حمیده رحیمی؛
گزارشی از شب چهارم مجلس عزای فاطمیه (مجموعه فرهنگی امام جعفر صادق (ع))
صدای اذان مغرب که طنین انداز می گردد، بر سرعت گام ها افزوده می شود. نمازگزاران قامت می بندند و چند نفر می دوند تا به نماز برسند. اینجا بر در و دیوار، پرچم عزا بسته اند و همه جا سیاهپوش مظلومیت بنت النبی است.
سخنران اول مجلس عزای حضرت زهرا (س)، حاج سید علی محمد حیدری است که با بیانی شیوا و دلنشین به تبیین بخشی از خطبه فاطمیه می پردازند. خطبه ای که به اشتباه به خطبه فدکیه معروف گشته است. خطبه ای پرمحتوا، با پیام های ژرف اخلاقی، اجتماعی و دینی. در ایام فاطمیه که همه جا سخن از فاطمه (س)، است، متاسفانه سخنان فاطمه (س)، منش و رفتار حضرت زهرا (س) در هاله ای از کم توجهی و سطحی نگری واقع گشته است.
«فَلَمَّا اِختارَ اللَّهُ لِنَبِیِّهِ دارَ اَنْبِیائِهِ وَ مَأْوى اَصْفِیائِهِ، ظَهَرَ فیکُمْ حَسْکَهُ النِّفاقِ، وَ سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ وَ نَطَقَ کاظِمُ الْغاوینَ، وَ نَبَغَ خامِلُ الْاَقَلّینَ، وَ هَدَرَ فَنیقُ الْمُبْطِلینَ»
هنوز کفن پیامبر خشک نشده، خارهای نفاق از این باغ سربرآورد. باغبان رفت و باغ خارزار شد. زیبایی ها و جلوه های دین در سایه سار این خارزار از بین رفت. یکی از دغدغه های جدی دردآشنایان و آگاهان جامعه کنونی ما، مسئله دین است. چرا دین برای نسل جوان جاذبه ای ندارد؟ و چرا روز به روز جوانان برای گریز از دین بر یکدیگر سبقت می جویند؟ و چه شد تعبیر«ورأیت الناس یدخلون فی دین ا… افواجا»؟
گمراهانی که سکوت کرده بودند و جرأت حرف زدن نداشتند، زبانشان باز شد آنان که کسی از آنها نام نمی برد، برتری طلب شدند و نازپرورده های متنعم اجتماعی غریدند و به تمام عرصه های جامعه سر فروبردند. شیطان سر از مخفیگاه خود بیرون آورد…
افسوس که نان پخته، خامان دارند،اسباب تمام، ناتمامان دارند،
آنان که به بندگی نمی ارزیدند،امروز کنیزان و غلامان دارند/ شیخ بهایی
انسان مومن باید به گونه ای باشد که دیدن او، شوق دینداری را در دیگران برانگیزد. ولی متاسفانه بسیاری از مدعیان دین دارای شخصیتی با دافعه قوی تر از جاذبه هستند.
حجت الاسلام شاه آبادی سخنران دیگر مراسم، درباره حیات طیبه سخن می گویند. زندگی بدون دلشوره و نگرانی و دغدغه. و ریشه بسیاری از نابسامانی ها را در الگویابی نادرست تعبیر می نمایند. کوچه بنی هاشم و خانه گلی حضرت فاطمه (س)، سرچشمه حیات است آن هم حیات طیبه. بخش عظیمی از فلاکت های اخلاقی و انسانی جامعه کنونی، در این است که الگوهای خویش را رها کرده و روش و منش امیرمومنان و حضرت زهرا (ع) را فراموش نموده است.
از مظلومیت فاطمه در تاریخ بسیار نقل شده است. ولی در مظلومیت حضرتش همین بس که در برهه ای از تاریخ، گروهی گرد آمده اند و دم از فاطمه می زنند، ولی در زندگیشان هیچ نشانی از علی و فاطمه دیده نمی شود و بر این فاجعه دردناک باید گریه ها نمود.
فاطمه حیدریه؛
زنی شهید میشود،زنی به نام فاطمه
مدینه زهر میشود برای کام فاطمه
دری شکسته میشود،دو دست بسته میشود
یلی سکوت می کند، به احترام فاطمه
——
بر داشتی از سخنرانی حجت الاسلام شاه آبادی
مجموعه امام جعفر صادق ع میبد
شب چهارم عزای فاطمیه
ادامه مبحث”حیات طیبه”:
“یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ وَاعْلَمُوا…..”
“ای کسانی که ایمان آورده اید اجابت کنید خدا و پیامبر را به هنگامی که شما را به چیزی می خواند که شما را زنده می کند….”
فرا خوان و لبیک به دعوتی بزرگ،بر خوانی الهی پس از ایمان بخدا و رسولش…دعوتی که ثمره آن،حیات و زندگی به معنی قرآنیش درتمام زمینه ها است.
نه آن زندگی که تعلاقات و تشریفات را در بر می گیرد،که لذت و آرامش از آنچه داریم با خاطری آسوده و رهایی از هر گونه اضطراب….
مصداق قطعی و حقیقی حیات طیبه و الگوی زیبای زندگی،اولین ایمان آورندگان بخدا و رسولش هستند که لذت و خوشی در زندگی را در ساده ترین نوعش تجربه کرده اند؛و حتی از تکه پارچه رنگی،که پدر را آزرد،چشم پوشی کرد؛ که حقیقتا لذت را در نداشتن آن می دانست…
چشمه جوشان”حیات طیبه”،در خانه کوچکی بود که صاحبانش به وفای نذرشان سه روز متوالی را با آب و لذت اکرام،افطار کردند؛لذتی که هیچ انسانی تا به امروز چون ساکنان آن حریم،نچشیده اند!
جامعه ای که دچار فلاکت اخلاقی و انسانی است،بی شک قطره ای از این چشمه ننوشیده و چنین الگوی هایی را گم کرده است.
و چه غریب است زهرا*س*!
در برهه ای از زمان که به سوگش می نشینیم،از مظلومیتش می گوییم،بی آنکه اثری از آن مظلوم و مظلومه،در زندگی مان به چشم خورد…
“حیات طیبه”را باید در زندگی ابر انسانهایی جستجو کنیم که چنین لذتی را با تمام سلول های خود چشیده اند….
بار الها!
کفی از این چشمه را بر ما بنوشان….
گزارش بسیار خوبی بود و استفاده بردیم ،
کاش برای کلاسها و سخنرانیهای دیگر مجموعه خصوصا برای ما که توفیق حضور نداریم هم چنین کاری می شد،
اجرتان با پیشوای ششم