مجموعه فرهنگی امام صادق (ع) نهادیست مردمی. این مجموعه در سال ۱۳۶۴ شمسی، با ارشادات و راهنمایی های استاد علامه محمدرضا حکیمی و با اشراف و سرپرستی حجت‌الاسلام سید علی محمد حیدری، و با کوشش تنی چند از روحانیون ،پزشکان و پیشه وران تاسیس گردید. نهاد فوق مشتمل بر واحد های متعدّد فرهنگی، اجتماعی، کتابخانه، […]

فاطمه زهرا(س) از کدام آینده سخن گفت؟!

نویسنده: جواد اسلامی حسن آبادی (پژوهشگر مجموعه)
ارسال شده در تاریخ ۷ اسفند ۱۳۹۷

چکیده

حضرت زهرا(س) در روزهای پس از رحلت پیامبر(ص) سخنانی در جمع زنان مهاجر و انصار و نیز در مسجد مدینه و در برابر خلیفه ی اول و مردم حاضر ایراد کردند و همه ی موضع گیری های دیگری که داشتند در بسیاری از منابع معتبر تاریخ اسلام ثبت و ضبط شده و در حافظه تاریخ مانده است، سخنانی که هنوز هم زنده و گویا است آن چنانکه گویی به تازگی بر زبان مصلحی اندیشمند و مشفقی پیامبرگونه جاری شده است. هنوز از شهادت حضرت زهرا(س) چندی نگذشته بود و از همان سال اول پس از ایشان، نشانه هایی از درستی آنچه را که ایشان متذکر شدند و درباره ی وقوع آن هشدار دادند و بر آن تأکید و مجاهده کرده بودند هویدا شد و مردم به چشم خویش دیدند و درستی آن را دریافتند. در این مقاله به بخشی از این وقایع که پس از شهادت حضرت زهرا(س) یکی پس از دیگری رخ داد پرداخته شده است.
کلیدواژگان: فاطمه (س)، سخنان حضرت زهرا(س)، امیرالموءمنین(ع)، سقیفه، زنان مهاجر و انصار

مقدمه

پس از درگذشت پیامبر اسلام(س)، جامعه مسلمانان با آزمونی بی سابقه و دشوار روبرو شد. همه ی آنچه که در اولین روزهای پس از پیامبر رخ داد در وضعیت و در سرنوشت مسلمانان تأثیری بسیار مهم و تغییری غیر قابل باور داشت. پس از پیامبر(ص) که بنابر آنچه بار ها و بار ها در زمان ایشان روی داده بود و تأکید های بی شماری که بر خلافت و جانشینی امیرالموءمنین(ع) داشتند از جمله در سفر حج سال آخر حیات ایشان و در واقعه ی غدیر خم، می بایست خلافت و جانشینی رسول خدا به حضرت علی(ع) سپرده می شد. اما کردند آنچه که کردند و شد آنچه که شد و همه ی تلاش و روشنگری های امیرالموءمنین و اصحاب با وفای پیامبر هم در این زمینه به نتیجه ای نرسید. همچنین حضرت زهرا(س) به عنوان تنها یادگار پیامبر و کسی که در نزد پیامبر اسلام، جایگاهی بسیار برجسته داشت و همه ی مردم از فضایل و مناقب و منزلت فوق العاده ایشان از پیامبر، بسیار شنیده بودند در جریان جانشینی پیامبر، تلاش بسیاری نمود تا ولایت و خلافت رسول خدا به درستی در مرکزی که می بایست قرار گیرد. سخنان ایشان پس از رحلت پیامبر که در موقعیت ها و در مجامع و به مناسبت های مختلف صورت گرفته است شاهدی بر مجاهدت ایشان در راه آرمان پیامبر و دین مبین اسلام و یاری امیر موءمنان است.

سخن فاطمه (س)

