نویسنده: سید ابوالقاسم آقایی میبدی (پژوهشگر مجموعه فرهنگی امام جعفر صادق «ع» میبد)
ارسال شده در تاریخ ۵ آبان ۱۳۹۸
چکیده
زندگانی امام حسن(ع) مصادف است با بسیاری از وقایع و حوادث فوقالعاده و سرنوشت ساز در تاریخ صدر اسلام. در این میان، دوران امامت و خلافت ایشان پس از شهادت امیرالمؤمنین(ع) و آنچه در این دوره اتفاق افتاد بویژه مبارزه ها و جنگ و نیز صلح ایشان با معاویه و نتایج آن از برجستگی و اهمیتی فوق العاده در تاریخ اسلام برخوردار است.
منابع تاریخی و تاریخ تحلیلی و کتاب های بسیاری با عناوینی دیگر به امام حسن(ع) و موضوع و مباحث پیرامون ایشان پرداخته اند. نگارنده دراین مقاله به جایگاه و حضور صلح امام حسن (ع) در شش کتاب تاریخ تحلیلی اسلام، که نوشته آقایان: علی اکبر حسنی، محمد نصیری، محمد ابراهیمی ورکیانی، جواد سلیمانی، سید جعفر شهیدی و غلامحسین زرگری نژاد می باشد بررسی کرده است.
کلید واژگان: صلح حضرت امام حسن (ع)، تاریخ تحلیلی اسلام، علی اکبر حسنی، محمد نصیری، محمد ابراهیمی ورکیانی، جواد سلیمانی، سید جعفر شهیدی و غلامحسین زرگری نژاد
مقدمه
امام حسن (ع) از همان نخستین روزهای خلافت با دشواریها روبرو بود. آرام کردن مردم کوفه و برکناری معاویه از شام، او باید نخست برای ایالتهای مصر و حجاز و منطقۀ شرقی … حاکمانی برگزیند.
امام حسن (ع) دید پدرش در واپسین روزهای زندگانی، هر چه بیشتر مردم عراق را برای رویارویی با معاویه می خواند کمتر به ندای وی پاسخ می دهند. از طرف دیگر با بخششهای بیحساب معاویه به اطرافیان دیده های آنان را خیره کرده بود. اینان همان مردم بودند که پدرش علی (ع) را آن چنان خون دل دادند. معاویه به مزدوران حاکم دمشق در حجاز، یمن، مصر، و حتی در داخل عراق به تحریک و توطئه مشغول بود.
دلجویی از سران قبیله ها و بزرگان خانواده ها، رشوه دادن و یا کشتن آنان، شایعه سازی، و دروغ پردازی و غارت بردن بر شهرهای مسلمانان و ترساندن ساکنان آن شهرها، و افسانه سرایی در بارۀ بذل و بخشش معاویه راه را برای دست – اندازی معاویه به عراق هموار می کرد. بخش عظیمی از همان مردمی که علی (ع) را تنها نهاده بودند، در کنار فرزند او یعنی امام حسن (ع) آماده پیکار با معاویه شدند. بی شک امام حسن (ع) آن تغییر را هیجانی ناپایدار می دانست. که آنان امام را در نیمۀ راه رها کردند. تردیدی نیست که اگر امام (ع) در همراهی و فرماندهی کوفیان هیجان زده عمل می کرد، هم در پیشگاه همان مردم محکوم بود، هم در عرصه تاریخ و قضاوت آیندگان. پس او نیز چون علی (ع) چاره نداشت، جز اینکه بر خلاف علم و آگاهی خویش با کوفیان همراه شود و چهره آنها را به خود ایشان و آیندگان نشان دهد.
۱- صلح امام حسن (ع) در کتاب تاریخ تحلیلی اسلام، دکتر سید جعفر شهیدی
دکتر سید جعفر شهیدی (۱۲۹۷- ش ۱۳۸۶ش) دکترای رشته ادبیات فارسی و درجه اجتهاد حوزوی است. ایشان تاریخ نگار، مترجم، پژوهشگر برجسته زبان و ادبیات فارسی، فقه و تاریخ اسلامی و در زمینه های ادبیات عرب و فارسی استادی بنام بود. وی آثار برجسته ای در بارۀ تاریخ اسلام و در ترجمه متون دینی دارد. در سال ۱۳۶۹ ه- ش برای ترجمه نهج البلاغه و در سال ۱۳۸۵ برای نگارش کتاب تاریخ تحلیلی اسلام، برنده کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شد و در سال ۱۳۷۴ نیز موفق به دریافت نشان درجه یک علمی از ریاست جمهوری شد.
