“مرا به یاد داشته باش۱”
با توجه به شیوع روز افزون بیماری آلزایمر، هر سال کشورهای عضو انجمن جهانی آلزایمر طی یک ماه (۱۵ شهریور تا ۱۵ مهرماه) با اطلاع¬رسانی در مورد این بیماری، توجه همه را بخصوص مسئولان به مشکلات افراد مبتلا به این بیماری و همچنین، پیشگیری از آن جلب می¬کنند.
به بهانه¬ی این مناسبت، گزارشی از مقاله آقای محمد عزّتی بخشایش با عنوان فراموشی (نسیان) – فراموشی انسان در قرآن کریم- را که در سایت پژوهشکده باقرالعلوم (۲۴ آبان ۱۳۹۳) انتشار یافته است با کمی تغییر، خدمت خوانتدگان تقدیم می شود.
☆☆☆
یکی از حالات انسانی، فراموشی است که معادل عربی آن “نسیان” – از ماده نسی- است و در لغت به معنای از یاد بردن و فراموش کردن چیزی است که قبلاً در ذهن بوده است.۲ همچنین، برای نسیان چند معنای مجازی نیز ذکر کردهاند؛ از جمله: “بیاعتنایی” و “ترک کردن”.۳ که در کلام عرب استعمال نسیان در معنای اخیر شایع است.۴
“فراموشی” در اصطلاح قرآنی غالباً به معنای بیاعتنایی به خدا و اوامر او اطلاق میشود.۵ در قرآن کریم واژهی “نسیان” ۴۵ بار با اشکال مختلف به کار رفته که ۳۷ مورد آن دربارهی انسان بوده است.
۱٫ فراموشی در قرآن
در قرآن کریم فراموشی به سه معنا آمده است۶:
۱٫ فراموشی طبیعی: این فراموشی در اختیار انسان نیست و طبق بیان نورانی پیامبر اسلام () در حدیث رفع۷ این نوع نسیان، از انسان برداشته شده و بر آن مؤاخذه نمیشود.
«(ولى) هنگامى که به محل تلاقى آن دو دریا رسیدند، ماهى خود را (که براى تغذیه همراه داشتند) فراموش کردند و ماهى راه خود را در دریا پیش گرفت (و روان شد)۸».
در این آیه فراموشی به حضرت موسی () و همراه او یعنی یوشعبننون که وصی ایشان بود، نسبت داده شده؛ درحالیکه میدانیم نسیانی که مربوط به ذکر خداوند و احکام الهی باشد، از ساحت مقدس پیامبران دور است.۹ بنابراین، نسیان مذکور در آیه از اختیار انسان خارج بوده و نسبت دادن آن به پیامبران هیچ مانعی ندارد.۱۰
۲٫ فراموشی در اثر سوء اختیار: این نوع فراموشی در اثر عدم اعتناء و اشتغال به اموری حاصل میشود که انسان را از وظیفهی خود باز میدارد:
«هنگامى که انسان را زیانى رسد، پروردگار خود را مىخواند و بسوى او باز میگردد؛ امّا هنگامى که نعمتى از خود به او عطا کند، آنچه را به خاطر آن قبلاً خدا را میخواند، از یاد مىبرد…۱۱».
۳٫ اعراض و ترک نمودن از روی عمد: در برخی موارد فراموشی به ترک کردن موضوع مورد نظر از روی عمد و اختیار اطلاق میشود؛ یعنی خودِ موضوع فراموش نمیشود؛ بلکه در واقع نتیجهی فراموشی که عدم توجّه و ترک موضوع باشد، حاصل میشود:
«(آرى)، هنگامى که (اندرزها سودى نبخشید، و) آنچه را به آنها یادآورى شده بود، فراموش کردند، درهاى همه چیز (از نعمتها) را به روى آنها گشودیم تا (کاملاً) خوشحال شدند (و دل به آن بستند)؛ ناگهان آنها را گرفتیم (و سخت مجازات کردیم) در این هنگام، همگى مأیوس شدند (و درهاى امید به روى آنها بسته شد)۱۲».