حضرت زهرا(س) سخنانی در جمع گروهی از زنان مهاجر و انصار که به عیادت ایشان جمع شده بودند ایراد نمودند. بخشی از سخنان ایشان، این است:
« حالم به گونه ای است که از دنیای شما بسی بیزار و مردانتان را دشمن می دارم! حال و قالشان را آزمودم و از آنچه کردند، بسی ناخشنودم و آنان را به کناری نهادم. چقدر زشت است فرسودگی و سستی بعد از جدیت و تلاش و تیزی! …
وای بر آنان! از چه رو تمرکز حق را در مرکز خود سبب نگشتند و از این راه، خلافت را از پایه های نبوّت دور داشتند و از سرایی که محل نزول جبرئیل بود، به دیگر سرا بردند و از ید قدرت کاردانان دین و دنیا خارج ساختند؟! به هوش! که خسرانی بس بزرگ است!
چه چیزی سبب گردید تا از ابوالحسن، علی (ع) عیبجویی کنند؟ عیب او گفتند؛ زیرا شمشیرش، خویش و بیگانه، شجاع و ترسو نمی شناخت.دریافتند که او به مرگ توجهی ندارد. دیدند که او چگونه بر آنها می تازد و آنان را به وادی فنا می افکند. و برخی را برای عقوبت و سرمشق دیگران باقی می گذارد.ِ به کتاب خدا مسلط و دانا، و خشم او در راه خوشنودی خداوند بود. به خداوند سوگند اگر از طریق آشکار و نمایان حق منحرف شده و از قبول دلایل و حجتهای روشن و مبین، امتناع می نمودند،آنان را به راه مستقیم، هادی و رهنمون می شد و از انحراف و اعوجاج آنان جلوگیری می نمود. [به خداوند سوگند، اگر مردانتان در خارج نشدن زمام امور، از دستان علی پای می فشردند و تدبیر کار را آنچنان که پیامبر بدو سپرده بود، تحویل او می دادند]، علی آن را به سهولت راه می برد و این شتر را به سلامت به مقصد می رساند، آن گونه که حرکت این شتر رنج آور نمی شد.
و علی آنان را به آبشخوری صاف و مملو و وسیع هدایت می کرد که آب از اطرافش سرازیر می شد و هرگز رنگ کدورت به خود نمی گرفت. او آنان را از این آبشخور سیراب به در می آورد. علی خیر و نیکی را در نهان و آشکار برای آنان خوش می داشت. [او اگر بر مسند می نشست]، هرگز بهره ای فراوان از بیت المال را به خود اختصاص نمی داد و از فزونی و ثروت دنیا جز به مقدار نیاز برداشت نمی کرد، به مقدار آبی که تشنگی را فرو نشاند و خوراکی که گرسنگی را برطرف نماید. (در آن هنگام)، مرد پارسا از «تشنۀ حُطامِ دنیا» بازشناخته می شد و راستگو از دروغگو متمایز می گشت، [در این صورت، ابواب برکات آسمانی و زمین بر آنان گشوده می شد ولی خداوند به زودی، آنان را به سبب اعمال و کردارشان مؤاخذه خواهد کرد].زیرا اگر ساکنان قریه ای ایمان آورده خدا ترسی پیشه می ساختند برکات زمین و آسمان را بر آنان فرو می ریختیم… .
“امّا آنان دروغ گفتند و ما آنان را در برابر آنچه که به دست آورده بودند، گرفتار آوردیم و کسانی از اینان که ستم روا داشتند نتیجه سوء کردارشان را به زودی خواهند یافت.زمر: ۵۱”
هان، به جان خودم سوگند که نطفۀ این، بسته شده است. [و شتر این فتنه، آبستن شده به همین زودی خواهد زایید] انتظار بکشید تا این فساد در پیکر اجتماع اسلامی منتشر شود. سپس، از پستان شتر خون و زهری که زود هلاک کننده است، بدوشید.در اینجاست که پویندگان راه باطل زیان بینند.
مسلمانانی که در پی خواهند آمد، در می یابند که احوال مسلمانان صدر اسلام چگونه بوده است. قلبتان با فتنه ها آرام خواهد گرفت. بشارتتان باد به شمشیرهای کشیده و بُرّا، و حمله جائر و متجاسر ستمکار و درهم شدن امور همگان و خود رأیی ستمگران! غنایم و حقوق شما را اندک خواهند داد.و جمع شما را با شمشیرهایشان دور خواهند کرد. و شما جز میوه حسرت برداشت نخواهید نمود. …» ( احتجاج، جلد۱، ص۳۳۱)
حضرت زهرا(س) آنچه را در آن جمع گفتند و نیز سخنانی که در مسجد مدینه و در برابر خلیفه ی اول و مردم حاضر ایراد کردند و همه ی موضع گیری های دیگری که در روزهای پس از رحلت پیامبر(ص) داشتند در بسیاری از منابع معتبر تاریخ اسلام ثبت و ضبط شده و در حافظه تاریخ مانده است. سخنان آن حضرت در میان هیاهوی فتنه ها ناشنیده و در فضایی غبارآلود شده، مهجور ماند اما هنوز از شهادت حضرت زهرا(س) چندی نگذشته بود که نشانه هایی از درستی آنچه ایشان گوشزد نموده و بر آن تأکید و مجاهده کرده بودند هویدا شد و مردم دیدند و لمس کردند. این موارد، تنها بخش و جزئی از این وقایع است.

تجاوز و تفرقه

« پس از واقعه سقیفه بنی ساعده و تأسیس خلافت ابوبکر، مهم ترین حادثه در روزهای نخستین رحلت حضرت رسول، عصیان و شورش وسیع قبایل دور و نزدیک مدینه علیه خلافت اول و امتناع از بیعت با او، مخصوصا امتناع از پرداخت زکات مقرّر در عهد پیامبر به ابوبکر بود. در جریان این عصیان گسترده که نبرد های خونینی را میان مسلمانان نیز پدید آورد، عناصر فرصت طلبی هم به ادّعای پیامبری برخاستند که به متنبّئین اشتهار یافتند.
در صورتی که به اجزاء روایت ها و اخبار با تأمل و ژرف اندیشی بنگریم و از سطح مشهورات و احیاناً القائات خواسته و ناخواسته برخی از راویان بگذریم، چه بسا نتیجه بگیریم که: اولاً: به خلاف مشهور، وقایعی که به نام ارتداد شهرت یافته اند و به انکار آیین اسلام توسط اعراب حمل شده اند، ارتدادی اعتقادی نبوده، بلکه بن مایه و اساس غالب عصیان های موسوم به ارتداد، عصیان سیاسی و امتناع از تأیید خلافت ابوبکر بوده است؛
ثانیاً: دستگاه قدرت جدید که می توانست با اتخاذ تدابیری این عصیان ها را مهار کند و به سوی خون ریزی وسیعی در میان مسلمانان سوق ندهد، به دلیل تمایل بر کنترل بحران درون مدینه و به قصد سرپوش گذاشتن بر تردید های جدّی علیه مشروعیت خویش، کوشید تا با تبدیل پدیده ای عمدتاً سیاسی به موضوعی اعتقادی و نظامی، ماهیت عصیان هایی را که با یکدیگر تفاوت فراوانی داشتند، یکپارچه و یک کاسه نشان داده همه آن ها را ارتداد و عصیان علیه دین بنامد. به عبارت دیگر، با بررسی اجزاء و ابعاد روایات مربوط به ردّه، می توان به وضوح دریافت که به خلاف آنچه اشتهار یافته است، عصیان های معروف به ردّه، لااقل در آغاز، ناظر بر اعتراض نسبت به دو مسئله محوری ذیل بوده است: نخست: اعتراض به ماهیت و ریشه قریشی و نه نبوی قدرت جدید و خلافت خلیفه اول ؛ دوم: تردید در باب صلاحیت ابوبکر در دریافت زکات مقرری عهد رسول خدا.»( نهضت امام حسین(س) و قیام کربلا،ص۳۸ )
« خالد بن ولید چنان که تمام راویان صدر اسلام نوشته اند، در سرکوبی گسترده و خونین اهل ردّه به جای رعایت اصول رحمت و رأفت نبوی، همان روش های خشونت بار عصر جاهلی را تجدید کرد؛ خشونت هایی که قرآن صریحاً بر توقف آن در ایات قرآن تأکید کرده بود. همین خشونت های خالد که حتی در مدینه و در میان برخی از همراهانش جنجال آفرید، بیش از پیش آن باور را که قدرت مدینه در واقع تجدید اقتدار قریش است یا لااقل در آن مسیر گام می زند تثیت کرد. وقتی خلیفه اول در برابر اقدام خالد بر علیه مالک بن نویره و قتل او به اتهام واهی ارتداد و تصرف همسرش سکوت کرد، سکوتی که حتی نزدیک ترین هم پیمانان وی یعنی عمر را نیز به فریاد واداشت، در اندیشه بسیاری از مسلمانان و پاک دینان و صحابه پاک دین هیچ تردیدی باقی نگذاشت که خلیفه اول زمام امور نظامی را به قریش سپرده و به زودی زمینه ساز اقتدار سیاسی و مالی آنان نیز خواهد شد.»( تاریخ تحلیلی اسلام، زرگری نژاد، از ص۷۳ تا۷۷ ؛ تاریخ سیاسی اسلام، از ص۳۴ تا ۴۴ ؛ نهضت امام حسین ع و قیام کربلا، از ص۳۷ تا۴۰ به منبع فتوح البلدان، ص۱۰۱ تا ۱۰۴؛ فتوح اعثم،ج۱، ص۲۱-۲۳؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴؛ تاریخ طبری،ج۳، ص۲۴۹-۲۵۶ ؛ الکامل فی التاریخ،ج۲، ص۳۴۶-۳۴۸ و غیره )