دکتر شهیدی در فصل پنجم کتاب خود ذیل عنوان کوفه پس از شهادت علی (ع) به بررسی وضعیت مردم کوفه و متن پیمان نامه و شرطهای که در آن آمده است در هفت صفحه پرداخته است، در صفحه ۱۵۹ چنین آمده:
“پس از آنکه معاویه با لشکر خویش به عراق رسید و در مَسکِن موضع گرفت. امام حسن (ع) به مدائن قرارگاه سپاه عراق رفت. لیکن هر روز حادثۀ تازه ای در اردو امام (ع) پدید می شد. یکی از روزها خبر دادند قیس را کشته اند. با پخش این خبر شورش در لشکر یان برخاست. مردم به خیمۀ امام خود ریختند و آنچه در خیمه بود به غارت بردند، تا آنجا که زیر انداز را از زیر پای او کشیدند و چون به راه افتاد تا به پناه جایی رود در بین راه بدو حمله بردند و ران او را با کلنگی شکافتند. طبری نوشته است روزی که خیمۀ امام حسن (ع) غارت کردند وی را به خانه سعدبن مسعود ثقفی (عموی مختار)رفت. سعد از جانب امام حکومت مدائن را داشت. مختار که در این هنگام جوان بود به سعد گفت: اگر می خواهی ثروت و شرف نصیب تو گردد حسن(ع) را دستگیر کن و به معاویه بسپار و هر چه می خواهی بگیر!
سعد گفت لعنت خدا بر تو چه بد مردی هستی! چگونه می توانم دختر زادۀ پیغمبر را به دشمن او بسپارم. ”
دکتر شهیدی در صفحه ۱۶۰ بیان می کند: ” امام حسن (ع) با دیدن چنین نافرمانی و بلکه گستاخیها از مدعیان دوستی خود، مقاومت را بی فایده دید. و مسلم بود اگر به لشکر فرمان پیشروی می داد از مدائن نگذشته می گریختند، و حتی کاری را که مختار در اندیشه داشت و به عموی خود پیشنهاد کرد و او نپذیرفت عملی می کردند و او را به دشمنش می سپردند. سر انجام با معاویه پیمان آشتی بست.”
و در صفحه ۱۶۱ نگارنده، اعلام کرده که بر این نظر است که اصل متن پیمان صلح اما(ع) با معاویه در دسترس نیست. ” متن نامه و شرطهایی که برای آشتی در آن آمده چه بوده است؟ خدا می داند. از روزی که این پیمان نامه نوشته شده تا روزی که در کتاب به ثبت رسید بیش از دویست سال گذشته است. در این دویست سال، امویان و سپس عباسیان، و نیز گروههای سیاسی و سیاسی مذهبی تا آنجا که توانسته اند این سند و هر سند دیگری را به سود خویش و به زیان مخالفان خود دستکاری کرده اند. متأسفانه این آشتی نامه مجعول و یا تحریف شده و سند های ساختگی مانند آن در کتابهای تاریخی درسی کشور ما نیز راه یافته است. و مؤلفان و تاریخ نویسان با خوش باوری هر چه تمامتر آن را نوشته اند: امام حسن(ع) بدان شرط با معاویه بیعت کرد که معاویه پنجهزار هزار هزار درهم موجودی بیت المال کوفه و نیز خراج دارابگرد فارس را بدو دهد و علی را بر منبرها دشنام ندهند. معاویه شرط آخر را نپذیرفت و مقرر شد که در پیش روی حسن (ع) علی را به زشتی نام نبرد؛ اما خراج دارابگرد را مردم بصره ضبط کردند و گفتند این «فَیء» ما است.
و شگفت تر اینکه تحلیل گران معاصر می نویسند امام حسن (ع) آن مال را می خواست تا بدان خسارت های شیعه را جبران کند! این تاریخ نویسان خوش باور هیچ توجه نکرده اند که آیا امام حسن (ع) با شخصیت و جایگاهی که داشته می توانسته این چنین آسان بر سر مال با معاویه آشتی کند؟ آنگاه کوفه کجا و خراج دارابگرد فارس کجا؟ مگر امام حسن (ع) نمی توانست این مبلغ را از خزانۀ شام بخواهد؟ مگر معاویه در این باره مضایقتی داشت؟ پس از آن شرطهای اساسی که آشتی نامه بر اساس آن نوشته شده کجاست؟ چرا طبری نامی از آنها نبرده است؟ در مقابل، سند های داریم که پرده از حقیقت بر می دارد و نشان می دهد تاریخ نویسان عصر اموی و عباسی هر جا واقعه ای را به سود خاندان پیغمبر دیده اند در آن دست برده اند. نوشتۀ بلاذری که مقدم بر طبری است، درستتر بنظر می رسد.
