارشادات و راهنمایی های استاد علامه محمدرضا حکیمی و با اشراف و سرپرستی حجت‌الاسلام سید علی محمد حیدری، و با کوشش تنی چند از روحانیون ،پزشکان و پیشه وران تاسیس گردید. نهاد فوق مشتمل بر واحد های متعدّد فرهنگی، اجتماعی، کتابخانه، […]

 حکومت و سیاست در الحیاه، در گفتگویی با مصطفی دلشاد تهرانی

نویسنده: زهرا خانجانخانی
ارسال شده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۳۹۵

حکومت و سیاست در الحیاه  گزارشی از گفتگوی دکتر مصطفی دلشاد تهرانی است با نشریه فرهنگ امروز، شماره ۱۰ : زمستان ۹۴، بخش ششم: زیست مسلمانی، صص ۱۶۶ تا ۱۶۸٫

مصطفی دلشاد تهرانی پژوهشگر نهج البلاغه و هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث است که تالیفات متعددی در حوزه نهج‌البلاغه دارد. ایشان در مصاحبه ای با فرهنگ امروز مفهوم حکومت و سیاست را در « الحیاه» بررسی می‌کند.

مبانی، اصول و روش ها

در آغاز این پرسش و پاسخ، دلشاد تهرانی با اشاره به اینکه بخشی از جلد نهم الحیات به حکومت اختصاص دارد؛ نکاتی را یادآور شده است. وی در نکته اول تاکید می کند که باید توجه داشت آنچه ذیل عنوان « رفتار شناسی در حکومت» در الحیات آمده صرفاً محدود به آن بخش از کتاب نمی شود و برای درک مفهوم حکومت و هدف آن، باید مجموعه الحیات را در نظر بگیریم. یعنی برای مطالعه مباحث حکومتی در الحیات، بدون در نظر گرفتن مباحث انسان شناسی، معرفت شناسی، تربیت و نگاه به جامعه نمی توان درک کاملی را از مفهوم حکومت به دست آورد.

نکته دومی را که دلشاد تهرانی گوشزد می‌کند اینکه اکثر مطالبی که در الحیاه آمده است از دو جنس مبانی و اصول تشکیل می شود.

مبانی؛ همان مباحث معرفت شناسی و زیر ساختی است که با تغییر هر عنصری از آن، همه امور یک مجموعه تغییر می‌کند. برای مثال در انسان شناسی وقتی فهم ما از انسان تغییر کند، رفتارمان هم تغییر خواهد کرد.

اصول؛ یعنی قوانین کلی عملیِ ثابت حاکم در حکومت. برای مثال کارگزاران حکومت باید چه اصولی را رعایت کنند. و با فرض اینکه عدالت، اصلی حاکم است، هیچ کس در هر جایگاهی که باشد نمی تواند عدالت را زیر پا گذارد. بنابر این شما نمی توانید برای پیشبرد مقاصد حکومتی خود هر وسیله ای را به استخدام گرفته، دروغ گفته یا خیانت کرده و فریب بدهید. البته بخش سومی هم به نام روش‌ها وجود دارد.

روش‌ها؛ یعنی راه حل‌هایی که به تناسب اوضاع، مردم ، موقعیت‌ها و امکانات اتخاد می شود و تابع اصول و مبانی است. در واقع روش‌ها متغیر است و اصول، ثابت.

  1. مفهوم حکومت

یکی از مبانی مهم که باید به آن توجه کرد فهم حکومت است. چرا که رفتار‌ها، مناسبات و ساختارهای حکومتی همه تابع فهم ما از آن است. برای مثال اینکه مدل حکومت شورایی باشد یا یک نفر در راس حکومت باشد، همه تابع فهم ما از این مفهوم حکومت است.

این استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه این موضوع در الحیات به وضوح بیان شده، می‌گوید بر اساس قرآن و حدیث فهم حکومت یک فهم فرمان‌فرمایانه نیست؛ یعنی حکومت به معنای استبداد، بهره کشی، اشغالگری و تحکم و … نبوده ؛ بلکه به معنای خدمتگزاری و پاسداری از حقوق انسان‌ها و عشق ورزی به آنان است. همه عناصر حکومت باید در خدمت تربیت باشد. با پذیرش این مبنا دیگر یک کارگزار نمی تواند حتی به مصلحت نظام، دروغ گفته یا بدقولی کند، یا استبداد بورزد.

