مجموعه فرهنگی امام صادق (ع) نهادیست مردمی. این مجموعه در سال ۱۳۶۴ شمسی، با ارشادات و راهنمایی های استاد علامه محمدرضا حکیمی و با اشراف و سرپرستی حجتالاسلام سید علی محمد حیدری، و با کوشش تنی چند از روحانیون ،پزشکان و پیشه وران تاسیس گردید. نهاد فوق مشتمل بر واحد های متعدّد فرهنگی، اجتماعی، کتابخانه، […] |
تعریف عدالت از زبان امام صادق(ع)
نویسنده: چکیده نویس: سیدابوالقاسم آقایی میبدی
ارسال شده در تاریخ ۷ تیر ۱۳۹۸ نویسنده اصل مقاله: حکیمی، محمد رضا (منبع؛ مجله فلسفه و کلام :: نقد و نظر :: بهار و تابستان ۱۳۷۶ – شماره ۱۰ و ۱۱) عالمان معقول و منقول بر این حقیقت اتفاق دارند که چون در بارۀ موضوعی سخنی معتبر از معصوم (ع) برسد، آن سخن بر همۀ سخنان دیگر – گویندگان هرکس باشند – مقدّم است، و قبول آن به ضرورت عقل لازم است، و تمثیل معصوم (ع) در حکم «قیاس برهانی» است، با مقدمات «اوّلی» (نه نظری). ملاّ عبدالرّزاق لاهیجی (م:۱۰۷۲ق) می گوید: مقدّماتی که فراگرفته شود از معصوم، به طریق تمثیل، به منزلۀ اوّلیّات باشد در قیاس برهانی. و چنانکه قیاس برهانی افادۀ یقین کند، دلیلی که مؤلّف باشد از مقدّمات مآخوذه از معصوم افاده یقین تواند کرد، به این طریق؛ این مقدمه، گفتۀ معصوم است. و هرچه گفتۀ معصوم است، حقّ است. پس این مقدّمه حق است. مقدماتی که فرا گرفته از معصوم باشد، چون گفتۀ معصوم است حق است. پس این مقدّمه حق است. فیلسوف بزرگ میر سیّد ابوالقاسم فندرسکی (م: ۱۵۰ق) در این باره چنین می گوید: فلاسفه در علم و عمل – گاه گاه – خطا کنند، و انبیا در علم و عمل خطا نکنند.و فلاسفه را طریق علم، به عمل و فکر باشد، و انبیا را وحی و الهام، و چیزها را نه به فکر دانند، و از این است که اینها خطا نکنند، و آنها خطا کنند. که خطا در اوّلیّات نیفتد، و در نظریّات افتد. «رسالۀ صناعیّه (حقائق الصّنائع) با مقدّمه و اهتمام دکتر علی اکبر شهابی ۱۳۱۷ش.». چنانکه در آثار ابن سینا، میر داماد، صدرالمتألهین شیرازی، ملاّ هادی سبزواری و آقای علی مدرس(حکیم) و دیگران مشاهده می کنیم موضوع در حدّ خود روشن است. در بارۀ عدالت، و معانی و اصطلاحات آن در نزد صاحبنظران مختلف، همچنین ارتباط آن با «آزادی» و «برابری» سخنان بسیار گفته اند، که در این نوشتار در پیِ نقل و نقد و برابر نهی و ارزیابی و … نیستم، بلکه قصد آن دارم این موضوع را یادآورم شوم که یکی از مهمترین اقسام عدالت، عدالت معیشتی و حیاتی (و به تعبیری: عدالت اقتصادی) است که تأثیر بسیار ژرف و گسترده و بسیار بنیادین آن، در همۀ شئون مادّی و معنوی زندگی انسانی، و تعلیم و تربیت انسانها، و رشد «الهی – انسانیِ» دارد. در بارۀ «عدالت معیشتی و حیاتی»، نیز سخنانی گفته اند و دانشمندان و متخصّصانی از همه جای جهان و در تاریخ گذشته و حال، و از مکتبهای گوناگون، به مناسبتهایی مختلف، نظرها و تعریفهایی ابراز داشته اند. تعریف عظیم و کوتاه و