مقدمه
نقش و جایگاه قرآن در دعاهای ماه مبارک رمضان میتواند یکی از مشغولیت های ذهنی ذهنی اهل تفکر بوده باشد اندیشیدن درباره این مسئله به به میزان اهمیتی که به قرآن داده می شود برگشت می کند دعاهای ماه رمضان در مذهب اهل بیت یکی از گفتمانهای جدی و قابل توجه را به خود اختصاص داده است آنچه که در متنهای روایی شیعه در این باره وجود دارد حجم قابل توجهی است.
دعاهای که هزاران انسان با اخلاص و آرامش و سر نیاز و توجه تلاوت آنها می پردازند و با واژه ها و عبارت ها و سبک گفتاری این روایتها احساس خرسندی و سرشار شدن از ایمان دارند دعاهایی که قرن ها است مورد نه تنها تأیید بلکه ایمان و باور بسیاری از عالمان بزرگ شیعه بوده است از معاصران با اهل بیت گرفته تا مشایخ و بزرگان عصر غیبت.
شیخ صدوق شیخ مفید شیخ طوسی سید بن طاووس کفعمی شیخ بهایی علامه مجلسی و بسیاری دیگر از نام آوران در فهرست دانشمندان محدثان و فقیهان شیعه را می توان نام برد که در این راستا رساله ها تدوین کرده و کتاب ها تالیف نموده اند.
از ویژگیهای برجسته در این دعاها آمیختگی شدید آنها با آیات و مضمون های قرآنی است شاید بتوان به طور کلی این آمیختگی را به چند دسته و مدل تقسیم بندی کرد. دسته اول دعاهایی است که در آنها بر اهمیت قرآن و جایگاه آن تاکید می شود. دسته دوم دعاهایی که در آنها بخشی یا تمام یک/چند آیه مورد استشهاد قرار می گیرد و یاد می شود دسته سوم دعاهایی که در آنها تعبیر ها و شبه جمله هایی از قرآن همچون عبارتی کلیشه شده وجود دارد که بار اصلی معنا را بر دوش دارد. دسته چهارم دعاهای است که محتوای آنها حاصل یا بر آیند این یا آیاتی از قرآن کریم است. برای هر کدام از این چهار گروه شواهد روشنی میتوان ارائه کرد.
اهمیت این موضوع را وقتی به خوبی می توان در یافت که از اظهار نظرهای برخی معاصران درباره کلیه دعاهای اسلامی زیر عنوان مفاتیح الجنان آگاه شویم. اهل اطلاع می دانند که برخی در این روزگار چنین اظهار می کنند که مفاتیح الجنان مایه خسارت و ضعف و نابسامانی در جامعه سنتی ماست بسیاری از مشکلات و پیچیدگی های پیش آمده و غیرقابل انکار را به آسانی و راحتی کتاب مفاتیح برگشت می دهند و آن کتاب را و به تبع محتوای آن را اساس این نابسامانی ها می خوانند. درست مانند اینکه برخی این تعبیر را سالها پیش به کار گرفتند که ما با نهج البلاغه آغاز کردیم و با مفاتیح الجنان ادامه دادیم و همین رمز شکست یا عقب نشینی ما بوده است تقابل میان نهج البلاغه و مفاتیح درست مانند تقابلی است که برخی دیگر میان قرآن و مفاتیح به اشتباه دیده اند و آنرا درشت کردهاند در حالی که قرآن و مفاتیح از هم جدا نیستند آمیختگی و به هم پیوستگی سنت نیایش های شیعه با قرآن و مفاهیم و آیات آن در حد شگفت آوری است که جز در مقوله اعجاز نمیگنجد.
این افکار درگیر با مفاتیح ووامثال آن را اصطلاحا به عنوان جریان سلفی گری ایرانی باید شناخت و در این جریان تحلیل کرد که امروزه در برخی از محیط های عربی نیز _مانند لبنان_ اکنون جای پایی برای خود باز کرده است. متأسفانه در این میانه برخی از مدعیان روشنفکری و تجدد گرایی نیز با سلفی گرایان ایرانی همصدا گردیده و در مقالات و گفتگوهای خود، انتقادهای غیر اصولی بر دعاهای شیعی وارد کرده اند تا جایی که حاصل کار آنان چیزی بیشتر از محتوای امثال کتاب «تضاد مفاتیح الجنان با قرآن» -نوشته ای جدلی از سید ابوالفضل برقعی- نیست که البته در قالب پایان نامه های دانشگاهی و مقالات علمی به آن کتاب ها پاسخ هایی منطقی و درخو نیز داده شده است. اما به نظر می رسد در مواجهه با چنین نوشته هایی بهترین پاسخ ها برای طالبان حقیقت در تحلیل و بررسی متون دعاها باشد.
یکی از پاسخ های اصلی و مبنایی به این ادعاهای ناروشمند را باید در طرح موضوعاتی مانند جایگاه قرآن در دعاهای شیعه یافت. زیرا پاسخ های اصلی و اساسی در این خلاصه می شود که بخشهای راه یافته از قرآن را در متون دعا روشن بنماییم و از محتوای قرآنی پنهان و ناآشکار در متون دعا پرده برداریم در چنین حالتی است که می توان تا اندازه زیادی پاسخ واقعی به اینگونه اظهارنظرهای شتابزده، عجولانه و غیر قابل اثبات داد و به گونه ای از حقانیت و مظلومیت کلام اهل بیت دفاع کرد و ارزش گفتمان آنان را حتی در بخش نیایش و رازوری به همگان نمایاند.
اکنون در این یادداشت ها که برای گفتار در جلسات شبهای ماه رمضان تهیه شده است به خواست خدا و به اندازه توان و فرصتی که هست برخی از دعاهای شریف در ماه مبارک رمضان را یادآوری کرده و در باره پیوند قرآنی آنها توضیحاتی ارائه می شود.
مورد اول
برای ورود به بحث یکی از شایعترین و پر خوانش ترین دعاهای روزانه ماه مبارک را یاد می کنیم. دعای موسوم بنام یاعلی و یاعظیم که با حمد، توصیف و تعظیم خداوند در بخش بزرگ دعا همراه است و در پایان به دو خواسته کوتاه ختم میشود.
قسم اوّل اعمالی است که در هر شب و روز این ماه بجا آورده می شود سیّد بن طاوس روایت کرده از حضرت امام جعفر صادق و امام موسی کاظم(علیهما السلام) که فرمودند می گوئی در ماه رَمَضان از اوّل تا به آخر آن بعد از هر فریضه: دعای یا علی و یا عظیم : و می خوانی عقب نمازهای فریضه :
یا عَلِیُّ یا عَظیمُ، یا غَفُورُ یا رَحیمُ، اَنْتَ الرَّبُّ الْعَظیمُ،
ای بلندمرتبه،ای بزرگ،ای آمرزنده،ای مهربان،تویی پروردگار بزرگ
الَّذی لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیءٌ وَهُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ،
که چیزی همانندش نیست، و اوست شنوای بینا،
وَهذا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَکَرَّمْتَهُ، وَشَرَّفْتَهُ وَفَضَّلْتَهُ عَلَی الشُّهُورِ،
و این ماهی است که به آن عظمت و کرامت و شرافت بخشیدی و بر سایر ماهها برتری دادی،
وَهُوَ الشَّهْرُ الَّذی فَرَضْتَ صِیامَهُ عَلَیَّ،
و ماهی است که روزهاش را بر ما واجب نمودی،
وَهُوَ شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی اَنْزَلْتَ فیهِ الْقُرْآنَ،
و آن ماه رمضان است که قرآن را در آن فرود آوردی،
هُدیً لِلنّاسِ وَبَیِّنات مِنَ الْهُدی وَالْفُرْقانِ، وَجَعَلْتَ فیهِ لَیْلَهَ الْقَدْرِ،
برای هدایت مردم و بیان دلایل روشن از هدایت و تمیز حق از باطل،و شب قدر را در آن قرار دادی،
وَجَعَلْتَها خَیْراً مِنْ اَلْفِ شَهْر، فَیا ذَالْمَنِّ وَلا یُمَنُّ عَلَیْکَ،
و آن را از هزار ماه بهتر ساختی،ای صاحب منت که بر تو منّتی گذاشته نشود،
مُنَّ عَلَیَّ بِفَکاکِ رَقَبَتی مِنَ النّارِ، فیمَنْ تَمُنُّ عَلَیْهِ،
بر من به آزادی از آتش منّت نه،در جمع آنآن که بر آنها منّت نهی،
وَاَدْخِلْنِی الْجَنَّهَ، بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
و وارد بهشتم گردان ای مهربانترین مهربانان.