جناب شهیدی در صفحه ۱۶۲، متن آشتی نامۀ حسن بن علی(ع) و معاویه بن ابی سفیان را به نقل از کتاب انساب الاشراف در چهار بند بیان کرده است: ” ۱- به کتاب خدا و سنت پیمبر و سیرت خلفاء صالح رفتار کند. ۲- کسی را ولیعهد خود نسازد و پس از او کار با شورای مسلمانان باشد. ۳- مردم هر جا باشند بر جان و مال و فرزندان خود ایمن خواهند بود. ۴- معاویه نباید در نهان و آشکارا غائله ای علیه حسن (ع) بر پا کند و یا کسی از یاران او را بترساند. عبدالله بن حارث و عمروبن سلمه بر این آشتی نامه گواهند.”
و متن صلح نامه را به نقل از الصواعق المحرقه و شرح نهج البلاغه چنین آورده است.
” ۱- به کتاب خدا و سُنت و سیرت خلفای راشدین – هدایت شده – رفتار کند. ۲- معاویه بن ابی سفیان حق ندارد پس از خود کسی را ولیعهد خویش سازد، بلکه پس از او کار با شورای مسلمانان است. ۳- مردم در هر سرزمینی باشند، شام، عراق، حجاز، و یا یمن در امان خواهند بود.۴- یاران علی و شیعۀ او هر جا باشند، بر جان و مال و زنان و فرزندان خود ایمن هستند. ۵- معاویه عهد خدا و پیمان او را به گردن می گیرد که برای حسن بن علی و یا برادر او و یا یکی از اهل بیت پیغمبر در نهان یا آشکارا شرّی بر نینگیزد و کسی از آنان را در نقطه ای که باشد نترساند.”
جناب شهیدی در صفحه۱۶۳، نظر خود را درباره مفاد صلح نامه، اینگونه ارائه کرده است:
” این دو متن صلحنامه اگر عین متن صلح نامه نباشد، باید گفت متن، چیزی نزدیک به همین مضمون بوده است. شرایط روز نیز این نظر را تأیید می کند. “
۲- صلح امام حسن (ع) در کتاب تاریخ تحلیلی اسلام از بعثت تا غیبت، غلامحسین زرگری نژاد
دکتر زرگری نژاد، تاریخ نگار، پژوهشگر و استاد دانشگاه تهران می باشد. وی متولد ۱۳۲۹ ش صاحب تألیفات متعددی در موضوع تاریخ اسلام و تاریخ معاصر است. که از جمله کتاب های ایشان در باره، تاریخ اسلام و امام حسین (ع) است. تاریخ صدر اسلام (عصر نبوت)، تأملاتی در علم تاریخ و تاریخنگاری اسلامی، نهضت امام حسین (ع) و قیام کربلا، عاشورا، تاریخ تحلیلی اسلام از بعثت تا غیبت. (پایگاه اینترنتی ویکی پدیا- همشهری آنلاین و آفتاب)
زرگری نژاد در بخش سوّم کتاب خود در صفحه ۱۳۸،ذیل عنوان “بیعت با امام حسن(ع)، تذبذبها و خیانتها” چنین بیان می نماید:
“پس از خاتمه مراسم دفن امام، بخش عظیمی از همان مردمی که علی (ع) را تنها نهاده بودند، در کنار فرزند او یعنی امام حسن (ع) آماده پیکار با معاویه شدند. اگر کوفیان این دگرگونی سریع را واقعیتی مستمر و پایدار تلقی می کردند، بی شک امام حسن (ع) آن تغییر را هیجانی ناپایدار می دانست. امام افزون بر برخورداری از تجارب پدر، خود سالها با این مردم زندگی و شخصیت ایشان را معاینه کرده بود. پس تردیدی نداشت که شمشیر های آخته ایشان بر ضد معاویه، به زودی در غلافها خواهد خزید و آنان امام را در نیمۀ راه رها خواهند کرد. تردیدی نیست که اگر امام (ع) در همراهی و فرماندهی کوفیان هیجان زده و تهی از عزمی بادوام تردید می کرد، هم در پیشگاه همان مردم محکوم بود، هم در عرصه تاریخ و قضاوت آیندگان. پس او نیز چون علی (ع) چاره نداشت، جز اینکه بر خلاف علم و آگاهی خویش با کوفیان همراه شود و چهره آنها را به خود ایشان و آیندگان نشان دهد.”