این پژوهشگر نهج البلاغه با اشاره به عهدنامه امام(ع) به مالک اشتر(نامه ۵۳) آنجا که امام به مالک می‌گوید: « قلبت را از رحمت به مردمان و عشق به آنان و لطف به ایشان لبریز کن» تاکید می‌کند کسی که به جایگاه حکومت می‌رسد باید اینگونه باشد. همچنان که در ادامه نامه ۵۳ امام به مالک می‌گوید: « نسبت به آنان درنده خو نباش»؛ پس اگرتو جلوی زبان و آزادی شان را گرفتی این درنده خویی است. بنابر این با توجه به آن توصیه معروف امام در همین نامه که “مردم یا برادر دینی تو اند؛ یعنی مسلمانند یا در آفرینش همانند تو هستند؛ یعنی انسان اند”؛ می‌توان نتیجه گرفت که حکومت خدمتگزار مردم بوده و نمی تواند مردم را دسته بندی کند و با پذیرش این مفهوم، شهروند درجه یک و دو ، مخالف‌ها و موافق‌ها دیگر معنایی ندارد.

   ۱٫۱٫ انسان شناسی

مبنای دومی که در الحیاه به خوبی بیان شده، نگاه به انسان است. از نگاه قرآن، نوع انسان کرامت دارد.(اسرا:۷۰) وقتی کسی وارد حکومت شد باید برای همه انسان‌ها کرامت قایل شود. نامه ۲۵ سفارش امام به ماموران گردآوری زکات است که می‌توان به همان گرفتن مالیات در روزگار امروزی‌مان تعمیم دهیم. توصیه های امام موید رعایت حرمت انسانی بخصوص حرمت مسلمان است. در این نامه آمده مبادا برای گرفتن مالیات مسلمانی را بترسانید، مبادا بدون اجازه وارد زندگی و خانه کسی شوید. باید فهم ما از انسان و حکومت درست شود.

   ۲ .۱٫ خداشناسی

مبنای سوم این است که ما خدا را در جایگاه حکومت چطور می‌بینیم؟ ایشان با استناد به عهدنامه مالک آنجا که امام می‌فرماید: داد خدا را بده؛ شرح می دهد که معنای آن این است که تابع فرمان و دستور خدا باش. هم چنان که عبارت؛ دادِ مردم را دادن؛ یعنی با مردم با انصاف رفتار کن. اگر کسی در جایگاه حکومت و قدرت به مردم ستم کند، حرب الله است؛ یعنی پیوسته در جنگ با خداست. الحیات به خوبی این مبانی را مصطلح می‌کند و ما باید بدانیم که این نگاه ایده آلیستی نیست؛ بلکه باید با اینها زندگی کنیم. همانطور که در کتاب « امام در عینیت جامعه» استاد حکیمی این دیدگاه که امام باید در واقعیت عینی زندگی و کنار شما باشد به روشنی بیان شده است. باید با فرمان و آیین خدا زندگی کرد و اینها مبانی ای است که الحیاه قصد دارد در حکومت بیان کند.

۲. اهداف حکومت

استاد دلشاد توضیح می دهد از جمله مبانی دیگری که در الحیاه بر آن تاکید شده، بحث هدف گذاری حکومت‌هاست. از مجموع مطالب الحیاه می‌توان استنباط کرد که حکومت برای تحقق چهار هدف است: ۱٫عدالت ۲٫ امنیت ۳٫ رفاه ۴٫ تربیت

باید بدانیم که عدالت برای انسان و تربیت انسان است. هر سه هدف عدالت و امنیت و رفاه برای تربیت است. در الحیاه به نقل از امام آمده:« خداوند عدالت را برای برپایی انسان‌ها و پاک شدن از ستم‌ها و گناهان و روشنی چراغ اسلام قرار داد.» ؛ یعنی اگر شما می‌خواهید گناه و ظلم در جامعه کم شود فقط یک راه دارد و آن برپایی عدالت است؛ نه با بخش نامه و ضرب و زور. آن هم عدالت در تمامی عرصه‌هایش؛ یعنی عدالت فردی، اجتماعی، خانوادگی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، حکومتی، مدیریتی و … . اگر عدالت نباشد، چراغ راهبری اسلام خاموش است. همه الحیات به نوعی این نکته را فریاد زده است.

  1. ۲٫ جایگاه حکومت در تربیت

مصطفی دلشاد تهرانی معتقد است که دیدگاه الحیات بسترساز است. زیرا الحیات می گوید حکومت باید موانع تربیت را بردارد تا فعل تربیت که از جنس «شدن» است انفاق بیفتد؛ یعنی باید زمینه را فراهم کند تا مردم تربیت شوند نه اینکه تربیت کند. برای همین است که بخش عمده ای از مباحث الحیات در بخش حکومت به رفتارها اختصاص دارد.

برای مثال، الحیات، رفتارکارگزاران را تابع اصول و قواعدی می‌داند و مناسبات آنان را در سه حوزه ۱٫ سلوک شخصی ۲٫ سلوک اجتماعی و ۳٫ سلوک سیاسی تبیین می‌کند.