آیات و تعبیرهای به کار رفته در دعای یا علی یا عظیم به این ترتیب است.
۱)فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا ۖ یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ ۚ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ ۖ وَهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ
او پَدیدآورنده آسمان ها و زمین است . از جنس خودتان براى شما همسرانى قرار داد ، و از دام ها نیز جفت هایى براى آنها آفرید . او با این آفرینش تعداد شما آدمیان و دام ها را فراوان مى سازد . هیچ چیزى مانند او نیست ، و اوست که دعاى بندگان را مى شنود و کردارشان را مى بیند . (سوره شّورى / آیه۱۱)
۲) شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَىٰ وَالْفُرْقَانِ ۚ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ ۖ وَمَنْ کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ ۗ یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُوا الْعِدَّهَ وَلِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
ایام روزه واجب ، ماه رمضان است ماهى که قرآن در آن فرو فرستاده شد ، در حالى که براى عموم مردم رهنمود است و براى کسانى که در علم و عمل به کمالى دست یافته و شایسته دریافت حقایقى شده اند ، دلایل روشن هدایت و وسیله تشخیص حق از باطل است . پس هر کس از شما این ماه را دریابد ، باید آن را روزه بدارد ; و هر که بیمار یا در سفر باشد ، روزه شمارى از روزهاى دیگر برعهده اوست . خداوند براى شما آسانى مى خواهد و دشوارى براى شما نمى خواهد ، تا تعداد روزهاى ماه رمضان را کامل کنید .و تا او را به بزرگى یاد کنید ، و باشد که شکر هدایتش را به جاى آورید . (سوره بقره / آیه ۱۸۵)
۳)إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهٍ مُبَارَکَهٍ ۚ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ
که ما آن را در شبى پربرکت ( شب قدر ) فرو فرستادیم ، چرا که ما همواره با فرستادن وحى به سوى پیامبران ، مردم را هشدار داده ایم . (سوره دخان / آیه۳)
۴) لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ
شب قدر براى عبادت خدا از هزار ماه بهتر است . (سوره قدر / آیه۳)
مورد دوم
دعای «اللهم ادخل علی اهل القبور السرور» است. شیخ عباس قمی در آغاز دعا در باره اهمیت قرائت آن چنین نقل می کند: «شیخ کفعمی در مصباح و بلد الأمین و شیخ شهید در مجموعه خود از حضرت رسول ( صلی الله علیه وآله ) نقل کرده اند که آن حضرت فرمود هرکه این دعا را در ماه رَمَضان بعد از هر نماز واجبی بخواند حقّ تعالی بیامرزد گناهان او را تا روز قیامت.»
دعا این است :
اَللَّـهُمَّ اَدْخِلْ عَلی اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ، اَللّهُمَّ اَغْنِ کُلَّ فَقیر،
خدایا دل اهل قبور را شاد کن، خدایا هر تهیدستی را بی نیاز کن،
اَللَّـهُمَّ اَشْبِـعْ کُلَّ جائِع اَللَّـهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیان،
خدایا هر گرسنه ای را سیر کن، خدایا هر برهنه ای را بپوشان،
اَللَّـهُمَّ اقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدین، اَللَّـهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوب،
خدایا قرض هر بدهکاری را ادا کن. خدایا غم هر غمزده ای را برطرف کن،
اَللَّـهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَریب، اَللَّـهُمَّ فُکَّ کُلَّ اَسیر،
خدایا هر غریبی را به وطن بازگردان، خدایا هر اسیری را آزاد فرما،
اَللَّـهُمَّ اَصْلِحْ کُلَّ فاسِد مِنْ اُمُورِ الْمُسْلِمینَ، اَللَّـهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَریض،
خدایا هر فسادی در کار مسلمانان را اصلاح گردان، خدایا هر بیماری را درمان ده،
اَللَّـهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناکَ، اَللَّـهُمَّ غَیِّرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِکَ، خدایا راه تهیدستی ما را با توانگریت ببند، خدایا بدحالی ما را به خوبی حال خود تغییر ده،
اَللَّـهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّیْنَ، وَاَغْنِنا مِنَ الْفَقْرِ، اِنَّکَ عَلی کُلِّشَیء قَدیرٌ.
خدایا وام ما را بپرداز، و ما را از تهیدستی بی نیاز کن، هماناتو بر هرچیز توانایی.
در انتهای این دعا بخشی انتهایی یکی از آیات قرآن کریم آمده است که همه مضمون های قبلی موجود در دعا در حقیقت شرح و بسط همان آیه است.
۱) قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ ۖ بِیَدِکَ الْخَیْرُ ۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
بگو : خداوندا ، اى کسى که فرمانروایى ملک توست ، به هر که خواهى فرمانروایى مى بخشى و از هر که خواهى فرمانروایى باز مى ستانى . هر که را خواهى ارجمند مى دارى و هر که را خواهى خوار مى سازى ، زیرا نیکى ها همه به دست توست ، چرا که تو بر هر کارى توانایى . (سوره آل عمران / آیه۲۶)
تعبیر «إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیر؛ چرا که تو بر هر کارى توانایى» به ساخت/صیغه خطاب فقط در این آیه به کار رفته است و در همه موارد دیگر به ساخت غایب است. مانند: … هو علی کل شیئ قدیر؛ …انه علی کل شیئ قدیر؛ ..ان الله علی کل شیئ قدیر.
شبهه ای در باره این دعا می کنند به این بیان که در امور یاد شده در این دعا، کار و تلاش و فعالیت لازم است نه دست به دعا برداشتن.
مفسرین در باره سه بخش از این آیه سخن گفته اند.
بخش اول: تؤتی الملک من تشاء.
«سید رضى (رضوان الله علیه) اقوالى در معنى این آیه ذکر فرموده:
۱- عطا مىکنى ملک را به بندگان، هر که را خواهى به زیادتى نعمتها از بسیارى اموال و اولاد و احفاد، و ملازم شوند دیگران آنها را از جهت دین تا مادامى که اجابت کنند دعوت تو را و پیروى نمایند فرامین تو را؛ وقتى که عدول کردند از نهج طاعت تو و مفارقت نمودند طریقه تو را، سلب فرمودى از ایشان ملک را، و قرار دادى اموال ایشان را براى غیر ایشان.
۲- مراد ملک، ظهور دین و غلبه باشد، یعنى روزى مىگردانى بسط ید و ظهور امر آنان که پیروى کنند دین تو را و اطاعت نمایند امر تو را؛ پس مقرر فرمودى آنچه در مملکت هر ملکى است از غیر مسلمانان را براى مسلمانان.
۳- مراد به ملک، پادشاهى باشد، یعنى عطا مىکنى پادشاهى را به هر که خواهى مانند طالوت و ذو القرنین؛ و سلب فرمائى از هر که خواهى مانند جبابره و اکاسره.
۴- «قاضى» گوید: آنچه خدا عطا فرماید از ملک، دو قسم باشد:
اول: ملک در دین- مانند نبوت و امامت و شعبات آن. دوم: ملک دنیا- عبارت از آنچه روزى فرماید خداوند از مباحات مانند اموال عظیمه و نفایس جلیله و رأى صایب و خرم و قوت و غیر آن؛ و آنکه به کافر و فاسق ندهد، ملک دین است نه دنیا.
۵- مراد به ملک، نبوت باشد، یعنى عطا فرمائى نبوت را به هر که خواهى مانند حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و سلب مىکنى و باز مىدارى از هر که خواهى مانند کسانى که قبل از بعثت آن حضرت توقع داشتند منصب رسالت را.
۶- مراد به ملک، امامت باشد، یعنى عطا مىکنى امامت را به هر که خواهى، و باز دارى از هر که خواهى، چنانچه فرماید:
فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً.