چه بسا ممکن است موضوع مورد نظر مانند اوامر و نواهی الهی در ذهن انسان حاضر باشد، اما چون به آن اهمیت نداده و عمداً ترک کرده، در قلب این شخص هیچ اثری نداشته و حال وی هیچ تفاوتی با حال شخص فراموشکار نخواهد داشت.۱۳
نسیانی که به خداوند نسبت داده شده، از این نوع است؛ یعنی زمانی که بندهای آیات خدا را فراموش نماید و از یاد پروردگار اعراض کند، بر خداست که آن بنده را با قطع توجّه و اعراض از او مجازات نماید۱۴:
«و به آنها گفته مىشود: امروز شما را فراموش مىکنیم، همانگونه که شما دیدار امروزتان را فراموش کردید…۱۵ ».
روشن است که فراموشی اگر طبیعی باشد، انسان معذور بوده و عقاب کردن چنین شخصی درست نیست؛ اما اگر فراموشی در اثر سوء اختیار و از روی عمد باشد، انسان معذور نیست و خداوند در قبال این فراموشی او را مجازات خواهد کرد؛ چرا که شخص با اختیار خودش مقدّمات فراموشی را فراهم نموده و به عمد اوامر خدا را ترک کرده است.۱۶
۲٫ فراموشی¬های زیان¬بار
خداوند در قرآن انسان را به خاطر فراموش کردن برخی مسائل مذمّت نموده که نسیان هر یک از آن مسائل به تناسب اهمیت آن، اثرات متفاوتی دارد.
۱٫ فراموش کردن خدا:
فراموشی خداوند از ناحیهی انسان¬ها و غفلت از یاد او، در آیات متعددی بیان شده که بدترین نوع فراموشی بوده و به این میزان نیز اثرات مخرّبی دارد.۱۷
قرآن در مورد فراموشی منافقان میفرماید:
«مردان منافق و زنان منافق، همه از یک گروهند! آنها امر به منکر، و نهى از معروف مىکنند و دستهایشان را (از انفاق و بخشش) مىبندند؛ خدا را فراموش کردند، و خدا (نیز) آنها را فراموش کرد، (و رحمتش را از آنها قطع نمود) به یقین، منافقان همان فاسقانند!۱۸».
امر به منکر، نهى از معروف و عدم انفاق منافقان در راه خدا در حقیقت دوری کردن از یاد خدا و فراموشی اوست که عبارت «نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُم» بیانگر آن بوده و لازمهاش این است که امر به معروف، نهى از منکر و انفاق در راه خدا، همان ذکر و یاد خداست.۱۹
همچنین، خداوند خطاب به مسلمانان میفرماید: «و همچون کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند!۲۰».
منظور کسانی است که خدا را از روی عقیده و عمق جان یاد ننموده و حضور خداوند را در زندگی احساس نکردند، تا تمام جهتگیری آنان به سوی او باشد و در مسیر طاعت او قرار گیرند؛ بلکه از یاد او غافل مانده و در آرزوها، لذات دنیوی، هواهای نفسانی و افعال لهو و لعب غرق شدند و در زندگی از مسیر استقامت دور شده و انحراف پیدا کردند که در نتیجه، غفلت از یاد خدا موجب دوری از حقیقت و دلبستگی به دنیا شد، به طوری که خودشان را نیز فراموش کردند.۲۱
۲٫ فراموش کردن آخرت:
یکی از گرفتاریهای انسانها در زندگی دنیا، فراموش کردن عالم آخرت است که قرآن در این زمینه میفرماید:
«همانها که دین و آیین خود را سرگرمى و بازیچه گرفتند و زندگى دنیا آنان را مغرور ساخت، امروز ما آنها را فراموش مىکنیم؛ همانگونه که لقاى چنین روزى را فراموش کردند…۲۲».
منظور از فراموشی آخرت در این آیات، بیاعتنایی به آخرت و ترک آن است.۲۳ لذا؛ به فراموشی سپردن برپایی دادگاه الهی در قیامت، سرچشمهی انواع آلودگیها بوده و موجب فراموشی آنها از ناحیهی خداوند میشود؛ در نتیجه هرگونه راه نجات بر آنها بسته شده و جز سقوط در آتش دوزخ راهی ندارند.۲۴
۳٫ فراموشی موعظهها و اوامر خدا:
خداوند در آیات متعددی انسانها را به خاطر فراموش کردن موعظهها و اوامر الهی مورد ملامت قرار میدهد و در مورد یهودیان میفرماید: «… و بخشى از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند۲۵».