عینیِ یاد شده – با سند معتبر – از امام جعفر صادق (ع): «اگر در میان مردمان به عدالت رفتار شود، همه بی نیاز می گردند». «کافی- ج ۳، ص ۵۶۸ ؛ الحیاه- ج۶، ص۳۴۵٫». این «تعریف» بصورت شگفتی آور، در نزد عموم مسلمین، بویژه پیروان ائمه معصومین مورد غفلت قرار گرفته و فراموش گشته است. و اگر جایی سخن از عدالت گفته می شود، یا در این باره چیزی نوشته می شود، یا محققان و صاحبنظران به بحث در این باره ها می پردازند، اشاره ای نیز به این تعریف به چشم نمی خورد. که خود نمونه های بارز مظلومیّت دامنه دار ائمه طاهرین است. این تعریف، به هیچ روی، «کلّی گویی» و «ذهنگرایی» نشده است، بلکه واقعیّت عینی، و خارجیّت ملموس، با صراحت گفته شده است. حدیث دیگر، از امام موسای کاظم (ع): خداوند هیچگونه مالی را رها نگذاشته، بلکه آن را قسمت کرده است، و حقّ هر صاحب حقّی را (در تقدیر الهی) به او داده است. خواص و عوام، و فقیران و بینوایان، و همۀ قشرهای مردمان … اگر در میان مردم به عدالت رفتار می شد همه بی نیاز می شدند (و فقیری و مسکینی و نیازمندی باقی نمی ماند). «کافی- ج۱- ص ۵۴۲ ؛ الحیاه- ج۶- ص ۳۴۵٫». اگر چه از ظاهر این دو حدیث، عدالت اقتصادی و معیشتی فهمیده می شود، به سخن دیگر، تا عدالت «سیاسی» و «عدالت قضایی» و «عدالت اجتماعی» … در جامعه ای و در زندگی مردمی تحقّق نیابد، و دست نفوذداران مالی از تملّک اموال تکاثری و تصرفّهای شادخوارانۀ اِترافی بریده نشود، عدالت معیشتی در زندگی توده ها تحقّق نخواهد یافت، زیرا که جمع میان دو ضد ممکن نیست، نمی شود هم تکاثر باشد و هم عدالت. تعلیمی از امام علی بن ابی طالب: تنها کسی می تواند مردمان را به «راه حق» وادارد، که آنان را از «راه باطل» باز داشته باشد. «وسائل الشیعه- ج۱۸- ۱۵۵٫». این تعلیم قاطع، فریاد واقعیّت است در ذات لحظه ها، و خروش حقیقت است در تبلور فجرها و شفقها … آری تا مردمی به راه باطل روند چگونه می توان آنان را به راه حق باز آورد؟ نخست ترک باطل، سپس روی آوری به حق. در زنگی و معیشت، تکاثُر (افزونخواهی و افزونداری) و ِاتراف (شادخواری و ریخت و پاشهای اشرافی) «باطل» است. و این منشور چنانکه نقل شد – سخن آموزنده، و تعلیم زندگیساز، و آموزۀ حیات آفرین، و حکمت عملیِ تعالی بخش پیشوای مجسّم حق و عدل است. و روشن است که ستون فقرات زندگی سالم و قابل رشد در هر اجتماع، اجرای عدالت است. از سه جهت به ذکر احادیث – در این مباحث و نوشتار ها- می پردازم: ۱- مغفول بودن اینگونه احادیث و تعالیم، حتی در نوشتارها و گفتارها و بحثها و پژوهشهای فاضلان و استادان و فقیهان و عالمان و متفکّران و مؤلّفان شیعی و ایرانیِ این روزگار. ۲- تنهایی گروههایی از جوانان و انسانهای محروم و مستضعف جوامع مسلمین، که از این تعالیم نجاتبخش، و از این احادیث رهایی آفرین و از این انسانیّهای ژرف، و از این هدایتهای زندگیساز بی اطّلاعند. ۳- ضرورت تکلیفی نشر این