مراد به کتاب، قرآن؛ و مراد به حکمت، سنت؛ و مراد به ملک عظیم، امامت است.
در کتاب کافى عبد الاعلى مولى آل سام روایت کند که: خدمت حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: «قل اللّهمّ مالک الملک تؤتى الملک من تشاء و تنزع الملک ممّن تشاء» الیس قد اتى اللّه عزّ و جلّ بنى امیّه الملک قال: لیس حیث تذهب الیه. انّ اللّه عزّ و جلّ اتانا الملک و اخذته بنو امیّه، بمنزله الرّجل یکون له الثّوب فیأخذه الاخر فلیس هو للّذى اخذه (روضه کافى، صفحه ۲۶۶، حدیث ۳۸۹): آیا چنین نیست که خداوند عز و جل، بنى امیه را ملک داده است؟ حضرت فرمود: چنین که گفتى نیست، خداوند عز و جل ما را ملک عطا فرموده و بنى امیه آن را گرفتند و غصب کردند مانند شخصى که جامهاى خاصّ او باشد و دیگرى آن را بگیرد؛ پس آن جامه متعلق به آن گیرنده نیست.
تتمه: خیلى جاى تعجب است از جماعتى که گویند: ملک دنیا به امر خدا باشد، به هر که خواهد عنایت فرماید؛ اما ملک دین که امامت است به دست ما باشد، به هر که مىخواهیم مىدهیم! و این غایت بىانصافى بلکه مرتبهاى از گمراهى است. بنابراین ملک دنیائى امامت، بنابر نص قرآنى که متصف باشد به عظمت در آیه کریمه «وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً» و ملک آخرتى که متّصف باشد به کبیر در آیه «وَ إِذا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعِیماً وَ مُلْکاً کَبِیراً» هر دو، نامزد حضرت امیر المؤمنین و اولاد معصومین آن سرور علیهم السلام است. و آیه «تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ» اشاره به این ملک است، و آیه «تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ» اشاره است به آنکه لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ.(سوره بقره، آیه ۱۲۴)
بخش دوم: تعز من تشاء
وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ: و ارجمند و سر افراز مىسازى هر که را خواهى به سبب نور ایمان و معرفت، مانند انبیاء و اولیاء و مؤمنین، وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ: و خوار و بىمقدار مىگردانى هر که را خواهى به سبب کفر و گمراهى، مانند کفار و منافقین و معاندین.
مفسرین را در این آیه شریفه وجوهى است:
۱- مراد، اعزاز به سبب ایمان و طاعت، و اذلال به جهت کفر و معاصى است.
۲- اعزاز مؤمن، به تعظیم ثنا و مدح در دنیا، و به ثواب عظیم در آخرت؛ و اذلال کافر، در دنیا به کشتن و اسیرى و جزیه، و در آخرت به عذاب الیم و عقاب جحیم.
۳- مراد عزت، نبوت حضرت محمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و امامت آل مطهر آن سرور؛ و مراد ذلت، محرومى دشمنان ایشان از این منزلت.
۴- مراد اعزاز و تعظیم حضرت محمد و آل محمد صلوات اللّه علیهم اجمعین به ذکر و صلوات و بقاى اسماء و آثار ایشان است در عالم، و در آخرت به رفعت منزلت و قبول شفاعت و قرب حضرت عزت؛ و مراد از اذلال، خذلان دشمنان و قطع نسل و آثار ایشان و انهدام شخصیت آنان با کثرت شوکت و ثروت ایشان، از بنى امیه و مروانیه و عباسیه و غیر آنها، و در آخرت به ذلت عذاب و شدت عقاب گرفتار باشند.
۵- مراد به عزّت، عزّت قناعت و صبر؛ و مراد به ذلت، ذلت حرص و طمع باشد به مصداق فرمایش حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که فرمود:
عزّ من قنع و ذلّ من طمع: عزیز شد هر که قناعت یافت؛ و ذلیل شد هر که طمع پیدا نمود.
تبصره: در تفسیر بصائر- سلطان محمود غزنوى روزى عزیمت زیارت شیخ مقرى که از زهاد عصر بود، رفته، استدعاى فاتحه نمود. همچنان در صف نعال ایستاده، از تفسیر «تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ» پرسیده، نکتهاى خواست. شیخ گفت: روشنترین وجهى در معنى آیه آنکه: تو را با هزار و هفتصد فیل جنگى و پنج هزار فرسخ ولایت و صد هزار سوار مکمل، به خانه همچو من گدائى آورده و در صف انکسار وادار کرده، و مرا با این گلیم کهنه و پاى برهنه، ملک قناعت بخشید و در صدر عزت جاى داد.
بخش سوم: بیدک الخیر.
بِیَدِکَ الْخَیْرُ: به قدرت کامله تو است تحصیل همه نیکوئیها و برکتهاى کلّى و جزئى، چه به واسطه باشد چه بىواسطه؛ پس جمیع آنچه از خداى تعالى صادر شود همه خیر باشد، اگرچه به نظر ما ضرر آید، زیرا تماما به حکمت و مصلحت خواهد بود، و ما را به حقایق و دقایق حکمتهاى سبحانى راه نیست. إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ: بدرستى که ذات یگانه تو، بر همه چیز از ایجاد و اعدام و اعاده و تسلیط و منع و اعطاء توانا است.
تنبیه: باید دانست که ذات سبحانى، فاعل شرور و قبایح نیست، و صدور آن از ساحت قدس کبریائى اقبح و محال خواهد بود، زیرا وقوع شر در عالم، به حصر عقلى از سه قسم خارج نیست: یا از خدا باشد، یا از خدا و بنده هر دو. یا از بنده.
قسم اول- ممنوع است عقلا، زیرا قبیح است از حضرت ذو الجلال که فاعل شر و قبیح باشد، و بنده را به آن معاقب سازد.
قسم دوم- البته موجب ظلم خواهد بود که خداى تعالى با بنده شراکت فرماید در فعل، و لکن بنده را معذب فرماید، تعالى اللّه عن ذلک علوّا کبیرا.
پس باقى ماند قسم سوم که بندگان، فاعل شر و قبیح باشند، که به سوء اختیار، شر و قبیح را مرتکب شوند به قوه الهیه؛ و اعطاى قوه از جانب خدا، موجب سلب نسبت فعل از بنده نشود، زیرا در بکار بردن آن قوه در خیر و شر و طاعت و معصیت، بندگان مختارند. پس از این مقدمه، نکته اختصاص خیر، در آیه شریفه محقق گردید.
(تفسیر اثنا عشرى، ج۲، ص: ۵۵–۵۸)
مورد سوم
یکی از موارد قابل توجه در این موضوع ، دعای روزهای ماه رمضان است. در این دعا استفاده مستقیم از آیات و همچنین تلمیح به آیاتی از قرآن کریم قابل مشاهده مشاهده می شود که به برخی از آنها اشاره خواهد شد. به دلیل طولانی بودن دعا از ذکر همه دعا خودداری خودداری گردیده است و به ذکر پاره ای از بندهای دعا بسنده میشود.
صاحب مفاتیح مینویسد: بخواند هر روز این دعا را که شیخ و سیّد نقل کرده اند .
بند اول: اَللَّـهُمَّ هذا «شَهْرُ رَمَضانَ، الَّذی اَنْزَلْتَ فیهِ الْقُرآنَ» خدایا این ماه رمضان است،که قرآن را در آن فرو فرستادی، هُدیً لِلنّاسِ وَبَیِّنات مِنَ الْهُدی وَالْفُرقانِ، وَ هذا شَهْرُ الصِّیامِ، برای راهنمایی مردم،و دلایلی روشن از هدایت و تمیز بین حق و باطل،و این است ماه روزه، وَهذا شَهْرٌ فیهِ لَیْلَهُ الْقَدْرِ، الَّتی هِیَ خَیْرٌ مِنْ اَلْفِ شَهْر، و این ماهی است که شب قدر در آن است شبی که از هزار ماه بهتر است.
در این بند به دو آیه از آیاتی که در مورد اول ذکر شد اشاره داد آیات سوره مبارکه قدر و آیه شهر رمضان.