تغییر و انحراف

پیامبر، آنگونه سخن می گفت و آنقدر رحمانی و اسلامی رفتار می کرد که غیر از همه ی آنان که در اطراف ایشان بودند سلمان را از ایران و بلال را از حبشه و صهیب را از روم و اوَیس قرنی را از یمن به سوی خود جذب کرد و آن ها را بر آن داشت تا پای در کوه و بیابان ها نهند و به دامان اسلام روی آورند و در حضور فرستاده ی خداوند، دست شهادت به توحید و رسالت بلند کنند و سر به سجده تسلیم بگذارند. از جای جای مدینه ی پیامبر(ص)، مهربانی و گذشت و ایثار و مدارا و آزادی و جوانمردی و برادری و برابری و بذل جان و مال در راه خدا می جوشید. اما بر اثر شرایط و تغییراتی که دستگاه خلافت در امور جامعه پدید آورد از جمله سیاست های اقتصادی و اجتماعی و نظامی و نیز منع حدیث پیامبر(ص)، این وضعیت فوق العاده، تغییر کرد و به انحراف کشیده شد:
« مسلمانان در پرتو فتوح دستگاه خلافت نیز بر اثر پیروزی های نظامی، ثروت و مکنت و درآمد های غیر قابل تصوری به دست آوردند، ولی درست همین سیل ثروت که در سال های فتوح، پیاپی به مدینه سرازیر می شد و اموال غنایمی که در میدان های نبرد به چنگ مسلمانان می افتاد، از سویی منشأ آزمندی های فزاینده در میان سابقون و نو مسلمانان شد و از سویی دیگر، سبب بروز فاصله های طبقاتی در میان مسلمانانی شد که در عصر نبوی، قوت لا یموت خویش را برای حفظ باورهای خود بذل می کردند و از ایثار آنچه خود به آن سخت محتاج بودند، کمترین دریغی نداشتند.» (تاریخ تحلیلی اسلام، زرگری نژاد،ص۸۱ تا۱۰۲؛ نهضت امام حسین(س) و قیام کربلا،ص ۴۶ )