نسیان به معنای از بین رفتن اثر ذکر است که نتیجهی بیارزش شمردن و بیاعتنایی به تذکرات الهی بوده، هر چند در حقیقت فراموش نکرده باشد؛ اما چون بیتوجهی نموده و اثرش از بین رفته، به آن نسیان اطلاق شده است.۲۶ این مواعظ که از طرف یهود به دست فراموشی سپرده شد و از آن دوری کردند، بخشی از اصولی بود که سعادتشان وابسته به آن اصول بود. نتیجهی این دوری، گرفتار شدن آنها به شقاوت و عقاید غلط مانند: اعتقاد به تشبیه، خاتمیّت نبوّت حضرت موسی، بطلان نسخ و بداء و… بود. ۲۷
۴٫ فراموش کردن اعمال گذشته:
برخی انسانها به تصریح قرآن کارهای گذشتهی خویش را فراموش میکنند که قرآن در توبیخ و نتیجهی اعمال فراموشی آنها میفرماید:
«چه کسى ستمکارتر است از آن کس که آیات پروردگارش به او تذکّر داده شده، و از آن روى گرداند، و آنچه را با دستهای خود پیش فرستاد، فراموش کرد؟! ما بر دلهای اینها پردههایى افکندهایم تا نفهمند و در گوشهایشان سنگینى قرار دادهایم (تا صداى حق را نشنوند)!…۲۸».
تحلیل زیبا این است که انسان به اعمال گذشتهی خویش نظر نکند و تفکر ننماید که اگر اعمال گذشتهاش تاریک است، چشم¬های خود را بر کارهای گذشتهاش نبندد؛ بلکه چارهای بیندیشد.۲۹
اما اینکه خدای متعال ادامهی آیه را به خودش نسبت داده و فرموده: «ما بر دلهای اینها پردههایى افکندهایم…». باید توجّه داشته باشیم که هیچگونه جبری وجود ندارد؛ یعنی اگر خداوند حس تشخیص و قدرت درک را از آنها گرفته، بخاطر همان اعمالى است که قبلاً انجام دادهاند و این کیفر اثر مستقیم اعمال خود آنهاست؛ به تعبیر دیگر همان اعمال زشت و ننگین تبدیل به “پرده” و “سنگینى” بر دلها و گوشهایشان شده و این همان حقیقتى است که بسیارى از آیات قرآن از آن سخن مىگوید۳۰:
«خداوند بخاطر کفرشان بر دلهاى آنها مهر نهاده؛ لذا جز گروه اندکى ایمان نمىآورند۳۱».
۵٫ فراموش کردن خود:
یکی دیگر از فراموشیهای هلاک کننده، خود¬فراموشی است که خداوند خطاب به یهودیان میفرماید:
«آیا مردم را به نیکى (و ایمان به پیامبرى که صفات او آشکارا در تورات آمده) دعوت مىکنید، اما خودتان را فراموش مىنمایید، با اینکه شما کتاب (آسمانى) را مىخوانید! آیا نمىاندیشید؟!۳۲».
خداوند همهی انسانها، به ویژه عالمان، رهبران دینی و سران منافق یهود که دیگران را به نیکی فرا میخوانند، اما خود را فراموش کرده و دست به بدی دراز میکند، توبیخ میکند؛ لذا راز نفی تعقل از آن گروه در عبارت «أَفَلاتَعْقِلُونَ» در حقیقت جمع بین امر مردم به کار نیک و بین خودفراموشی است که با عقل هماهنگ نیست. قرآن در معرفی چنین کسانی میفرماید: «آنان همچون چهارپایایند۳۳» بیتردید چنین تعبیری برای بیان واقعیتی خارجی است، نه دشنام.۳۴
۶٫ فراموش کردن بهرهمندی از دنیا:
از دیدگاه قرآن همانطوریکه دلدادگی به دنیا نهی شده، به همان میزان گرفتاری به تفریط نیز مورد مذمت واقع شده و امر به اعتدال شده است:
«و در آنچه خدا به تو داده، سراى آخرت را بطلب و بهرهات را از دنیا فراموش مکن…۳۵».