بند دوم: وَفَرِّغْنی فیهِ لِعِبادَتِکَ، وَدُعآئِکَ وَتِلاوَهِ کِتابِکَ، وَاَعْظِمْ لی فیهِ الْبَرَکَهَ، و در آن برای بندگیات و و خواندن دعا و تلاوت قرآنت فراغتم بخش،و در این ماه برکت را برایم بزرگ گردان.
در این بند به مدل اول که دعوت به تلاوت قرآن و اهمیت آن در ماه رمضان عمل شده است.
بند سوم: اَللَّـهُمَّ رَبَّ «الْفَجْرِ وَلَیال عَشْر»، و توانمندی و شادابی و آنچه دوست داری و می پسندی. خدایا ای پروردگار سپیده دم و شبهای دهگانه «وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ» وَربَّ شَهْرِ رَمَضانَ، وَما اَنْزَلْتَ فیهِ مِنَ الْقُرآنِ و زوج و فرد و پروردگار ماه رمضان و آنچه از قرآن در آن نازل کردی.
آیات آغازین سوره مبارکه فجر در این بند مورد استفاده قرار گرفته است. در تفسیر بخش های یاد شده چند قول است.
یکی از مفسران در باره مراد خداوند از کلمه فجر می نویسد: «در مراد از فجر اقوالی نقل کردهاند:
۱- فجر حضرت قائم (عج) است.
۲- فجر شبهای دهه اول ماه ذی الحجه است.
۳- فجر ماه رمضان است.
۴- فجر یوم النحر/روز قربانی است.
۵- فجر محرم که اول سال است و غیر اینها.» سپس می گوید: «تمام اینها تفسیر به رأی است و هیچ اعتبار ندارد. اما فجر همان صبح است که ظلمت شب را میبرد، و دو فجر داریم فجر کاذب که نور عمودی ظاهر میشود، و فجر صادق که سپیده صبح منبسط میشود که اول روز است و در صوم لازم است امساک کرد.» (تفسیر اطیب البیان، سید عبدالحسین طیب)
احتمالاتی نیز در باره مقصود از شب های دهگانه گفته اند.
«۱- دهه اول محرّم که عاشورا در آن است.
۲- دهه ذى الحجه که متمّم سى شب حضرت موسى علیه السّلام است.
۳- دهه میانه ماه شعبان که شب برات در آن است.
۴- دهه آخر ماه رمضان که شب قدر در آن است. و مشهورتر ، دهه ذى الحجه است، و حق تعالى به آن قسم خورده. زیرا هیچ ایّامى دوستتر از آن نزد خدا نیست.»
(تفسیر اثنا عشری، حسینی شاه عبدالعظیمی، جلد ۱۴ – صفحه ۱۸۸)
در باره شفع و وتر نیز اقوال و روایاتی است. در تفسیر روان جاوید می نویسد «خداوند متعال همچنین قسم یاد فرموده به تمام موجودات دنیا که جفت و طاقند یا دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر چنانچه قمى ره نقل فرموده و این دو نماز جزء نماز شب است و آداب آن در محلّ خود ذکر شده و در بعضى از روایات شفع به روز ترویه و وتر به روز عرفه و در بعضى شفع به امام حسن و امام حسین و وتر به امیر المؤمنین علیهم السلام تفسیر شده است». (تفسیر روان جاوید، ثقفی تهرانی، جلد ۵ صفحه ۳۸۴)
بند چهارم: وَربَّ اِبْراهیمَ وَاِسْماعیلَ وَاِسْحـقَ وَیَعْقُوبَ، وَربَّ مُوسی وَ عیسی، و پروردگار ابراهیم و اسماعیل و اسحق و یعقوب،و پروردگار موسی،و عیسی وَ جمیعِ النَّبِیّینَ وَالْمُرْسَلینَ، وَربَّ مُحَمَّد خاتَمِ النَّبِیِّینَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ و آله.
اشاره دارد به آیات ۱۳۳ و ۱۳۶ از سوره بقره که در آن آیات فرزندان یعقوب به خداوندگاری معبود و اله پدران خود اعتراف می کنند و مورد رضایت یعقوب قرار می گیرد. همچنین در این آیات از پیامبران نام برده می شود و همه آنها متعلق اعتقاد و باور آنان است. به نظر می رسد آنچه را که در این دو آیه با کلمه های قالوا و قولوا از آنها یاد شده است در دعا های اهل بیت مورد تصریح قرار گرفته و به متن گفتاری تبدیل شده است.
آیات یاد شده اینهاست.
أَمْ کُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی قَالُوا نَعْبُدُ إِلَٰهَکَ وَإِلَٰهَ آبَائِکَ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ إِلَٰهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
آیا شما یهودیان و مسیحیان هنگامى که مرگ یعقوب در رسید حاضر بودید ؟ آن گاه که به پسرانش گفت : پس از من چه چیزى را خواهید پرستید ؟ گفتند : خداى تو و خداى پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را که خدایى یگانه است مى پرستیم و ما تسلیم و فرمانبردار او هستیم . (سوره بقره / آیه۱۳۳)
قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَىٰ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِیَ مُوسَىٰ وَعِیسَىٰ وَمَا أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
شما مسلمانان نیز در پاسخ آنان بگویید : ما به خدا و این قرآن که بر ما نازل شده ، و به آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط ( پیامبرانى از نسل یعقوب ) فرود آمده ، و به آنچه به موسى و عیسى داده شده ، و به آنچه به همه پیامبران از جانب پروردگارشان عطا گردیده است ، ایمان آورده ایم ; میان هیچ یک از آنان جدایى نمى افکنیم و ما تسلیم و فرمانبردار خداییم . (سوره بقره / آیه۱۳۶)
بند پنجم: وَآتِنی فی الدُّنْیا حَسَنَهً وَفِی الأخِرَهِ حَسَنَهً وَقِنی عَذابَ النّارِ، و به من در دنیا نیکی و در آخرت نیکی عنایت کن،و از شکنجه دوزخ حفظ فرما.
در این بخش از دعا شاهد به کارگیری یکی از آیات بسیار مشهور قرآن هستیم که با اندکی تغییر در ساخت/صیغه واژه به کار رفته است. صیغه متکلم مع الغیر به صیغه متکلم وحده تبدیل شده است. این آیه در قرآن یک بار آمده است و با صیغه متکلم مع الغیر. در این که چرا در این بخش از آیه صیغه تغییر یافته می توان چنین اظهار داشت از آنجا که دعای مورد بحث صفات و اخلاق ناپسند متعددی به نیایشگر نسبت داده می شود مانند سستی، تنبلی، رخوت، غفلت، غرور و… بنابراین نسبت دادن این صفات زشت و رذایل اخلاقی به دیگران به صورت جمعی و در قالب متکلم مع الغیر، خلاف فصاحت در بیان بوده است. به همین منظور آتنا را به آتنی تغییر دادهاند.
آیات مورد نظر چنین است؛
وَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَفِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ
و برخى از مردم آخرت طلبانى هستند که مى گویند : پروردگارا ، در دنیا به ما بهره اى نیکو که خوشایند توست و در آخرت نیز بهره اى نیکو که خود مى پسندى عطا فرما و ما را از عذاب آتش دوزخ نگاه دار .
أُولَٰئِکَ لَهُمْ نَصِیبٌ مِمَّا کَسَبُوا ۚ وَاللَّهُ سَرِیعُ الْحِسَابِ
اینانند که از آنچه فراهم آورده اند بهره اى ]وافر[ خواهند داشت ، و خدا کارها را به سرعت ـ همان گاه که انجام مى شود ـ حسابرسى مى کند .