تعالیم و حقایق، تا مردمان – از همۀ طبقات – بدانند که تعالیم معصومین (ع) (که پیروی از آن تعالیم، فصل مُقوِّم باورهای شیعی به مبنای قرآنی و آیین محمّدی و تداوم فاطمی و تعالیم علوی و جعفری است.) چه حقایقی مهم و تعالیمی ناشناخته دارد. هم اکنون که جامعۀ ما خود را به پیروی از معصومین (ع) منتسب وی دارد، و بیقین نشر این تعالیم و احادیث، در میان توده ها- بویژه نسلهای جوان، و فرهیختگان گوناگون اجتماع- در بردارندۀ فایده هایی بسیار است، از جمله: ۱- نگهداشتِ حیثیتِ متعالیِ دین خدا، و صیانت هیمنۀ ارزشهای تعالی آفرینِ «الهی – انسانیِ» آن. ۲- پایداری مسلمانان بر ایمان و عمل صالح. ۳- زنده گشتن ذهنیّت عدالتخواهی در جامعۀ اسلامی و تکلیف شرعی بشمار آمدن آن، تا همه، در هر جا و مقام، در پی تحقّق عدالت باشند، و با موانع – بهر گونه – در افتند. ۴- روی آوردن غیر مسلمانان منصف به پذیرش این ارزشها و تعالیم، و بهره مند گشتن از حقایق دین خدا. ۵- مأیوس شدن بیگانگان و بیگانه گرایان، از سست کردن ایمان مردم، بویژه جوانان … ۶- گرویدن کسانی، برای اجرای عدالت، به طلوع فجر و فوران سپیده، و از خواب گران برخاستن، و تشعشع خونین پیکرهای شهیدان را. امام صادق (ع)، از پدران بزرگوار خود، از پیامبر اکرم (ص)، که آن حضرت، به علیّ بن ابی طالب (ع) چنین فرمود: ای علی! بدان، که مردمی در آخرالزّمان خواهند آمد، که دارای شگفت انگیزترین ایمانها و استوارترین یقینها هستند، مردمی که پیامبر را ندیده اند، و حجّت خدا نیز از نظر آنان پنهان است، با این وجود، از را نوشته و کتاب ایمان می آورند (و بر ایمان خود به دین اسلام ثابت می مانند). «اکمال الدین- ج۱-۴۰۵- نیز بحار- ج۵۲- ص۱۲۵٫». حضرت امام کاظم (ع): عدالت را اجرا نتواند کرد، مگر کسی که آن را به بهترین وجه اجرا کند. یا عدالت را جرا نتواند کرد، مگر کسی که آن را به بهترین وجه بشناسد. کسی که عدالت را به بهترین وجه اجرا نکند نمی تواند «مجری عدالت» باشد. یعنی مجری عدالت بودن مشکل است، و اکنون و در اینجا – بعنوان تیمّن و تبرّک در شرح این چند حدیث- به مطالبی اشاره می کنیم: مطلب ۱٫ جامعۀ دینی جامعه ای است که در آن، مقتضیات رشد موجود باشد و موانع رشد مفقود. این ساده ترین تعریفی است که برای یک جامعۀ دینی و قرآنی می توان گفت. و پیداست که بنیاد بدل ناپذیر ایجاد مقتضیات رشد در جامعه، اجرای عدالت است. جامعه ای که در آن سلامت روانی وجود نداشته باشد به رشد نمی رسد. و سلامت روانی هنگامی تأمین می شود که افراد یک جامعه – و خانواده ها – از «اضطراب» و «ناکامی» و «تعارض» مصون باشند. و رفع اضطراب روانی (که مادر بیماریهاست، و عوامل آن، وجود تنشهایی است که آرامش روحی انسانها را بر هم می زند) و ناکامی و تعارض همه در گرو اجرای عدالت است. مطلب ۲ . اهمیّت عملیِ هر مکتب به اندازۀ امکاناتی است که بتواند برای رشد انسانها فراهم سازد. اسلام از آغاز به