الف) سلوک شخصی یعنی زندگی کارگزار باید ساده زیستانه باشد و از اشرافیت پرهیز کند.( نک: خطبه ۲۰۹ سخنان امام به یکی از کارگزاران خود در بصره) این به معنای در تنگنا قرار گرفتن آنان نیست؛ بلکه از دیدگاه امام زمامدار باید از اسراف و تبذیر، تجمل پرستی و اشرافیت بپرهیزد.

ب) سلوک اجتماعی یعنی کارگزار تعامل مردمدارانه دارد و از مردم فاصله نمی گیرد و در میان آنان است. امام در نامه ۵۳ به مالک می‌گوید: زمامدار نباید حجاب داشته باشد.( نامه امام به عبدالله بن عباس) چرا که در پرده بودن زمامداران دو عارضه دارد: ۱٫ ایجاد تنگنا بر مردم و ۲٫کاسته شدن از علم و دانش و اطلاعات زمامداران

ج) سلوک سیاسی زمامدار یعنی اینکه تصمیم گیری‌ها همه جانبه و آینده نگرانه و مبتنی بر ملاحظات عمومی و خیرخواهی مردم و مدّبرانه باشد. همانطور که امام در نامه ۵ به اشعث می‌گوید: «مسئولیت، طعمه ای برای تو نیست؛ بلکه امانتی بر گردن توست و از تو خواسته شده تا حقوق و امانت را رعایت کرده و حق نداری نسبت به مردم استبداد ورزی».

بنا بر نظر استاد دلشاد تهرانی، کتاب الحیات ویژگی کارگزاران را در پنج شاخصه خلاصه کرده است:

  1. درایت: انسان فهیم، عاقل و دور اندیش
  2. معرفت: داشتن فهم و اطلاعات تخصصی لازم
  3. عدالت : از روی هوای نفس عمل نکردن و قرار دادن هر چیز در جایگاه خود و رعایت مساوات در حقوق عمومی
  4. قوت: توانمند بودن و قدرت داشتن بر پیش بردن کارها و سعه صدر و صبر و تحمل داشتن
  5. سلامت؛ یعنی تند خو و بداخلاق و کینه توز و حسود و دغل کار و اهل تخریب انسان‌ها نبودن. پاکدامن و دست پاک و چشم پاک بودن

۳٫ رابطه مردم و زمامداران

این محقق تاکید می‌کند که سنّت معصومین بر حقوق دوسویه و متقابل میان مردم و حاکمان مبتنی است. در نهج البلاغه آمده زمامداران بر مردم و مردم بر زمامداران حقی دارند. (نک: خطبه ۲۰۶) بر مبنای حقوق دوطرفه بر کسی حق پیدا نمی‌شود؛ مگر اینکه تکلیفی داشته باشد.

۴٫ نقش مردم در حکومت

استاد دلشاد در پایان این پرسش و پاسخ، اظهار می دارد نکته دیگری که در الحیات بر آن تاکید شده نقش مردم در حکومت است. از نظرگاه الحیات، مردم، نقش سه گانه ای در حکومت دارند: ۱٫ نقش ایجادی  .۲ نقش اصلاحی ۳٫ نقش ابقایی

  1. نقش ایجادی: یعنی حکومت باید با رضایت و خواست مردم شکل بگیرد. به همین خاطر امام به مردم می‌گوید شما باید مرا (برای سرپرستی) بخواهید و ما خودمان را بر مردم تحمیل نمی‌کنیم.
  2. نقش اصلاحی: یعنی اینکه مردم برای اصلاح در حکومت، پیش برد مقاصد و رفتن به سوی اهداف نقش بسزایی دارند. « فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّهُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاهِ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاهُ إِلَّا بِاسْتِقَامَهِ الرَّعِیَّه »( خطبه ۲۱۶)، مردم درست نمی شوند؛ مگر با راست و درست بودن زمامداران و زمامداران هم بسامان نمی شوند؛ مگر با راست و استوار بودن مردم.
  3. نقش ابقایی: بدین معنا که اگر حکومت می‌خواهد پابرجا بماند، باید با مردم بماند؛ یعنی بقای حکومت به مردم  وابسته است. از نگاه الحیات، در اندیشه دینی حکومتی که با زور بماند مشروعیت ندارد. زیرا امام (ع) می‌گوید اگر مردم نخواهند هیچ کاری درست پیش نمی‌رود.
Print Friendly

یک نظر برای این مطلب

  1. با سلام، الحمدلله که زحمات مسئولین محترم سایت به بار نشسته. موفق باشید.

یک نظر بگذارید