(سوره بقره / آیه۲۰۱– ۲۰۲)
یکی از مفسران در بیان این آیه مطلب زیبایی دارد. ایشان می نویسند:
«رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنیا حَسَنَهً ایتاء و اعطاء متقارب المعنی است ولی اتی ثلاثی ایتاء بمعنی جاء و عطا ثلاثی اعطاء بمعنی تناول است و ممکن است ایتاء در معنی تقریب بعید و ایجاد معدوم استعمال گردد ولی اعطاء در بذل موجود بکار برده شود و حسنه بمعنی فعل خیر است در مقابل سیئه که بمعنی فعل شرّ است و هر گاه حسنه و حسنات بعبد نسبت داده شود عبارت از عبادات و طاعات او از واجبات و مستحبات است و سیئات عبارت از گناهان و محرمات اوست، و هر گاه حسنه بخدا نسبت داده شود عبارت از اعطاء نعمت و فضل و مرحمتی است که از او نسبت ببنده میشود، و سیئه نیز اطلاق میشود بر بلیات و مصائبی که از جانب خدا بواسطه نقمت و نکبت و جزای عمل انسان بر او وارد میشود و اینگونه افعال اگر چه از جهت مجازات حسن است زیرا محال است فعل قبیح از خدا صادر شود ولی چون بسا بضرر بنده است نسبت بحال او سیئه گفته میشود چنانچه در آیه شریفه میفرماید وَ إِن تُصِبهُم حَسَنَهٌ یَقُولُوا هذِهِ مِن عِندِ اللّهِ وَ إِن تُصِبهُم سَیِّئَهٌ یَقُولُوا هذِهِ مِن عِندِکَ قُل کُلٌّ مِن عِندِ اللّهِ(نساء۷۸) و حسنه در اینکه آیه شامل جمیع خیرات و نعمتی است که در دنیا ممکن و صلاح است به بنده داده شود و تعبیر بمفرد در کلمه حسنه نه برای وحدت است که یک حسنه باشد و نه برای جنس است که جنس حسنه باشد که با یک حسنه هم صادق باشد بلکه مفادش شاید اینکه باشد که هر چه در دنیا و آخره بما عطا میفرمایی حسنه باشد و بنفع ما و صلاح ما باشد که تقریبا مفادش مفاد مضمون دعاء «اللهم اعطنا خیر الدنیا و الاخره و اصرف عنا بلاء الدنیا و الاخره» است. وَ فِی الآخِرَهِ حَسَنَهً و در آخرت نیز بمن حسنه عنایت فرمای که شامل فیوضات و نعم اخروی میشود.
وَ قِنا عَذابَ النّارِ ق فعل امر از وقی یقی است یعنی حفظ کن ما را از عذاب آتش که مراد جهنم است» (اطیب البیان، همان، جلد ۲ – صفحه ۳۷۹)
بند ششم: وَشَفِّعْنا سآئِلینَ، وَاَعْطِنا «اِنَّکَ سَمیعُ الدُّعآءِ» و درحالیکه خواهنده ایم شفاعتمان را بپذیر و به ما عطا کن که تو شنوای دعایی.
استفاده ای روشن از کلیشه ای قرآنی است که در داستان زکریا آمده است.
هُنَالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ ۖ قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً ۖ إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ
آنجا که زکریّا عنایت خاص خدا به مریم را دید ، پروردگارش را خواند ; گفت : پروردگارا ، از جانب خود فرزندى پاک به من عطا کن که تو دعاى بندگانت را مى شنوى و آن را اجابت مى کنى . (سوره آل عمران / آیه۳۸)
در آیات پیش از این آیه، قرآن گوشه اى از زندگى پیامبر الهى ، زکریا را بیان مى کند. «همسر زکریا و مادر مریم خواهر یکدیگر بودند و اتفاقا هر دو در آغاز، نازا و عقیم بودند، هنگامى که مادر مریم از لطف پروردگار، صاحب چنین فرزند شایسته اى شد و زکریا اخلاص و سایر ویژگیهاى شگفت آور او را دید، آرزو کرد که او هم صاحب فرزندى پاک و با تقوا همچون مریم شود، فرزندى که چهره اش آیت و عظمت خداوند گردد، و با اینکه سالیان درازى از عمر او و همسرش گذشته بود، و از نظر معیارهاى طبیعى بسیار بعید به نظر مى رسید که صاحب فرزندى شود، ولى ایمان به قدرت پروردگار و مشاهده وجود میوه هاى تازه در غیر فصل ، در کنار محراب عبادت مریم ، قلب او را لبریز از امید ساخت که شاید در فصل پیرى ، میوه فرزند بر شاخسار وجودش آشکار شود، به همین دلیل هنگامى که مشغول نیایش بود از خداوند تقاضاى فرزند کرد ، و آنگونه که قرآن در نخستین آیه فوق مى گوید: در این هنگام زکریا پروردگار خویش را خواند و گفت : پروردگارا! فرزند پاکیزه اى از سوى خودت به من (نیز) عطا فرما که تو دعا را مى شنوى و اجابت مى کنى (هنالک دعا زکریا ربه قال رب هب لى من لدنک ذریه طیبه انک سمیع الدعاء).
در این موقع فرشتگان به هنگامى که او در محراب ایستاده و مشغول نیایش بود، وى را صدا زدند که خداوند تو را به یحیى بشارت مى دهد، در حالى که کلمه خدا (حضرت مسیح ) را تصدیق مى کند و آقا و رهبر خواهد بود، و از هوى و هوس بر کنار و پیامبرى از صالحان است (فنادته الملائکه و هو قائم یصلى فى المحراب
ان الله یبشرک بیحیى مصدقا بکلمه من الله و سیدا و حصورا و نبیا من الصالحین ).
نه تنها خداوند اجابت دعاى او را به وسیله فرشتگان خبر داد، بلکه پنج وصف از اوصاف این فرزند پاکیزه را بیان داشت : نخست اینکه او به کلمه من الله حضرت مسیح (علیه السلام ) ایمان مى آورد، و با ایمان و حمایت از او سبب تقویت مسیح (علیه السلام ) مى گردد (توجه داشته باشید که منظور از کلمه در اینجا به قرینه آیه ۴۵ همین سوره و ۱۷۱ سوره نساء، حضرت مسیح (علیه السلام ) است و سبب این تعبیر به زودى روشن خواهد شد).
همانگونه که در تاریخ آمده است ، یحیى شش ماه از عیسى (علیه السلام ) بزرگتر بود و نخستین کسى بود که نبوت او را تصدیق کرد و به سوى او دعوت نمود، و چون در میان مردم به زهد و پاکدامنى ، اشتهار تام داشت گرایش او به مسیح (علیه السلام ) اثر عمیقى در توجه مردم به او گذاشت .
دوم اینکه او مقام سیادت و رهبرى از نظر علم و عمل خواهد داشت و سوم اینکه او خود را از هوى و هوسهاى سرکش و آلودگى به دنیا پرستى حفظ مى کند، این معنى از واژه (حصورا) استفاده مى شود.
واژه (حصور) از حصر به معنى حبس گرفته شده است ، در اینجا به معنى کسى است که خود را از هوى و هوس ، منع کرده است ، این واژه گاه به معنى کسى که خوددارى از ازدواج مى کند نیز آمده به همین دلیل جمعى از مفسران آن را به همین معنى تفسیر کرده اند، و در پاره اى از روایات نیز به آن اشاره شده است .
چهارم و پنجم اینکه او پیامبر بزرگى خواهد بود (توجه داشته باشید که نبیا به صورت نکره آمده که در اینجا براى عظمت است ) و از صالحان و شایستگان خواهد بود.
زکریا از شنیدن این بشارت به وسیله فرشتگان ، غرق شادى و سرور شد و در عین حال نتوانست شگفتى خود را از چنین موضوعى پنهان کند، عرض کرد: پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد در حالى که پیرى به من رسیده و همسرم ناز است (قال رب انى یکون لى غلام و قد بلغنى الکبر و امراتى عاقر).
در اینجا خداوند به او پاسخ داد و فرمود: اینگونه خداوند هر کارى را که بخواهد انجام مى دهد (قال کذلک الله یفعل ما یشاء).
و با این پاسخ کوتاه که تکیه بر نفوذ اراده و مشیت الهى داشت ، زکریا قانع شد.» (برگرفته از تفسیر نمونه، مکارم شیرازی)
بند هفتم: وَاَعْطِنا «اِنَّکَ سَمیعُ الدُّعآءِ» «قَریبٌ مُجیبٌ»، و به ما عطا کن که تو شنوای دعایی و نزدیک و اجابت کننده ای.