این حقیقت بسیار مهم توجّه داده است، و موانع رشد را محکوم کرده و ناجایز شمرده است، تا بتواند تربیت صحیح را در جامعه ها پی افکند. مطلب ۳٫ نخستین مانع رشد روحانی انسان – که خاستگاه اصلی رشد کامل انسانیِ انسان نیز هست – بی اعتقادی است، و سپس بیدادگری. از اینرو، در تعالیم دینی، این هر دو امر، بعنوان دو رکن شعارهای هدایت مطرح گشته است. خدای را باور دارید و بپرستید، که جز او هیچ معبودی (که شایستۀ پرستش باشد) ندارید! … «سورۀ اعراف- (۷)،- آیۀ ۸۵٫». در داد و ستد، حق هرکس را بطور کامل بدهید (و به عدالت رفتار کنید)! … «سورۀ اعراف- (۷)،- آیۀ ۸۵٫». مطلب ۴٫ مشکل مکتبها پس از کسب قدرت، فهم درست مکتب و اجرای درست آن است. از اینرو بر درست فهمیدن دین و «تفقّه در این» تأکید بسیار شده است. امام علیّ بن ابیطالب (ع) می فرماید: ای مردم! دینی که درست فهمیده نشود (و دیندایی که از روی فهم درست دین نباشد) هیچ خوبی در آن نیست (و منشأ هیچ خیری نتواند بود). «بحار- ج۷۰ (از چاپ بیروت،۶۷)- ص۳۰۷- به نقل از کتاب المحاسن». آری، دینی که درست فهمیده نشود، و دینداریی که از روی بصیرت نباشد، به هیچ خیر و برکت و هدایت و سعادتی منتهی نمی گردد، نه برای فرد و نه برای اجتماع. و از شکلهای درست نفهمیدن دین اینهاست: ۱ – فهم ارتجاعی دین ۲- فهم التقاطی دین ۳- فهم انحرافی دین ۴- فهم اجزائی دین (فهم احکام دین، بدون فهم اهداف دین، با چشمپوشی یا بیخبری از اصل بنیادین عدالت) ۵- فهم اشرافی دین (فهم دین از دیدگاه سرمایه داری و تکاثرگرایی و ِاترافزدگی) مطلب ۵٫ در راه ایجاد مقتضیات رشد انسانیِ انسان و رسیدن به تربیت انسانها، فهم زمان نیز اهمیّتی بسزا دارد؛ زیرا عالمان و مربیانی که زمان را بشناسند، از تهاجمهای گوناگون مصون می مانند و جامعه را مصون می دارند. «اقتباس از سخن امام صادق (ع) – تحف العقُول» و چنین عالمان و مربیانی زیر تأثیر جریانهای ضد عدالت قرار نمی گیرند، و ارزشهای قرآنی را پاس می دارند. مطلب ۶٫ شناخت درست انسان و مقام و ارزش و کرامت انسانی نیز در راه تحقّق بخشی به تربیت و عدالت نقش بس مهم دارد. مطلب ۷٫ اغلب در محیطهای دینی، اهل دین و اهل دنیا – هر دو – دم از دین می زنند و به دنبال کار دینی می روند. یکی از بزرگترین زیانهایی که به دین می رسد، و فاجعه هایی که ببار می آید، از همین پیشامد است، زیرا اهل دنیا مانع اجرای عدالتند. و چون با اهل دین رفیق شوند، آنان را نیز از اجرای عدالت – یا اجرای درست و دقیق آن – منحرف می سازند؛ و از آنجا که این شِگِرد را در پوششهای دینی و به نام دین بکار می برند. مطلب۸٫ هرکس خدا را از زندگی انسان بردارد، انسان را نمی شناسد؛ و هرکس عدالت را مهم نشمارد، زندگی را نمی شناسد. و هرکس زندگی را نشناسد مقصد انسان را در زندگی نمی شناسد. شناخت جامع و کامل از انسان و زندگی و مقصد زندگی همان شناخت پیامبران است، که کاملترین آن در تعالیم قرآن