و در ادامه از ص ۱۳۹ بررسی خود را ادامه داده است:
” با تعیین مدائن به عنوان اردوگاه سپاه عراق ، نخستین علائم سستی و تجدید تذبذب کوفیان آشکار شد. درخشش سکه های زر معاویه، اشراف القبایل عراق، که از سیاست امام حسن (ع) نیز همچون پدرش اندیشناک بودند. تعدادی از اینان قبل از حرکت امام (ع) از کوفه به سوی اردوگاه مدائن، با نوشتن نامه هایی به معاویه، تعهد کرده بودند که چون قوای دمشق به قرارگاه سپاه امام حسن (ع) برسد، یا امام را دست بسته تحویل معاویه خواهند داد، یا آنکه او را به قتل خواهند رساند.
معاویه پس از دریافت نامه های آنان کوشید تا با بشارت اعطای درهم و دینار و واگذاری مناصب عالی و حتی برگزیدن برخی از آنان به دامادی خویش دشمنان درونی سپاه امام حسن (ع) را هرچه بیشتر بر ضد امام تحریک کند.
هر روز بیش از روز گذشته، پیمان شکنی و فرصت طلبی در اردوگاه مدائن گسترش می یافت، جان شیعیان وفادار به امام نیز در معرض تهدید جدی قرار داشت. در دوران این شرایط پیچیده خبر تلخ و تکان دهنده ای از سوی قیس بن سعد بن عباده به امام رسید و آن خیانت سردار سپاه یعنی عبیدالله بن عباس و پیوستن او به معاویه بود. خبر خیانت عبیدالله و پیوستن او به معاویه در مقابل یک میلیون درهم از معاویه آخرین تردیدهای عناصر مردد سپاه امام در مدائن را از میان برداشت و آنان را واداشت تا از یاری امام دست بردارند…
بی گمان در هنگام مأموریت عبیدالله هیچ کس گمان نمی کرد که پسر عموی امام و مردی که کوتاه زمانی پیش، دو فرزندش توسط بسربن ابی ارطاه، سردار اعزامی معاویه به یمن به قتل رسیده بودند، همه شرافت، دیانت و رگ و پیوند خویشاوندی خود و حتی خون فرزندانش را نادیده بگیرد و همه آنها را به یک میلیون درهم بفروشد و در سیاهی شب به اردوگاه معاویه فرار کند…
خیانت عبیدالله تمام امیدها و اعتمادها به بازسازی روحیه متزلزل سپاه مدائن را از میان برد. امام به وضوح واقف بود که در صورت رویارویی نظامی سپاهیانش با قوای معاویه، جز شکست هیچ حاصلی به دست نخواهد آمد. به این ترتیب با خاتمه یافتن تمام زمینه های عینی جنگ و مقابله نظامی با معاویه در پیش روی امام، و در حالی که برخی از مردم کوفه به غارت خیمه گاه امام روی آورده و او را با خنجر زخم زده بودند، آنچه باقی می ماند، تن دادن به صلحی بود با پسر ابوسفیان با اندیشه ستاندن ضمانتهایی از وی و اخذ تعهداتی از او.
ضمانتها و تعهد هایی که نقض آنها از سوی معاویه قطعی و قابل پیش بینی بود، اما همان نقض عهد، مشروعیت قدرت وی را نیز مخدوش می کرد.”
۳- صلح امام حسن (ع) در کتاب تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام، جلد اول از (دوره جاهلیت تا عصر امویان) دکتر علی اکبر حسنی
دکتر حسنی در این کتاب در فصل بیست ویکم خود ۹ صفحه به حضرت امام حسن (ع) اختصاص داده است.
در صفحه ۴۶۲ عواملی خارجی را که به نظر ایشان در صلح امام حسن (ع) نقش داشته مورد بررسی و اشاره به آن می نماید:
” الف؛ معاویه برای پیروزی به هر کاری تن می داد و اسلام و مقدسات اسلامی برایش مطرح نبود، حتی از پناه بردن به امپراتوری روم که دشمن سرسخت اسلام بود، کوتاهی نمی کرد. ب؛ خطر تهاجم روم به جهان اسلام به سبب درگیریهای طولانی امام و معاویه و ضعف قوای طرفین در زمان جنگهای تحمیلی بر علی (ع) و در زمان امام حسن(ع) وجود داشت.”