کلیشه «قریب مجیب» به کار رفته در بند بالا نیز یک بار در قرآن بیشتر به کار نرفته است. آیه مورد نظر در یاد کرده از قوم صالح به دستور و خواسته آن پیامبر از مردم برای توبه و استغفار اشاره دارد و در انتهای آیه خداوند را با صفت نزدیک بودن و اجابتگری یاد میکند.
وَإِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا ۚ قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَٰهٍ غَیْرُهُ ۖ هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ ۚ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ
و به سوى قوم ثمود ، برادرشان صالح را به رسالت فرستادیم . گفت : اى قوم من ، خدا را بپرستید چرا که شما را معبودى شایسته پرستش جز او نیست ، اوست که شما را از زمین پدید آورده و در آن رشدتان داده و از شما خواسته است که در آن آبادانى کنید . پس آمرزش گناهانتان را از او بخواهید ، سپس با انجام کارهاى شایسته به سوى او باز گردید که پروردگار من نزدیک است و دعاها را اجابت مى کند . (سوره هود / آیه۶۱)
بند هشتم:
این مورد نیز یکی از موارد کلیشه های قرآنی است که در دعاهای روایت شده از اهل بیت کاربرد فراوانی دارد. در سه جا از آیات قرآن کریم این کلیشه به کار رفته است.
اولی؛
وَنُوحًا إِذْ نَادَىٰ مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ.
و نوح را یاد کن ، آن گاه که پیش از ابراهیم ما را ندا داد و از ما یارى طلبید ، ما هم دعاى او را اجابت کردیم و وى و خاندانش را از آن اندوه بزرگ رهایى بخشیدیم . (سوره أنبیاء / آیه۷۶)
دومی؛
وَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ.
ما آنان را به طوفان گرفتار ساختیم و نوح و کسانش (خانواده و مؤمنان قومش) را از آن اندوه بزرگ رهانیدیم . (سوره الصّافات / آیه۷۶)
دو مورد بالا در داستان نوح پیامبر(ص) است.
در تفسیر اینکه مقصود از کرب العظیم در داستان نوح(ع) چیست بیانی از تفسیر نمونه مناسب می نماید.
و لذا در آیـه بـعـد بـلافـاصـله مـى فـرمـایـد: مـا او و خـاندانش را از اندوه بزرگ نجات بخشیدیم (و نجیناه و اهله من الکرب العظیم ).
این اندوه بزرگ کدام اندوه بوده است که نوح را سخت رنج مى داده ؟
مـمـکـن اسـت اشـاره بـه سـخریه هاى قوم کافر و مغرور، و آزارهاى زبانى آنها و هتاکى و توهین نسبت به او و پیروانش باشد، و یا اشاره به تکذیبهاى پى درپى این قوم لجوج .
گاه مى گفتند: و ما نراک اتبعک الا الذین هم اراذلنا: ما نمى بینیم کسى از تو پیروى کند مگر یک مشت اوباش ما! (هود – ۲۷).
و گـاه مـى گـفـتـنـد: یـا نـوح قـد جـادلتـنـا فـاکـثرت جدالنا فاتنا بما تعدنا ان کنت من الصـادقین : اى نوح زیاد با ما سخن گفتى (و پر حرفى کردى !) اگر راست مى گوئى عذابى را که وعده مى دهى بیاور! (هود – ۳۲).
و گاه چنانکه قرآن مى گوید و یصنع الفلک و کلما مر علیه ملاء من قومه سخروا منه : او مـشـغـول سـاخـتـن کـشتى بود، و هر زمان گروهى از قومش از کنار او عبور مى کردند وى را مسخره مى نمودند (و مى گفتند این مرد دیوانه شده است !) (هود – ۳۸).
آن قدر نوح این پیامبر پر حوصله را ناراحت کردند و اسائه ادب نمودند و نسبت جنون به او دادند که عرض کرد: رب انصرنى بما کذبون : پروردگارا! در مقابل تکذیب آنها مرا یارى کن (مؤ منون – ۲۶).
بـه هـر حـال مجموعه اى از این حوادث ناگوار و زخم زبانهاى شدید قلب پاک او را سخت مـى فـشـرد، تـا ایـنـکـه طـوفـان فـرا رسـیـد، و خـداونـد او را از چنگال این قوم ستمگر، و آن کرب عظیم و اندوه بزرگ رهائى بخشید.
بـعـضـى از مـفـسران احتمال داده اند که منظور از کرب عظیم همان طوفان بوده است که جز نوح و یارانش از آن نجات نیافتند، ولى این معنى بعید به نظر مى رسد.»
وی در ذیل آیه پیشین نیز می نویسد «ذکـر ایـن نـکـتـه نیز لازم است که واژه (کرب ) در لغت به معنى اندوه شدید است ، و در اصـل از (کـرب ) بـه مـعـنـى زیـر و رو کردن زمین گرفته شده ، چرا که اندوه شدید دل انـسـان را زیـر و رو مـى کـنـد، و تـوصـیـف آن به عظیم ، نهایت شدت اندوه نوح را مى رساند.
چـه انـدوهـى از ایـن بـالاتـر کـه طـبـق صـریـح آیـات قـرآن ، ۹۵۰ سال دعوت به آئین حق کرد، اما طبق مشهور میان مفسران در تمام این مدت طولانى تنها هشتاد نفر! به او ایمان آوردند کار بقیه چیزى جز سخریه و استهزاء و اذیت و آزار نبود.»
سومی؛
وَنَجَّیْنَاهُمَا وَقَوْمَهُمَا مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ
و آن دو و قومشان را از آن اندوه بزرگ که فرعونیان براى آنان به وجود آورده بودند ، رهایى بخشیدیم . (سوره الصّافات / آیه۱۱۵)
این مورد در داستان موسی و هارون است. برخی از مفسران بیان کردند که مقصود از کرب عظیم یا همان اندوه بزرگ در داستان موسی و هارون فاجعه کشتن فرزندان پسر از قوم بنی اسرائیل است و گرفتاری آنان در حکومت ستمگر فرعونیان مقصود است.
بند نهم:
اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبِّی وَاَتُوبُ اِلَیْهِ، «اِنَّ رَبِّی قَریبٌ مُجیبٌ،» از خدای پروردگارم درخواست آمرزش میکنم و به سوی او باز میگردم که پرودگارم نزدیگ و اجابت کننده است.
استفاده روشن و بهره ای آشکار از از یکی از آیات پیش گفته است.
…فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ ۚ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ. … پس آمرزش گناهانتان را از او بخواهید ، سپس با انجام کارهاى شایسته به سوى او باز گردید که پروردگار من نزدیک است و دعاها را اجابت مى کند . (سوره هود / آیه۶۱)
این دعوت از زبان حضرت صالح است.
بند دهم:
اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبِّی وَاَتُوبُ اِلَیْهِ، «اِنَّ رَبّی رَحیمٌ وَدُودٌ،» از خداوند پروردگارم درخواست آمرزش میکنم و بسوی او باز میگردم که او مهربان و با محبّت است.
وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ ۚ إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ
و از پروردگارتان آمرزش گناهانتان را بخواهید ، سپس با ایمان و کارهاى شایسته به سوى او بازگردید که پروردگار من بر آمرزش طلبان رحمت مى آورد و آنان را دوست مى دارد . (سوره هود / آیه۹۰)
این دعوت از زبان حضرت شعیب است.
بند یازدهم:
اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبِّی وَاَتُوبُ اِلَیْهِ، «اِنَّهُ کانَ غَفّاراً» از خدای پروردگارم درخواست آمرزش میکنم و بسوی او باز میگردم که بسیار آمرزنده است.
فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّارًا
و گفتم : از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است . (سوره مبارکه نوح / آیه۱۰)
این دعوت از زبان نوح پیامبر می باشد.
دربند های سه گانه بالا آنچه بیش از هر چیز به چشم میآید و جلب توجه می کند این نکته است که چگونه کلیشه های سه گانه انتخابی در این دعا هرسه در آیات مربوط به خود از دعوت به استغفار و فرمان به توبه و انابه و بازگشت سخن گفته بودند. انتخاب کلیشه های مربوطه توسط معصوم علیه السلام نشان روشنی از احاطه کامل اهل بیت علیهم السلام بر قرآن کریم دارد.