و سُنّت آمده است. و تا این شناخت نباشد، نمی شود برای انسان کاری کرد، و او را به مسیر «رشد متعالی» راه برد؛ زیرا روشن است که بدون شناخت انسان، راهی را که باید برود، و مقصدی را که باید به آن برسد نیز نمی توان شناخت. انسان برای مبارزه با خود آفریده نشده است، بلکه برای مبارزه با خودیّت آفریده شده است، یعنی برای حرکت تکاملی، در زندگی معتدل، و در میان جمع انسانی. وتحقّق این حرکت بدون عدالت محال است. پس در مرحلۀ نخست باید به شناخت انسان پرداخت، و شناساندن انسان به خودش بویژه جوانان. کاملترین شناخت انسان، همان شناخت قرآنی است با تبیین معصوم (ع)؛ شناختی که در بسیاری از آیات قرآن آمده است، و در احادیث تفسیر گشته است، و نقطۀ اوج کمال انسان، در «تقوی» دانسته شده است.و راه رسیدن به تقوی را عدالت دانسته است. «سورۀ مائده (۵)، آیه ۸٫». و عدالت راستین رسیدن به جامعۀ منهای فقر است؛ چنانکه امام علی (ع) در بارۀ کوفه می فرماید: هیچ کس در کوفه نیست که زندگی او سامانی نیافته باشد، پایین ترین افراد نان گندم می خورند، و خانه دارند، و از بهترین آب آشامیدنی استفاده می کنند. شاید، چنین شهری در تاریخ، دیگر پدید نیامده باشد. «بحار-ج۴۰- ص۳۲۷٫ به نقل از کتاب فضائل احمد حنبل». مطلب ۹. ممکن است پنداشته شود که فراخوانی به ساختن جامعۀ منهای فقر یک خواستۀ ذهنی و آرمانی است، و چنین چیزی ممکن نیست. قرآن کریم امر می کند به اجرای عدالت، و حضور عدالت را در زندگیهای مردمان واجب می داند. پس معلوم می شود اجرای عدالت ممکن است و کاری است شدنی، از این رو خداوند آن را واجب کرده. (ان الله یأمُرُ بالعدل). «سورۀ نحل (۱۶)، آیه ۹۰٫». همچنین قرآن کریم، هدف اجتماعی از بعثت پیامبران را «اقامۀ قسط» معرفی کرده است که همان حضور عدالت است در میان مردمان بصورتی سرشار و همه گیر (لیَقوم الناس بالقسط). «سورۀ حدید (۵۷)، آیه ۲۵٫». یعنی ساختن جامعۀ قائم بالقسط. جامعه ای که در آن فقر نباشد و مردم در معیشت و زندگی به «استغنا» (بی نیازی) برسند و به راه رشد در آیند؛ که بدون عدالت تربیت نیست، و بدون تربیت رُشد نیست، و بدون رُشد هدایت نیست، و بدون هدایت معرفت نیست، و بدون معرفت عبادت نیست، و بدون عبادت سعادت نیست، زیرا سعادت کامل، در حال ارتباط انسان با خدا تحقّق می یابد. امام علی (ع) می فرماید: (العدل حیاه الا حکام) زنده شدن دین و احکام دین به اجرای عدالت است. «الحیاه- ج۶-ص۴۰۴». مطلب ۱۰٫ البته اجرای عدالت و اقامۀ قسط کار آسانی نیست، و با هر شرایطی سازگار نیست. امام علی (ع): امر خدای سبحان را فقط سه کس می تواند اجرا کند: کسی که سازشکار نباشد، کسی که رنگ نپذیرد (و خود به خطاکاری و برخورداری تمایل نیابد)، و کسی که برای خود چیزی نخواهد (هر چه باشد). مطلب ۱۱. اقصاد تکاثری و سرمایه داری نه تنها ضد عدالت و مانع اجرای آن است، بلکه ضد انسانیّت است. مطلب ۱۲٫ در روزگار اخیر- گاه – به