چپاول بیت المال

« خلیفه سوم، پس از تصدی قدرت، بی درنگ مقام معاویه را که خلیفه دوم، چند سال پیش از آن به حکومت شام گمارده بود در مسند ولایت دمشق تثبیت کرد. او طبعاً از آرزو های ابوسفیان مطلع بود. ابو سفیان در زمان خلافت عثمان در خلوت به فرزندان امیّه چنین گفت: ای پسران بنی امیّه! اینک خلافت را همچون گوی، دست به دست به یکدیگر بسپارید. سوگند به آن کس ابوسفیان به او سوگند می خورد، نه حسابی در کار است و نه عذاب و بهشتی، نه دوزخی و نه برانگیخته شدنی و نه قیامتی!
عثمان تنها با این اقدام نبود که به آرزوی امویان برای تجدید اقتدار و جایگاه، جامه عمل پوشاند. او کمی بعد، علی رغم اعتراض ها و واکنش ها و در مقابل چشمان حیرت زده صحابه پیامبر، برای اعاده حیثیت آل مروان، شاخه فاسد دیگری از خاندان اموی، اقدام کرد و مروان، پسر حکم بن ابی العاص، مطرود و تبعید شده توسط پیامبر، را به مدینه باز گرداند. حکم بن العاص، در زمره ی لجوج ترین آزار دهندگان رسول خدا و یکی از معاندین و استهزاء کنندگان اسلام و قرآن و رسول اکرم بود. رسول خدا او را از مدینه طرد کرده بود و فرمان داده بود طرد شده ی آل مروان هرگز نباید وارد مدینه شود. یعقوبی روایت کرده است که کسی می گوید: حکم بن العاص را روزی که به مدینه رسید، دیدم که جامه ی پاره کهنه ای بر تن و بز نری در پیش داشت. تا بر عثمان در آمد و مردم او و همراهانش را می نگریستند. سپس بیرون آمد در حالی که جبّه خز و عبای فاخری بر دوش داشت. اقدام بعدی خلیفه برای بر کشیدن فرزندان امیه، انتخاب مروان پسر حکم بن ابی العاص به مقام مشاور عالی خویش بود. » (تاریخ تحلیلی اسلام ، زرگری نژاد، ص ۱۰۳ تا ۱۱۴ )
« گروهی از کسانی که طبق سیاست و مصلحت روز عمل کردند، و با فتنه ها و هیجانات همراه بودند از پرتو چپاول بیت المال، زمین های آباد، خانه های گرانبها، قصرهای بر افراشته، و ثروت فراوان اندوختند، و به برکت این سیاست مالی اموی که بر خلاف کتاب و سنّت شریف و سیره ی گذشتگان بود، ثروتی فراوان از مال مسلمین اندوختند و آن را به شدّت با ولع خوردند. عثمان، در مدینه که در آن هنوز هیچ خانه ای از سنگ و گچ و چوب های گران قیمت ساخته نشده بود خانه ای قصر مانند ساخت که سنگ های آن را بطن نخل آوردند و در ستون های آن قلع به کار گرفتند. اصحاب ثروت اندوز و توانمند دیگری هم به تأسی از خلیفه به ساختن خانه های بزرگ پرداختند.
از جمله آن ها زبیر بن عوام است. آنگونه که در صحیح بخاری[ از منابع شش گانه معتبر اهل سنّت] در کتاب جهاد، باب برکت جنگجو در مالش(صحیح بخاری، جلد۵، باب برکه الغازی فی ماله) آمده است زبیر، یازده خانه در مدینه، و دو خانه در بصره، و یک خانه در کوفه، و یک خانه در مصر، از خود بجا گذاشت، و چهار زن داشت که پس از برداشتن یک سوم مالش به هر کدام یک ملیون و دویست هزار(درهم یا دینار) رسید. بخاری نوشته است بنابراین جمیع اموال زبیر پنجاه ملیون و دویست هزار(درهم یا دینار) بوده است.
و از جمله آنها طلحه بن عبیدالله تمیمی است؛ وی خانه ای در کوفه ساخت که در منطقه کناسه کوفه به دار الطلحتین – خانه ی دو طلحه- معروف بود. و محصول کشاورزی او از عراق در هر روز هزار دینار می شد و بیشتر از این نیز گفته شده است. و در ناحیه سراه بیش از مقدار یاد شده داشت. و خانه ای در مدینه با آجر و گچ و چوب درخت ساج بنا کرد. و ابن جوزی نوشته است که طلحه، پس از خود سیصد شتر طلا باقی گذاشت. و بلاذری نوشته است که عثمان در زمان خلافتش دویست هزار دینار به طلحه داد.
و از جمله آن ها عبدالرحمان بن عوف زهری است؛ ابن سعد نوشته است که عبدالرحمان بن عوف از خود هزار شتر، سه هزار گوسفند، و یکصد اسب که در بقیع می چریدند به جا گذاشت، و در حاشیه نهر با بیست شتر آب کش کشاورزی می کرد.؛ و مسعودی نوشته است که طلحه خانه اش را ساخت و آن را وسعت داد و صد اسب در اصطبل خود داشت، و هزار شتر، و ده هزار گوسفند داشت، و پس از مردن، یک هشتم مالش هشتاد و چهار هزار شد. و از جمله آن ها سعد بن ابی وقّاص بود. ابن سعد نوشته است که سعد در روزی که مرد دویست و پنجاه هزار درهم باقی گذاشت و در قصر خود در عقیق مرد.
و از جمله آنها یعلی بن امیّه بود. وی از خود پانصد هزار دینار، و طلب هایی که از مردم و زمین ها و دیگر چیزها که قیمت آن ها که قیمت آن صد هزار دینار می شد باقی گذاشت. و از جمله آن ها زید بن ثابت-تنها مدافع عثمان – بود. مسعودی نوشته است که زید بن ثابت آن قدر طلا و نقره باقی گذاشت که با تبر ها شکسته می شد و این غیر از اموال و زمین هایی بود که قیمت آن صد هزار دینار بود.»( گزیده الغدیر، ص ۷۸۳ و ۷۸۴ ؛ تاریخ سیاسی اسلام، ص ۱۴۷ تا ۱۹۰ ؛ حیات فکری سیاسی امامان شیعه، از ص ۶۲ تا۷۱)
جدای از اینها همانگونه که در بسیاری از منابع تاریخ تحلیلی اسلام هم اشاره شده غالب مورخان ژرفاکاو رخداد ها بر این واقعیت رفته اند که بنیاد و اساس فاجعه کربلا و شهادت فرزند پیامبر(ص) و فرزندان و اصحاب ایشان و پی و بن مایه و شالوده تجدید حیات اشرافیت اموی و سلطنت یزیدی، درست از زمانی نهاده شد که علی(ع) از صحنه تدبیر و رهبری جامعه حذف شد. فجایعی که یزید به بار آورد تنها همین ها نبود. حمله به مکه و سرزمین امن الهی و نیز به مدینه از فجایع بی سابقه و وحشتناکی است که یزید به بار آورد:
« تعداد کشته های قریش از انصار و مهاجر و سرشناسان شهر در واقعه حرّه دو هزار و هفتصد نفر و از سایر ساکنان مدینه، ده هزار نفر، بجز شمار زنان بود. مردی وارد خانه ابن کبشه انصاری شد، آن هم در حالی که زنی تازه وضع حمل کرده بود. مرد به آن زن گفت: چیزی در خانه ات هست تا با خود ببرم؟ زن پاسخ داد که سوگند به خدا که چیزی ندارم. مرد شامی بر جست و نوزاد او را را از دست زن گرفت و چنان با قدرت به دیوار کوبید که مغز طفل متلاشی گشت.»(ص ۲۵۱ نهضت، تاریخ کامل ابن اثیر، ج۱۱، از ص ۲۴۲ تا ۲۵۵، منتهی الامال، ج۲،ص،۱۱۵۸)