بند دوازدهم:
اَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذی «لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ»، الْحَلیمُ الْعَظیمُ الْکَریمُ، از خدا درخواست آمرزش میکنم که معبودی جز او نیست زنده و به خود پاینده است،بردبار و بزرگ و بخشنده.
جمله بزرگ و زیبای لا اله الا هو الحی القیوم در دو جا از قرآن به کار رفته است یکی در آیت الکرسی و دوم در آغاز سوره آل عمران است.
اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ۗ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۖ وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ
تنها خدا ـ که هیچ معبودى جز او شایسته پرستش نیست ـ زنده و برپادارنده هستى است ; نه خوابى سبک او را فرامى گیرد و نه خوابى سنگین که از اداره امور جهان بازماند . آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است از آنِ اوست و اسباب و علل همه از او فرمان مى گیرند . کیست آن که جز به اذن او نزد وى شفاعت کند ؟ و انجام کارى را سبب شود آنچه را که پیش روى شفاعتگران است و از آن آگاهند و آنچه را که در پى دارند و از آنان نهان است ، همه را مى داند ; و آنها به چیزى از دانش او ـ جز آنچه برایشان خواسته است ـ احاطه ندارند . قلمرو فرمانروایى اش آسمان ها و زمین را فراگرفته است ، و نگهدارى آن دو بر او دشوار نیست ، و اوست بلندمرتبه و بزرگ . (سوره بقره / آیه۲۵۵)
اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ
تنها خدا که هیچ معبودى جز او شایسته پرستش نیست ، زنده و برپا دارنده هستى است . (سوره آل عمران / آیه۲)
در اینجا و در توضیح جمله لا اله الا هو به بیانی از علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل آیه آیت الکرسی اکتفا می شود که درباره ضمیر هو و اسم حی و اسم قیوم خداوند بیانی مناسب و گویا دارد.
«ضمیر (هو) هر چند به (اللّه ) بر مى گردد که گفتیم به معناى ذات شامل همه کمالات است لیکن چون در اثر کثرت استعمال نام خداى تعالى شده ، تنها بر ذات دلالت مى کند، بله ،الف و لام اول آنکه الف و لام عهد است به پاره اى از معانى وصفى اشاره دارد، و به فرض اینکه الف و لام نداشته باشد، اصل اطلاق کلمه (اللّه ) آدمى را به یاد صفات او هم مى اندازد، و لیکن ضمیر همانطور که گفتیم تنها به ذات بر مى گردد، پس جمله (لا اله الا هو)، دلالت دارد بر اینکه آلهه اى که مشرکین اثبات کردند، حق ثبوت ندارد.»
«و اما اسم (حى ) به معناى کسى است که حیاتى ثابت داشته باشد، چون این کلمه صفت مشبه است ، و مانند سایر صفات مشبه ، دلالت بر دوام و ثبات دارد.»
«کلمه (قیوم ) بطورى که علماى صرف گفته اند، بر وزن (فیعول ) است ، همچنانکه کلمه (قیام ) بر وزن فیعال از ماده قیام است ، صفتى است که بر مبالغه دلالت دارد، و قیام بر هر چیز به معناى درست کردن و حفظ و تدبیر و تربیت و مراقبت و قدرت بر آن است ، همه این معانى از قیام استفاده مى شود، چون قیام به معناى ایستادن است ، و عادتا بین ایستادن و مسلط شدن بر کار ملازمه هست ، از این رو از کلمه قیوم همه آن معانى استفاده مى شود.»
«خداى تعالى در کلام مجیدش اصل قیام به امور خلق خود را براى خود اثبات نموده و مى فرماید: (افمن هو قائم على کل نفس بما کسبت )، و نیز با بیانى کلى تر مى فرماید: (شهد اللّه انه لا اله الا هو و الملائکه و اولوا العلم قائما بالقسط لا اله الا هو العزیز الحکیم )، این آیه شریفه چنین مى رساند که خدا قائم بر تمامى موجودات است ، و با عدل قائم است ، به این معنا که عطا و منع او همه به عدل است …و سخن کوتاه اینکه : خداى تعالى از آنجا که مبداء هستى است ، و وجود هر چیز و اوصاف و آثارش از ناحیه او آغاز مى شود، و هیچ مبدئى براى هیچ موجودى نیست مگر آنکه آن مبداء هم به خدا منتهى مى شود، پس او قائم بر هر چیز و از هر جهت است ، و در حقیقت معناى کلمه قائم است ، یعنى قیامش آمیخته با خلل و سستى نیست ، و هیچ موجودى به غیر از خدا چنین قیامى ندارد، مگر اینکه به وجهى قیام او منتهى به خدا و به اذن خدا است ، …
از این بیان ، مطلبى دیگر نیز استفاده مى شود، و آن این است که اسم قیوم اصل و جامع تمامى اسماى اضافى خدا است ، و منظور ما از اسماى اضافى اسمائى است که به وجهى بر معانى خارج از ذات دلالت مى کند، مانند اسم (خالق)، (رازق )، (مبدى )، (معید)، (محیى )، (ممیت )، (غفور)، (رحیم )، (ودود)
و غیر آن چرا که اگر خدا، آفریدگار و روزى رسان و مبداء هستى و باز گرداننده انسانها در معاد و زنده کننده و میراننده و آمرزنده و رحیم و ودود است به این جهت است که قیوم است .»
بند سیزدهم:
اَسْتَغْفِرُ اللهَ اِنَّ اللهَ کانَ غَفُوراً رَحیماً، از خدا درخواست آمرزش میکنم که همانا او آمرزنده و مهربان است.
در صیغه متکلم استغفر، تلمیح و برداشتی مناسب از آیه ذیل دربند چهاردهم به کار گرفته شده است که درس آموز فهم قرآنی است.
وَاسْتَغْفِرِ اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُورًا رَحِیمًا
و از خداى آمرزش بخواه ، چرا که خداوند آمرزنده و مهربان است . (سوره النّساء / آیه۱۰۶)
در بند های ۱۴ گانه ای که گذشت به طور کلی سعی شد تا به کارگیری مستقیم پاره ای از آیات قرآن و یا استفاده از کلیشه های قرآنی را در سه دعا از دعاهای روزانه ماه رمضان مرور کنیم و آمیختگی دعاهای این ماه مبارک را با قران کریم تا حدودی بنمایانیم.
مورد چهارم
در این بخش به دعای افتتاح از دعاهای شبهای ماه مبارک رمضان پرداخته می شود تا آمیختگی شدید این دعا را با آیات قرآن به ویژه در موضوعات اجتماعی و سیاسی تا حدودی دریابیم. دعای افتتاح را به حقیقت باید یکی از شگفتی های نیایش های اهل بیت علیهم السلام به شمار آورد. درباره ارزش و محتوای این دعای شریف سخن فراوان است که باید در فرصتی دیگر و مناسب به تفصیل گفته شود و از محتوای ژرف این دعا پرده برداری گردد تا ارزش و جایگاه عترت در منظومه معارف دعاهای شیعه بیشتر روشن گردد.
به هر حال در این مجال، بندهایی از این دعای شریف که آمیختگی فراوانی با قران کریم دارد یادآوری می شود.
بند اول:
اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذی لَمْ یَتَّخِذْ صاحِبَهً وَلا وَلَداً، سپاس خدای را که همسر و فرزندی برنگرفته،
وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فی الْمُلْکِ، و در فرمانروایی شریکی برایش نیست،
وَلَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ، وَ کَبِّرْهُ تَکْبیراً، و سرپرستی از روی ناتوانی نداشته است،و او را بزرگ شمار بسیار بزرگ.
این بند تشکیل یافته از دو آیه قرآنیست یکی تعبیر «صاحبه و لا ولدا» است و یکی «لم یکن له…» است.