ابعاد آثار غیر اقتصادی «فقر» نیز توجّهی شده است. اسلام از آغاز به آثار گوناگون و شوم فقر توجّه داده است، تا جایی که پیامبر اکرم (ص): «کادَالفقر ان یکُون کُفراً» که فقر را نزدیک به آن شمرده است که به صورت عاملی برای بزرگترین سقوط در زندگی انسان – که کفر و بی ایمانی است – در آید، و مهمترین زیان را به تربیت و رشد انسانی فرد و جامعه برساند. مطلب ۱۳٫ باید غافل نبود که آثار شوم فقر، به افراد و خانوارها منحصر نمی ماند، بلکه در سطح جامعه نیز اثر می گذارد، زیرا که تأثیرهای ویرانگر و پیامدهای گوناگون پیوسته به آن، از افراد و خانواده های مستضعف و محروم می گذرد، و جامعه را به گونه های مختلف آسیب زده می سازد، چون بخشهای گوناگون جامعه مانند ظروف مرتبط است. پس فقر و استضعاف، یک فاجعۀ هولناک و یک مصیبت اجتماعی و انسانی و دینی و تربیتی بزرگ است. مطلب ۱۴. اکنون مدتی است که سیاست جهانی استعمار در برخورد با اسلام، و رسیدن به حساب این عامل بزرگ تهدید کننده و هراس آفرین برای استعمارگران اقدام به تهاجم فرهنگی، و هجوم اعتقادی، و تخریب اخلاقی، و تضعیف باورهای دینی و مبانی ایمانی نسلهای جوان اسلام است. امروز کسانی که در کشورهای اسلامی، به نام دین، «حضور اجتماعی» دارند، چه به عنوان «عالمان» و چه به عنوان «حاکمان»، و در سنگر اعتقادات و سُنّتهای مقدّس جای گرفته اند، و باورهای ایمانی را پشتوانه قرار داده اند، باید خدا را همواره در نظر آورند… به گونه ای عمل کنند که حربه از دست مخالفان گرفته شود. امام صادق (ع): مردم را با عمل کردن خود، (به دین و دینداری) فراخوانید، و (تنها) با سخن گفتن فرامخوانید. «قرب الاسناد- ص۵۲؛ کافی- ج۲-ص۷۸؛ الحیاه- ج۱- ص۳۲۶-۳۲۱٫». مطلب ۱۵٫ در سخنان و ایستارها، بر نفی لیبرال و لیبرالیسم تأکید می شود، و منظور لیبرالیسم فرهنگی است- بر حسب تصوّر – در صورتی که مشکل اصلی، و انقلاب شکن واقعی، لیبرالهای اقتصادیند، و از اینجاست که «قرآن کریم» مسئله قارون را با اهمیّت و ذکر خصلتها و ویژگیهایش یاد می کند. لیکن ما بر خلاف مشی قرآن و انبیایی – همۀ ترس خود را (در بارۀ تباه شدن انقلاب، و سقوط جامعه، و سَرخوردن مردم، و بر پا رفتن ایثارها، و افتادن فرصت به دست سودپرستان جانی)، به لیبرالیسم فرهنگی منحصر می کنیم) و هیچ توجهی به لیبرالیسم اقتصادی نداریم، و جامعه را که سوختۀ دست آن است و جنایات آن، هیچ از آن بیم نمی دهیم. پیامبر (ص): یک ساعت اجرای عدالت، بهتر است از هفتاد سال عبادت، همۀ شبهایش نماز، و همۀ روزهایش روزه … «بحار- ج۷۵- ص۳۵۲ ؛ از کتاب جامع الاخبار ؛ الحیاه – ج۶- ص۳۲۵٫». ۲ نظر برای این مطلبیک نظر بگذارید |
[…] http://www.sheshom.net/1398/04/%d8%aa%d8%b9%d8%b1%db%8c%d9%81-%d8%b9%d8%af%d8%a7%d9%84%d8%aa-%d8%a7%… […]
[…] http://www.sheshom.net/1398/04/%d8%aa%d8%b9%d8%b1%db%8c%d9%81-%d8%b9%d8%af%d8%a7%d9%84%d8%aa-%d8%a7%… […]