محروم بزرگ

در شرایطی که در زمان خلیفه سوم اینهمه بذل و بخشش از بیت المال به اطرافیان و خاندان اموی و دیگر طرفداران خلافت صورت می گرفت، بسیاری از مردم از سهم و بهره ی خود از بیت المال محروم بودند. نمونه ای برجسته و شاهدی مطمئن در زمینه وضعیت بی سابقه و اسفناک خلافت اسلامی، ابوذر غفاری این مرد بزرگ اسلام است:
« ابوذر از بزرگان صحابه پیامبر(ص) و یاران امام علی(ع) بود. وی نزد شیعه و اهل سنـت دارای فضائل و مناقب فراوانی است و علمای رجال، او را یکی از ارکان اربعه شیعه دانسته اند. اعتراض های ابوذر به اقدامات عثمان، سبب تبعید وی به شام و سپس به ربذه شد و در همان جا درگذشت. در فضایل ایشان از پیامبر(ص) روایت شده است که: آسمان بر کسی سایه نیفکنده، و زمین، کسی را حمل نکرده که راستگو تر از ابوذر باشد. همانا خلیفه در بذل و بخشش از بیت المال به اهل خود و کسانی که به او نزدیک بودند و مانند اهل او بودند با باد مسابقه گذاشته بود و آنها به خاطر عطایای او مالک ملیون ها درهم و دینار شدند و کسی در میان آنها نبود که به درجه ابوذر در سوابق و فضائل برسد، و در هیچ کرامتی از کرامت های وی ذرّه ای تردید وارد کند، پس چه چیز ابوذر را از آنها به تأخیر انداخت تا جایی که سهم او از بیت المال را قطع کردند، و او را از بهره مند شدن از اندکی آسایش و زندگی راحت محروم کردند و از میان خانواده اش و از جوار پیامبر(ص) دور و به بیابان ربذه تبعید کردند تا همان جا در غربت و مظلومیت از دنیا رفت.»( گزیده الغدیر، ص۷۹۳ تا ۷۹۵ )