وَأَنَّهُ تَعَالَىٰ جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَهً وَلَا وَلَدًا
و حقیقت این است که پروردگارمان از نظر عظمت بسیار بلند مرتبه است; او نه همسرى گرفته و نه فرزندى اختیار کرده است . (سوره جن / آیه۳)
وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ ۖ وَکَبِّرْهُ تَکْبِیرًا
و بگو : ستایش همه از آنِ خداوند است ; همان کسى که فرزندى براى خود نگرفته و در فرمانروایى شریکى ندارد و در تدبیر جهان هستى درمانده نیست تا نیاز به یاورى داشته باشد . خدا را سپاس گوى و او را چنان که شایسته است به بزرگى یاد کن . (سوره الإسراء / آیه۱۱۱)
بند دوم:
الْباسِطِ بِالْجُودِ یَدَهُ، الَّذی لا تَنْقُصُ خَزآئِنُهُ، و دست لطفش به سخاوت گشوده،خدایی که گنجینههایش نقصان نپذیرد، وَلا تَزیدُهُ کَثْرَهُ الْعَطآءِ اِلاّ جُوداً وَ کَرَماً، اِنَّهُ هُوَ «الْعَزیزُ الْوَهّابُ» و بخشش بسیارش جز جود و کرم بر او نیفزاید،همانا او عزیز و بسیار بخشنده است،
در این بند از دعا پیش از ذکر کلیشه «الْعَزیزُ الْوَهّابُ» سخن از خزائن الهی و کاستی نپذیرفتن و کم نشدن آنها به میان آمده است که با آیه زیر هماهنگی لفظی و مفهومی آشکاری دارد.
أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَهِ رَبِّکَ الْعَزِیزِ الْوَهَّابِ
مى گویند : بر پیامبر وحى نشده است . مگر گنجینه هاى رحمت پروردگارت نزد آنان است که آن را از تو بازدارند ؟ چنین نیست ، زیرا خداوند آن مقتدرى است که هیچ کس نمى تواند در کار او دخالت کند و آن بخشایشگرى است که هیچ کس نمى تواند رحمت او را بازگرداند . (سوره ص / آیه۹)
بند سوم:
وَلَعَلَّ الَّذی اَبْطَاَعَنّی هُوَ خَیْرٌ لی لِعِلْمِکَ بِعاقِبَهِ الاُْمُورِ، با آنکه شاید به تأخیر افتادن روا شدن حاجتم برایم بهتر باشد،چه تو به سرانجام امور آگاهی.
در کلیشه «عاقبه الامور» در این بند و ارتباط مفهومی دعا با تسلیم و رضای به تقدیر الهی بودن در حال ایمان که در آیه شریفه از آن سخن گفته است، ارتباط تنگاتنگی وجود دارد.
وَمَنْ یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىٰ ۗ وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَهُ الْأُمُورِ
و هر کس تسلیم خدا شود و با تمام وجود به پرستش او روى آورد قطعاً به محکم ترین دستاویز چنگ زده است و فرجام کارش نجات و رستگارى است ، چرا که فرجام کارها به سوى خداوند و در اختیار اوست . (سوره لقمان / آیه۲۲)
بند چهارم:
اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلا اَنْ هَدانَا اللّهُ، سپاس خدای را که ما را به شناخت خویش هدایت فرمود و اگر خدا ما را هدایت نکرده بود هرگز هدایت نمیشدیم.
این بخش از دعا، خود بخشی از دعای اهل بهشت است که قرآن کریم از آن سخن گفته است.
وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ ۖ وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَٰذَا وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ ۖ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ ۖ وَنُودُوا أَنْ تِلْکُمُ الْجَنَّهُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
و هر کینه و دشمنى را از دل هایشان برمى کنیم . آنان در قصرهایى بلندمرتبه و با شکوه که از زیرشان نهرها روان است خواهند بود و مى گویند : ستایش از آنِ خداست که ما را به این موهبت راه نمود ، و اگر خدا ما را راه ننموده بود ما چنان نبودیم که راه یابیم ; به راستى فرستادگان پروردگارمان حق را آوردند . و بهشتیان را ندا دهند که این همان بهشتى است که آن را به سزاى کارهایى که انجام مى دادید میراث شما ساخته اند . (سوره أعراف / آیه۴۳)
بند پنجم:
اَللَّـهُمَّ اجْعَلْهُ الدّاعِیَ اِلی کِتابِکَ، وَالْقآئِمَ بِدینِکَ، خدایا او را دعوتکننده به کتابت،و قیامکننده به آئینت قرار ده،
اسْتَخْلِفْهُ فی الاَْرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفْتَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِ، او را جانشین خود روی زمین گردان،چنآن که پاکان پیش از او را جانشین خویش قرار دادی،
مَکِّنْ لَهُ دینَهُ الَّذِی ارْتَضَیْتَهُ لَهُ، اَبْدِلْهُ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِ اَمْناً، دینی را که برایش پسندیدهای به دست او پابرجا بدار،و ترسش را به امنیت بازگردان،
یَعْبُدُکَ لا یُشْرِکُ بِکَ شَیْئاً، تا با اخلاص کامل تو را بپرستد.
این بند از دعای افتتاح حاصل ذهنیت شکل گرفته قرآنی اهل بیت(ع) است که در بر پایه ی تفسیر و تأویل زیر از آیه ۵۵ از سوره نور طراحی شده و صورت بندی گردیده است.
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا ۚ یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا ۚ وَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِکَ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ
خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند وعده داده است که آنان را در زمین جانشین امّت هاى شایسته گذشته کند; چنان که شایستگان امت هاى پیشین را در زمین جانشین دیگران قرار داد ، و نیز نوید داده است که آیین آنان را که بر پایه فطرت استوار است و خدا آن را برایشان پسندیده است ، پابرجا سازد ، به گونه اى که جامعه براساس آن شکل یابد ، و وعده داده است که آنان را پس از این که پیوسته از سوى دشمنان داخلى و خارجى بیمناک بودند ، ایمنى بخشد . در حالى به امنیت مى رسند که مرا مى پرستند و چیزى را شریک من قرار نمى دهند ، و هر کس پس از تحقق این وعده ، به وسیله کفر و نفاق و ارتکاب گناهان ناسپاسى کند ، اینانند که از راه خدا بیرون رفته اند . (سوره نور / آیه۵۵)
این آیه یکی از آیات کلیدی در امامت امام مهدی(عج) است که در شمار آیات ماول به حکومت آن حضرت است.
مرحوم طبرسى در ذیل آیه مى گوید: از اهلبیت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سـلّم ) ایـن حـدیـث نـقـل شـده اسـت : (انـهـا فـى المـهـدى مـن آل محمد): (این آیه درباره مهدى آل محمد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى باشد).
در تـفـسـیـر (روح المـعانى ) و بسیارى از تفاسیر شیعه از امام سجاد (علیه السلام ) چـنـیـن نـقـل شـده اسـت کـه در تـفـسـیـر آیـه فـرمـود: هـم و الله شـیـعـتـنـا اهل البیت ، یفعل الله ذلک بـهـم عـلى یـدى رجـل منا، و هو مهدى هذه الامه ، یملا الارض عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جـورا، و هـو الذى قـال رسـول الله (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) لو لم یبق من الدنیا الا یـوم …: (آنـهـا بـه خـدا سـوگند شیعیان ما هستند، خداوند این کار را براى آنها به دست مـردى از مـا انـجـام مـى دهـد کـه مـهـدى ایـن امـت اسـت ، زمـیـن را پـر از عـدل و داد مـى کند آنگونه که از ظلم و جور پر شده باشد، و هم او است که پیامبر (صلى اللّه عـلیـه و آله و سـلّم ) در حـق وى فـرمـوده : اگـر از عـمـر دنـیـا جـز یـک روز بـاقـى نماند…).
سخن پایانی
در اینجا یادآور می شود که دعاهای فراوان دیگری از ادعیه ماه مبارک رمضان باقیست مانند دعاهای سحر و شب های قدر و روزهای ماه رمضان که در این مجال فرصت برای بررسی آنها مهیا نبود. همچنانکه فرصت لازم برای پرداختن به مدل اول و چهارم از مدلهای ارتباط دعا با قرآن فراهم نگشت. امید آنکه در فرصتی دیگر بخش های بر جای مانده تکمیل گردد.
منبع: سایت نویسنده (نگاه تازه)
Www.h-ansari.net
یک نظر بگذارید