و در صفحه ۴۶۳ عامل داخلی که باعث تهدید و منجر به صلح امام (ع) شد بیان کرده است:” ۱- خستگی مردم به سبب سه جنگ داخلی در مدت پنج سال ۲- زمزمه برادر کشی توسط برخی ۳- تلفات بسیار در جنگهای جمل و صفین و نهروان ۴- حضور منافقین ۵- رفاه زدگی و سستی فرماندهان لشکر ۶- عصبیت های قومی و نژادی ۷- مالداران، زرمندان و امیران معزول از حکومت علی (ع) ۸- تشکل و همبستگی سپاه معاویه که در سایه بخشش های بی حساب بیت المال شکل گرفته بود ۹- رفاه طلبی و گرایش مردم به مال و مقام و علاقه به دنیا.
و در صفحه ۴۶۵ با نقل منابعی، علل و انگیزه های صلح از زبان خود امام (ع) بر می شمرد: “امام (ع) فرمود: به درستی دیدم میل بیشتر مردم در صلح است و از جنگ کراهت دارند، پس میل نداشتم که آنچه را اکراه دارند بر آنها تحمیل کنم؛ زیرا جنگ چیزی نیست که با بی میلی و ناباوری سپاه قابل دوام باشد و پیروزی حاصل گردد.”
و این مورد در صفحه ۴۶۶: ” امام در پاسخ اعتراض ابوسعید که چرا صلح و مصالحه کردی؟ فرمود: آیا من حجت خداوند بر مردم نیستم؟ ابوسعید گفت آری. فرمود: آیا من همان کسی نیستم که رسول خدا در باره من و برادرم امام حسین (ع) فرمود: الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا؟ ابوسعید گفت آری. سپس امام فرمود: ای ابا سعید، پس من امامم اگر قیام کنم یا بنشینم، آیا نمی بینی در داستان موسی و خضر هنگامی که کشتی توسط خضر سوراخ شد، حضرت موسی (ع) از عمل خضر خشمگین شد و اعتراض کرد و چون حکمت و مصلحت آن کار را نمی دانست ولی وقتی که خضر حکمت و مصلحت آن کار را بیان کرد، موسی راضی شد. در مورد من هم همینطور بود.”
و نیز در همان صفحه:” امام(ع) فرمود: اگر این کار را انجام نمی دادم یک نفر از شیعیان ما بر روی زمین باقی نمی گذاشتند، مگر کشته می شد.”
و همچنین در صفحه ۴۶۷:”امام فرمود: با صلح و آتش بس با معاویه می خواستم کشتار بیرحمانه ای را از شما دفع نمایم. همچنین سستی اصحاب و یارانم را از جنگ و درگیری مشاهده نمودم.
دکتر حسنی متن پیمان صلح امام حسن (ع) با معاویه را در نه بند ذک نموده است: “۱- حکومت به معاویه واگذار می شود، ولی به شرطی که وی طبق دستور قرآن و سنت پیامبر (ص) عمل کند. ۲- بعد از معاویه خلافت از آنِ حسن بن علی (ع) خواهد بود و اگر برای او حادثه ای پیش آید، حسین ابن علی (ع) خلیفه و زمامدار باشد. ۳- بدعت، ناسزا و سّب و لعن علی (ع) در حال نماز متوقف شود و نباید جز به نیکی از او یاد شود. ۴- مبلغ پنج میلیون درهم، موجودی بیت المال کوفه از تسلیم به حکومت مستثنی است و باید زیر نظر امام (ع) مصرف شود. ۵- معاویه باید در بذل و تعیین مقرری، بنی هاشم را به بنی امیه ترجیح دهد.۶- معاویه موظف است همواره از خراج دارابگرد مبلغ یک میلیون درهم تسلیم امام حسن (ع) نماید تا میان بازماندگان شهدای جنگ جمل و صفین که در رکاب علی (ع) کشته شدند تقسیم شود. ۷- معاویه متعهد می شود که تمام شیعیان و مسلمانان و مردم از هر نژاد که باشند از تعقیب و آزار در امان باشند به خصوص عراقیهارا. ۸- معاویه تمام یاران علی (ع) را در هر کجا که باشند امان می دهد و تعهد می کند که هیچ یک از آنان را نیازارد و تعقیب نکند. و حق هرکس به او برسد، و اموالی از بیت المال که در دست شیعیان علی (ع) است، پس گرفته نشود. ۹- هیچ خطری از ناحیه معاویه متوجه امام حسن (ع) نشود و نیز برای امام حسین (ع) و سایر خاندان پیامبر (ص) خوف و خطری فراهم نشود، و معاویه متعهد به اجرای همه این مواد خواهد بود.”