فراموش کردن دنیا بهطور کامل از جمله مواردی است که در قرآن به شدت نهی شده؛ بطوریکه انسان از نیازهای خود نیز چشم بپوشاند. آنچه به اعمال انسان ارزش میدهد، غایت و هدفی است که انسان در پی آن است، نه صورت کارها؛ چون خدای متعال انسان را نیافریده که دنیا را ترک کند؛ بلکه انتظار از بشر این است که تمام اعمالش برای جلب رضایت خدا انجام گیرد.۳۶
۳٫ عوامل فراموشی
در این زمینه با دو دسته از آیات مواجه هستیم:
۱-۳٫ عوامل فراموشی
۱٫ دستهی اوّل که خود عامل فراموشی بوده، همان شیطان است که سبب فراموشی در انسان میشود:
«من (در آن جا) فراموش کردم جریان ماهى را بازگو کنم و فقط شیطان بود که آن را از خاطر من برد…۳۷».
قرآن وقتی جریان سفر حضرت موسی () و یوشع بن نون وصی حضرت و همچنین جریان زنده شده ماهی را بازگو میکند، از زبان یوشع خطاب به حضرت موسی عرض میکند که جریان زنده شدن ماهی را فراموش کردم؛ قرآن شیطان را عامل فراموشی میخواند، با اینکه فراموشی از نوع طبیعی باشد.
حتی برخی مفسّران معتقدند: فراموشی در انسان از اموری است که خدا در اصل خلقت آن را در اختیار شیطان قرار داده است.۳۸
اصولاً سلاح شیطان برای گمراه کردن و وادار کردن مردم به فراموشی از یاد خداوند و به طور کلّی فراموش کردن خیر و مصلحت بندگان، همان نفوذ و تأثیر او در وجود انسانها از طریق انگیزه و شهوات خودشان بوده که اساساً این یک نقطهی ضعف در سرشت بشر است و ناشی از علاقهی طبیعی انسان به اِشباع انگیزهها و رسیدن به لذایذ دنیوی است. شیطان اصولاً از همین طریق بر همهی مسلط میشود؛ یعنی ابتدا خواستههای مختلفی را در وجود بشر میانگیزد و بعد به دنبال آن کشانده و در نتیجه از یاد خدا بازمیدارد.۳۹
۲٫ عامل دیگر فراموشی که قرآن به آن اشاره کرده است دوران پیری و سالخوردگی است که فرد همه دانش و آگاهی¬های خویش را فراموش می¬کند که علم امروز به آن آلزایمر می¬گویند.
«و خدا شما را آفرید سپس [جان] شما را مىگیرد و بعضى از شما تا خوارترین [دوره] سالهای زندگى [فرتوتى] بازگردانده مىشود به طورى که بعد از [آن همه] دانستن [دیگر] چیزى نمىدانند قطعاً خدا داناى تواناست۴۰».
همچنین، خداوند فرمودند:
«… برخى از شما به غایت پیرى مىرسد به گونهاى که پس از دانستن [بسى چیزها] چیزى نمىداند…۴۱».
۲-۳٫ زمینه¬ساز فراموشی
دستهی دیگر عواملی را بیان مینمایند که زمینهساز فراموشی هستند؛ این دسته در واقع خود عامل فراموشی نیست؛ بلکه تنها زمینه و شرایط را برای فراموشی مهیّا میکند؛ عاملی که در قرآن ذکر شده است، زیاد بودن نعمتهای مادی و غرق شدن است۴۲:
«(در پاسخ) مىگویند: منزّهى تو! براى ما شایسته نبود که غیر از تو اولیایى برگزینیم، ولى آنان و پدرانشان را از نعمتها برخوردار نمودى تا اینکه (به جاى شکر نعمت) یاد تو را فراموش کردند و تباه و هلاک شدند۴۳».