دولت آفتاب

فاطمه زهرا(س) در بخشی دیگر از سخنان شان در جمع زنان مهاجر و انصار که به عیادت ایشان آمده بودند اینگونه فرمودند:
« به خداوند سوگند، اگر مردانتان در خارج نشدن زمام امور از دستان علی پای می فشردند و تدبیر کار را آنچنان که پیامبر بدو سپرده بود، تحویل او می دادند]، علی آن را به سهولت راه می برد و این شتر را به سلامت به مقصد می رساند، آن گونه که حرکت این شتر رنج آور نمی شد.
و علی آنان را به آبشخوری صاف و مملو و وسیع هدایت می کرد که آب از اطرافش سرازیر می شد و هرگز رنگ کدورت به خود نمی گرفت. او آنان را از این آبشخور سیراب به در می آورد. علی خیر و نیکی را در نهان و آشکار برای آنان خوش می داشت. [او اگر بر مسند می نشست]، هرگز بهره ای فراوان از بیت المال را به خود اختصاص نمی داد و از فزونی و ثروت دنیا جز به مقدار نیاز برداشت نمی کرد، به مقدار آبی که تشنگی را فرو نشاند و خوراکی که گرسنگی را برطرف نماید. (در آن هنگام)، مرد پارسا از «تشنۀ حُطامِ دنیا» بازشناخته می شد و راستگو از دروغگو متمایز می گشت، [در این صورت، ابواب برکات آسمانی و زمین بر آنان گشوده می شد ولی خداوند به زودی، آنان را به سبب اعمال و کردارشان مؤاخذه خواهد کرد… .»
حضرت علی(ع) در شرایطی و در زمانی خلافت رسید که وضعیت مسلمانان در زمینه های مختلف اصلا قابل مقایسه با وضعیت مسلمانان و جامعه ای که پیامبر اسلام به جا گذاشته بود نبود. زمانی که خلافت به ایشان رسید، طبقه ی اشراف و ثروتمندان از بیت المال و همه ی آنانکه از جانب دستگاه خلافت پیشین، صاحب مناصب و جایگاه شده به بودند علیه خلافت امیرالموءمنین و عدالت و سیره ی پیامبرگونه ی ایشان هم دست شدند و سدّی بلند و مانعی دشوار در برابر حاکمیت علوی ایجاد کردند. برای شرح این موقعیت، شاهدی گویاتر از سخنان خود امیرالموءمنین نیست:
« هان! به خدا قسم ابوبکر پسر ابوقحافه (برخی نسخه ‌ها: فلانی) جامه خلافت را پوشید در حالی که می‌دانست جایگاه من در خلافت چون محور سنگ آسیا به آسیا است، دانش از وجودم همچون سیل سرازیر می‌شود، و مرغ اندیشه به قلّه منزلتم نمی‌رسد، اما از خلافت چشم پوشیدم، و روی از آن برتافتم و عمیقاً اندیشه کردم که با دست بریده و بدون یاور بجنگم، یا آن عرصه گاه ظلمت کور را تحمل نمایم، فضایی که پیران در آن فرسوده، و کم سالان پیر، و مؤمن تا دیدار حق دچار مشقت می‌شود! دیدم خویشتنداری در این امر عاقلانه ‌تر است، پس صبر کردم در حالی که گویی در دیده ‌ام خاشاک بود، و غصه راه گلویم را بسته بود! می دیدم که میراثم به غارت می‌رود. تا نوبت اولی سپری شد و خلافت را پس از خود به پسر خطّاب واگذارد. [سپس امام وضع خود را به شعر شاعر عرب، اَعشی، مثل زد: «چه تفاوت فاحشی است بین امروز من با این همه مشکلات، و روز حیان برادر جابر که غرق خوشی است.»]
شگفتا! اولی با اینکه در زمان حیاتش می‌خواست حکومت را واگذارد، ولی برای بعد از خود عقد خلافت را جهت دیگری بست. چه سخت هر کدام به یکی از دو پستان حکومت چسبیدند! حکومت را به فضایی خشن کشانیده، و به کسی رسید که کلامش درشت، و همراهی با او دشوار، و لغزشهایش فراوان، و معذرت خواهیش زیاد بود. بودن با حکومت او کسی را می‌ماند که بر شتر چموش سوار است، که اگر مهارش را بکِشد بینی اش زخم شود، و اگر رهایش کند خود و راکب را به هلاکت اندازد! به خدا قسم امت در زمان او دچار اشتباه و ناآرامی، و تلوّن مزاج و انحراف از راه خدا شدند.
آن مدت طولانی را نیز صبر کردم، و بار سنگین هر بلایی را به دوش کشیدم. تا زمان او هم سپری شد، و امر حکومت را به شورایی سپرد که به گمانش من هم (با این منزلت خدایی) یکی از آنانم! خداوندا چه شورایی! من چه زمانی در برابر اولین آنها در برتری و شایستگی مورد شکّ بودم که امروز همپایه این اعضای شورا قرار گیرم؟! ولی (به خاطر احقاق حق) در نشیب و فراز شورا با آنان هماهنگ شدم، در آنجا یکی به خاطر کینه ‌اش به من رأی نداد، و دیگری برای بیعت به دامادش تمایل کرد، و مسائلی دیگر که ذکرش مناسب نیست.
تا سومی به حکومت رسید که برنامه‌ای جز انباشتن شکم و تخلیه آن نداشت، و دودمان پدری او (بنی امیه) به همراهی او برخاستند و چون شتری که گیاه تازه بهار را با ولع می‌خورد به غارت بیت المال دست زدند، در نتیجه این اوضاع رشته ‌اش پنبه شد، و اعمالش کار او را تمام ساخت، و شکمبارگی سرگونش نمود.» ( نهج البلاغه، خطبه۳، شقشقیه)
و همچنین در بخشی دیگر از سخنان امیر الموءمنین:
« آگاه باشید که شما هم اکنون دست از رشته اطاعت کشیدید، و با زنده کردن ارزش های جاهلیت، دژ محکم محکم الهی را در هم شکستید … . بدانید که پس از هجرت، دوباره چونان اعراب بادیه نشین شده اید، و پس از وحدت و برادری به احزاب گوناگون تبدیل گشته اید، از اسلام تنها نام آن و از ایمان، جز نشانی نمی شناسید… .»(نهج البلاغه، خطبه ی ۱۹۲/ قاصعه)
و نیز در بخشی دیگر از سخنان ایشان: « در شگفتم، چرا در شگفت نباشم؟! از خطای گروه های پراکنده با دلایل مختلف که هر یک در مذهب خود دارند، نه به غیب ایمان می آورند و نه خود را از عیب بر کنار می دارند. به شبهات عمل می کنند و در گرداب شهوات غوطه ورند. نیکی در نظر شان همان است که می پندارند و زشتی ها همان است که آن ها منکرند. در حل مشکلات به خود پناه می برند و در مبهمات تنها به رأی خود تکیه می کنند، گویا هرکدام امام و راهبر خویش می باشند که به دستگیره های مطمئن و اسباب محکمی که خود باور دارند چنگ می زنند. » (نهج البلاغه، خطبه ۸۸ )