مشرکان بجاى اینکه رازق این نعمتها را بشناسند و به شکر و طاعتش پردازند، در گرداب غفلت و غرور فرو رفتند، خدا و روز قیامت را به دست فراموشى سپردند. بنابراین، زندگى مرفه براى جمعیتى کم ظرفیت و سست ایمان، از یک سو “غرورآفرین” است؛ چرا که وقتى به نعمت فراوان برسند، خود را گم کرده و خدا را فراموش مىنمایند.
و از سویى دیگر، دنبال آزادی مطلق بوده و هیچ محدودیتى در کامجویى از لذائذ دنیوی ندارند، و تمام قید و بندهایى که از قبیل حلال، حرام، مشروع و نامشروع آنها را از رسیدن به اهدفشان منع میکند، کنار گذاشته و نمىخواهند در برابر قوانین و مقررات دینى سر تعظیم فرود آورند و روز حساب و جزا را بپذیرند. ضمناً، در آیهی شریفه بر مرفه بودن زندگى نیاکان آنها نیز تکیه شده؛ زیرا هنگامىکه انسان از کودکى در ناز و نعمت پرورش بیابد، طبیعى است که میان خود و دیگران جدایى و امتیاز میبیند و به آسانى حاضر نیست که منافع مادى و زندگى مرفه خود را از دست بدهد.۴۴
پی¬نوشت…………………………………………………………………………………………………………………
۱٫ شعار روز جهانی بیماری آلزایمر در سال ۲۰۱۷٫
۲٫ فراهید، العین، ج۷، ص۳۰۴٫
۳٫ زمحشری، اساس¬البلاغه، ص۶۳۱٫
۴٫ ابن¬عاشور، التحریر و التنویر، ج۶، ص۹۷٫
۵٫ . طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۸۹٫
۶٫ مصطفوی، التحقیق کلمات القرآن الکریم، ج۱۲، ص۱۱۴٫
۷٫ قال رسول الله(ص): رفع عن امتی تسعه: الخطأ و النسیان و مااستکرهوا علیه و مالایطیقون و مالایعلمون و مااضطروا إلیه و الحسد و الطیره و التفکر فی الوسوسه فی الخلق، ما لم ینطق بشفه». (الخصال شیخ صدوق: ۴۱۷/ ۹).
۸٫ «فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَیْنِهِما نَسِیا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً»؛ کهف، ۶۱٫
۹٫ فضل¬الله، تفسیر من وحی القرآن، ج۴، ص۳۶۱٫
۱۰٫ مکارم شیرازی، الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، ج۹، ص۳۱۴٫
۱۱٫ وَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیبًا إِلَیْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَهً مِّنْهُ نَسِیَ مَا کَانَ یَدْعُو إِلَیْهِ مِن قَبْلُ …؛زمر (۳۹)،۸٫
۱۲٫ فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُواْ بِمَا أُوتُواْ أَخَذْنَاهُم بَغْتَهً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ؛ انعام (۶)،۴۴٫
۱۳٫ طباطبایی، همان، ج۵، ص۲۹۵٫
۱۴٫ مصطفوی، همان، ص۱۱۵٫
۱۵٫ وَقِیلَ الْیَوْمَ نَنسَاکُمْ کَمَا نَسِیتُمْ لِقَاء یَوْمِکُمْ هَذَا؛ جاثیه (۴۵)،۴۴٫
۱۶٫ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۸۰۳٫
۱۷٫ مصطفوی، همان، ص۱۱۵٫
۱۸٫ «الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقینَ هُمُ الْفاسِقُونَ»؛ توبه (۹)، ۶۷٫
۱۹٫ طباطبایی، ج۹، ص۳۳۶٫
۲۰٫ وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ؛ حشر (۵۹)،۱۹٫
۲۱٫ فضل¬الله، همان، ج۲۲، ص۱۳۲٫
۲۲٫ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا فَالْیَوْمَ نَنسَاهُمْ کَمَا نَسُواْ لِقَاء یَوْمِهِمْ هَذَا …؛ اعراف (۷)،۵۱٫
۲۳٫ طبرسی، مجمع¬البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۱۲۱٫
۲۴٫ مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج۶، ص۳۷۸٫
۲۵٫ وَنَسُواْ حَظًّا مِّمَّا ذُکِّرُواْ بِهِ؛ مائده (۵)، ۱۳٫
۲۶٫ طباطبایی، همان، ج۸، ص۲۹۵٫
۲۷٫ همان، ج۵، ص۲۴۱٫
۲۸٫ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِیَ ما قَدَّمَتْ یَداهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلىَ قُلُوبِهِمْ أَکِنَّهً أَن یَفْقَهُوهُ وَ فىِ ءَاذَانهِِمْ وَقْرًا…؛ کهف(۱۸)،۵۷٫
۲۹٫ ابن عاشور، همان، ج۱۵، ص۹۴٫
۳۰٫ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۴۷۶٫
۳۱٫ «بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَیْها بِکُفْرِهِمْ فَلایُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا»؛ نساء (۴)،۱۵۵٫
۳۲٫ «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَفَلاتَعْقِلُونَ»؛ بقره (۲)،۴۴٫
۳۳٫ .« إِنْ هُمْ إِلَّا کاَلْأَنْعَامِ»؛ فرقان (۲۵)،۴۴٫
۳۴٫ جواد آملی، تفسیر تسنیم، ج۴، ص۱۳۴-۱۴۷٫
۳۵٫ «وَابْتَغِ فِیمَا ءَاتَاکَ اللَّهُ الدَّارَالاَْخِرَهَ وَ لَاتَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا…»؛ قصص (۲۸)، ۷۷٫
۳۶٫ فضل¬الله همان، ج۱۷، ص۳۳۶٫
۳۷٫ «فَإِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِیهُ إِلَّا الشَّیْطَانُ أَنْ أَذْکُرَهُ…»؛ کهف (۱۸)،۶۳٫
۳۸٫ ابن عاشور، همان، ج۶، ص۱۵۳٫
۳۹٫ نجاتی، قرآن و روانشناسی، ص۲۷۶٫
۴۰٫ «وَاللّهُ خَلَقَکُمْ ثُمَّ یَتَوَفَّاکُمْ وَمِنکُم مَّن یُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْ لاَ یَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَیْئًا إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ قَدِیرٌ»؛ نحل (۱۶)،۷۰٫
۴۱٫ «وَمِنکُم مَّن یُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلَا یَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئًا»؛ حج (۲۲)،۵٫
۴۲٫ طباطبایی، همان، ج۱۵، ص۱۹۱٫
۴۳٫ «قالُوا سُبْحانَکَ ما کانَ یَنْبَغی لَنا أَنْنَتَّخِذَ مِنْ دُونِکَ مِنْ أَوْلِیاءَ وَ لکِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آباءَهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّکْرَ وَ کانُوا قَوْماً بُوراً»؛ فرقان (۲۵)، ۱۸٫
منابع :
۱٫ ابنعاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، ج۶، چاپ اول، بیروت، مؤسسه التاریخ، ۱۴۲۰ق.
۲٫ جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج۴، چاپ اول، قم، اسراء، ۱۳۸۱ش.
۳٫ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، چاپ اول، دمشق، دارالعلم الدارالشامیه، ۱۴۱۲ق.
۴٫ زمخشری، جارالله، ابیالقاسم محمود بن عمر، اساس البلاغه، چاپ اول، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۲م.
۵٫ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، چاپ پنجم، قم، جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۷ق.
۶٫ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، چاپ سوم، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۷۲ق.
۷٫ فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۷، چاپ دوم، قم، هجرت، ۱۴۱۰ق.
۸٫ فضلالله، سیدمحمدحسین، تفسیر من وحی القرآن، ج۱۴، چاپ دوم، بیروت، دارالملاک، ۱۴۱۹ق.
۹٫ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القران الکریم، ج۱۲، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ش.
۱۰٫ مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تهران، تفسیر نمونه، ج۱۲، چاپ اول، دارالکتب الإسلامیه، ۱۳۷۴ش.
۱۱٫ ــــــ،الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، ج۹، چاپ اول، قم، مدرسه امام علیبن ابیطالب، ۱۴۲۱ق.
۱۲٫ ــــــ،مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج۶، چاپ پنجم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۷ق.
۱۳٫ نجاتی، محمد عثمان، قرآن و روانشناسی، ترجمه عباس عرب، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۶۷ش.
یک نظر بگذارید