با همه این شرایط و با وجود این همه سختی و مانع که امیرالموءمنین در برابر خود داشت از جمله قدرت طلبان و ثروت اندوزان از بیت المال و فتنه گران که در جنگ های جمل و صفین و نهروان و در همه ی مدت حاکمیت ایشان بخش بزرگی از انرژی و سرمایه انسانی و اجتماعی و اقتصادی حاکمیت علوی را صرف خود کرد، عملکرد و نتیجه خلافت حضرت علی(ع) بسیار ارزشمند و بی سابقه بود. در این مقاله مجال بررسی همه ی کارنامه حاکمیت امیرالموءمنین(ع) در زمینه های مختلف اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و غیره در سال های خلافت ایشان نیست و تنها به بخشی از سخنان امیرالموءمنین(ع) اشاره می کنیم که از دست آوردی بزرگ و کارنامه ای درخشان و بی نظیرحکایت دارد، آن هم صرفاً در بخشی از آنچه که در دوران حاکمیت علوی عائد جامعه شد:
« امیرالموءمنین(ع) در جمع مردم کوفه در اواخر خلافت شان فرمودند: « ما اصبحَ بِاالکوفهِ احدٌ الّا ناعماً ؛انّ اَدناهم منزلهً لَیأکُلُ البُرَّ ؛و یجلسُ فی الظِّلِّ ،و یَشرِبُ من ماءِ الفُرات : در کوفه کسی شب را به صبح نمی رساند مگر با یک زندگی مناسب ؛ صاحبان پایین ترین شغلها نان گندم می خورند ، و خانه دارند ، و از آب گوارا (فرات) می نوشند».(دایره المعارف اسلامی الحیات،ج ۶ ،ص ۲۵۷ ، به منبع بحار الانوار ،ج۴۰ ،ص۳۲۷ از کتاب مناقب)
این فرموده ی افتخار آمیز و بی نظیر امیرالموءمنین(ع) که حکایت از کارنامه ای درخشان و افتخار آمیز دارد و کمتر در تاریخ بشر نمونه دارد و بنا بر اصول قرآنی و سیره پیامبر(ص) و دین مبین اسلام است که بسیار بر آن تأکید شده است. برای آگاهی دقیق و تفصیل بیشتر در این زمینه می توان به دایره المعارف بزرگ اسلامی الحیات رجوع کرد به جلد ۶ و از صفحه ۵۹ تا ۲۸۵ که به تفصیل به سطح زندگی مردم و اهمیت برخورداری از نعمت و غذا و مسکن و لباس و غیره طبق آیات قرآن و روایات و سیره ی معصومین پرداخته است.
« تأمین آذوقه در جامعه اسلامی امری است که مردمان و هیأت حاکمه هر دو آن را به عهده دارند. پس اگر کمبود و یا نقص یا نیازی پیدا شود، بر هر کس که به هر اندازه قدرت انفاق دارد لازم است که به از بین بردن نقص و تأمین نیازمندی های مردم اقدام کند؛ و ابته در این کار باید ثروتمندان پیشرو و درستکار، بیشتر از دیگران به تلاش برخیزند. و بر دستگاه حاکم واجب است که از تأمین نیازمندی های معاشی مردم کوتاهی نکند، نیز علمای اسلامی را نرسد که در برابر فقر فقیران و ناکامی ناکامان خاموش بمانند.» (دایره المعارف الحیات، ج ۶، ص۱۳۴)
لازم به بررسی و مقایسه کارنامه حضرت علی(ع) با شرایط اقتصادی و اجتماعی مردم و کشورهای آن روزگار جهان نیست و به شرح و تفصیل نیاز ندارد وقتی متأسفانه هنوز هم بشر در بسیاری از مناطق و کشورها و برای بخش بزرگی از جمعیت جهان با مشکل مواجه است و بر کمتر کسی پوشیده است که داشتن زندگی بهره مندانه ، بهره مندی از غذای مناسب، دست یابی به مسکن و سرپناه و دست رسی به آب آشامیدنی سالم، هنوز هم بعد از ظهور این همه پیشرفت و توسعه در امکانات و توانایی تولید صنعتی و غذایی و تولیدات کشاورزی و حمل و نقل و ارتباطات و همچنین با وجود ادعای این همه مکاتب سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و غیره ، معضلی است که در بسیاری از مناطق کشور های جهان کمتر یا بیشتر وجود دارد. این بخشی است از گزارش برنامه جهانی غذا:
« ۸۷۰ ملیون نفر در جهان، غذای کافی برای خوردن ندارند.؛ با اینکه زنان، تقریبا نیمی از جمعیت جهان را تشکیل می دهند اما ۶۰% آمار مربوط به گرسنگی به زنان تعلق دارد.؛ فقر تغذیه ای هر ساله باعث مرگ۶/۲ ملیون کودک زیر پنج سال می شود.؛ ۶۶ ملیون کودک در مقطع ابتدایی در کشور های در حال توسعه در سراسر جهان، گرسنه به مدرسه می روند.» (پایگاه اینترنتی برنامه جهانی غذا، wfp.org/fa)
و درباره ی معضل مسکن و سرپناه و بی خانمانی نیاز به ذکر وضعیت اسف بار کشور های فقیر و ضعیف نیست و روشن است وقتی وضع درکشوری ثروتمندی مانند آمریکا اینگونه باشد:
« تعداد کودکان بی خانمان در سال ۲۰۱۳ بیش از دو ملیون نفر بوده است.؛ گزارش ارزیابی بی خانمان ها در سال ۲۰۱۰ نشان می دهد که بیش از یک ملیون و پانصد هزار نفر به صورت مجزا هر کدام تجربه ی بی خانمان بودن را داشته اند.» (ویکی پدیا، بی خانمان ها در آمریکا)
و درباره وضعیت آب آشامیدنی اینکه :« سازمان بهداشت جهانی و صندوق کودکان سازمان ملل متحد، اعلام کردند که ۳۰ درصد از مردم جهان از دسترسی به آب سالم و آشامیدنی و نزدیک به ۶۰ درصد از دسترسی به آب هایی که تدابیر بهداشتی و ایمنی لازم در مورد آن ها اعمال شده محرومند.» (سایت روزنامه دنیای اقتصاد، ۱۸ بهمن ۱۳۹۷، شماره خبر:۳۲۳۲۶۷۹) این وضعیت در حالی است که در سال ۲۰۱۰ از سوی مجمع عمومی سازمان ملل طی قطع نامه ای، دسترسی به آب سالم، حقّ اساسی بشر اعلام شده است.»(سایت خبرگزاری بی بی سی فارسی،۲۹ ژوئیه ۲۰۱۰/ مرداد۱۳۸۹)
و باز هم این کارنامه ی درخشان و ماندگار امیرالموءمنین(ع) را مرور می کنیم که: « در کوفه کسی شب را به صبح نمی رساند مگر با یک زندگی مناسب ؛ صاحبان پایین ترین شغلها نان گندم می خورند ، و خانه دارند ، و از آب گوارا (فرات) می نوشند.»

نتیجه گیری

بنا بر آن چه که ذکر شد حضرت زهرا(س) سخنان بسیار مهمّی را با آن همه تأکید و جدّیت و از جان گذشتگی در جمع مردم و در برابر خلیفه اول در مسجد مدینه و نیز در جمع زنان مهاجر و انصار که از ایشان عیادت کردند و نیز به همراه امیرالموءمنین(ع) در مراجعه به مجامع و منازل مهاجر و انصار بیان نموده و همه ی جامعه اسلامی را مخاطب قرار دادند. سخنان ایشان و همه ی مجاهدت های ایشان در فضایی غبار آلود شده و در شرایطی که فتنه و توطئه و سودجویی و قدرت طلبی دست به دست هم داده بودند مهجور و ناشنیده ماند.
اما دیری نگذشت که آنچه را که فاطمه زهرا(س)نسبت به وقوع آن هشدار و انذار داده بودند به وقوع پیوست. جامعه ی بی نظیری که پیامبر گرامی اسلام با آموزه های قرآنی و رفتار پر مهر و رحمت و عدالت خویش ساخته بود و مردمانی که در خیرات، از همدیگر سبقت می جستند و مخلصانه جان و مال خود را در راه خداوند با دیگران به اشتراک می گذاشتند با عملکرد خلفاء و عوامل آنان به جامعه ای خشن، غنیمت جو، زر اندوز، غیرعادل و اشرافیت زده تبدیل و به انحراف کشیده شد و وحدت و همدلی و برابری به تفرقه و دشمنی و برتری طلبی مبدل شد. ذکر احادیث پیامبر ممنوع شد.مردم جامعه بیست و پنج سال حیاتی و سرنوشت ساز از نعمت خلیفه ی راستین پیامبر(ص)- حضرت علی(ع)- محروم ماندند. این ها را همه، دختر پیامبر خدا(ص) بار ها و بار ها و در جای جای مدینه برای بزرگان و اصحاب، در برابر خلیفه و اطرافیانش و در مجامع و محافل مهاجرین و انصار هشدار داده و متذکر شده بود. این سخنان و این موضع گیری های جانانه، روشنگری بزرگی بود و وبال سنگین رسوایی را همان روزها و برای همیشه بر گردن متولیان سقیفه انداخت و با همه ی این احوال، به آنجا که می بایست نرسید و خلافت رسول الله به ولیّ خدا سپرده نشد و شد آنچه که شد.
امّا آیا می توان گفت که سخنان حضرت زهرا(س) و این همه مجاهدت و احتجاج و دفاع ایشان از ولایت الهی امیرالموءمنین و تجربه ی آنچه که حضرت زهرا(س) فرمودند و درستی و تحقق یافتن نظرات ایشان طی بیست و پنج سال بعد نقشی در روی آوردن مردم به حضرت علی(ع) جهت پذیرش خلافت پس از کشته شدن عثمان نداشته است؟
والسلام

منابع

دائره المعارف اسلامی الحیات، محمد رضا و محمد وعلی حکیمی، ترجمه احمد آرام ،قم، انتشارات دلیل ما ،چاپ هشتم ،بهار ۱۳۹۵ ،
ترجمه نهج البلاغه، سید رضی، ترجمه ی حسین انصاریان، قم، نشر دار العرفان، ۱۳۸۸
احتجاج علی اهل اللجاج، احمد بن علی طبرسی(قرن چهارم هجری)، جلد اول، ترجمه ی محمد مهدی سازندگی، قم، انتشارات نوید ظهور، چاپ دوم، زمستان ۱۳۹۲
زندگانی فاطمه زهرا علیها سلام، دکتر سید جعفر شهیدی ،تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ پنجاه و ششم، ۱۳۹۱
تاریخ تحلیلی اسلام از آغاز تا نیمه نخست سده چهارم ،دکتر سید جعفر شهیدی ، شرکت انتشارات فرهنگی ،تهران ، چاپ اول ،۱۳۸۳ ،۳۹۴ صفحه
تاریخ تحلیلی اسلام از بعثت تا غیبت ،غلامحسین زرگری نژاد ،انتشارات سمت ،تهران ،چاپ ششم ،زمستان ۱۳۹۴ ،۲۰۴ صفحه
گزیده ای جامع از الغدیر،علامه شیخ عبدالحسین امینی، تلخیص و ترجمه محمد حسن شفیعی شاهرودی، قم، مؤسسه میراث نبوت، چاپ نهم، ۱۳۹۱
تاریخ کامل،ابن اثیر جزرى(م ۶۳۰ق) ، مترجم عباس خلیلى- ابوالقاسم حالت، تهران، انتشارات علمی،بی تا
منتهی الامال(سه جلدی)، شیخ عباس قمى، قم ، انتشارات دلیل ما، ۱۳۷۹
کتاب نهضت امام حسین(س) و قیام کربلا، غلامحسین زرگری نژاد، تهران، نشر سمت، پژوهشکده تحقیق و توسعه علوم انسانی، چاپ پنجم، پاییز ۱۳۹۷
حیات فکری-سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان، تهران، انتشارات علم، چاپ سوم، ۱۳۹۳
تاریخ سیاسی اسلام، جلد دوم، رسول جعفریان، قم، انتشارات دلیل ما، چاپ دوازدهم، تابستان۱۳۹۴
دولت آفتاب، حسین انصاری، مشهد، نشر کاتبان، ۱۳۸۵
کوفه پیدایش شهر اسلامی ،هشام جعیط ،ترجمه ابوالحسن سروقد مقدم ،مشهد ،آستان قدس رضوی ،بنیاد پژوهش های اسلامی چاپ اول،۱۳۷۲
نقش کوفه در گسترش تشیّع تا قرن چهارم هجری، فرهاد نعمتی، قم، دفتر نشر معارف، چاپ دوم، ۱۳۹۱
جغرافیای تاریخی کوفه، لویی ماسینیون، ترجمه دکتر عبدالرحیم قنوات از ترجمه عربی تقی بن محمد المصعبی، تهران، نشر سمت و مرکز تحقیق علوم انسانی، ۱۳۸۸
تاریخ کوفه، سید حسین براقی نجفی، ترجمه ی سعید راد رحیمی، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۸
پایگاه اینترنتی برنامه جهانی غذا، wfp.org/fa
مقاله بحران غذا در جهان، ماهنامه فلسفه و کلام، شماره ۱۸۵، تیر۱۳۹۵، نورمگز
مقاله سرمایه داری و معضل جهانی غذا، محمود غفوری و محمد داوند، فصل نامه علوم سیاسی، شماره۳۰، تابستان۱۳۹۳، نورمگز
مقاله جنگ غذا، میشل مک گی، ماهنامه علوم سیاسی، شماره ۷۷، دی ۱۳۸۸، نورمگز
مقاله حق مسکن، محمد علی بهمنی قاجار، فصلنامه علوم سیاسی، شماره ۲۸۳، بهار۱۳۹۰، نورمگز

Print Friendly

یک نظر بگذارید