۴-ابراهیمی ورکیانی، محمد، تاریخ تحلیلی اسلام از آغاز تا واقعه طف
حجه الاسلام دکتر محمد ابراهیمی ورکیانی (متولد ۱۳۲۳ ش) دکترای فقه و معانی حقوق اسلام، استاد دانشگاه شهید بهشتی و مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) و دانشکده الهیات دانشگاه تهران است. (پایگاه اینترنتی اندیشوران)
ایشان در فصل سوم کتاب خود بیست صفحه به حضرت امام حسن (ع) اختصاص داده است.
جناب ورکیانی در صفحه ۲۶۳ به عواملی چون خسته شدن بزرگان قبایل از جنگ های طولانی جمل، صفین و نهروان، تأمین نیازهای مادی و معنوی مردم عراق، بازگشت به دوران فتوحات غنیمت آور زمان حکومت عمر، در پذیرش صلح اشاره کرده است.
در صفحه ۲۶۴ : “امام مجتبی که به هیچ وجه امیدی به پیروزی بر معاویه نداشت و در صورت جنگ با او همه یاران و هوادران اهل بیت (ع) را در معرض خطر جدی می دید تصمیم به صلحی مشروط با معاویه گرفت و فرزند ابوسفیان متعهد گردید که پس از خود انتخاب حاکم را به شورای مسلمین واگذارد و متعرض هیچ فردی به خاطر جنگ های گذشته نگردد. ولی در مقام عمل به هیچ یک از تعهدات خود به صورت جدی عمل نکرد و فرزند ناخلف خویش، یزید را بعنوان خلیفه رسول(ص) خدا معرفی کرد.”
نویسنده ی کتاب در صفحه ۲۷۳ زیر عنوان” اختلاف نظر مورخان در مورد رخدادهای بعدی” آورده است که: ” بسیاری از مورخان صلح امام حسن (ع) را معلول خیانت عبیدالله بن عباس فرمانده لشکریان عراق و پیوستن او به معاویه دانسته اند. ولی در پاره ای از منابع سخنی از خیانت و بلکه حضور او در سپاه امام (ع) نیز مطرح نگردیده است و صلح آن حضرت را معلول ضعف و سستی سپاه عراق و پیوستن پنهانی بزرگان عشایر عراق و آشفتگی اوضاع پس از جنگ صفین و نهروان و پیدایش خوارج دانسته اند.”
در همان صفحه نگارنده براین باور است که همه این عوامل و عواملی دیگری مانند خطر قیصر روم و پیدایش حس برتری جویی قومی و رقابت اقتصادی و … در واگذاری قدرت به معاویه تأثیر داشته است و در گزارش های تاریخی، دینوری در اخبار الطوال را کامل ترین و اقرب به واقع می داند. و در صفحه ۲۷۴ ذکر کرده که گزارش دینوری گویای آن است که سپاهیان معاویه بر سراسر عراق مسلط بوده و امام حسن (ع) در مدائن و قیس بن سعد در انبار با سپاهیان شام روبه رو بوده و مردم عراق توانایی برابری با آنان را نداشته اند و موقعی که خبر کشته شدن قیس و یارانش به مردم مدائن رسید، ناامید و متفرق شدند و جمعی از فرصت طلبان توانستند خیمه گاه امام (ع) را غارت نمایند و گروه خوارج نیز که موافق صلح نبودند، به دنبال ملاقات مغیره بن شعبه با امام حسن (ع) در صدد کشتن امام برآمده، آن حضرت را مجروح ساخته اند
و صفحه ۲۷۷ ذیل عنوان “صلح نامه امام حسن (ع) و معاویه” به نقل از ابن اعثم، متن صلح نامه را چنین آورده است: ” ۱- بر آن قرار با او صلح می کند و امر خلافت را به او وامی گذارد که چون وفات او نزدیک رسد هیچ کس را به ولیعهدی نصب نکند و کار خلافت را به شورا گذارد تا مسلمانان کسی را که صلاح دانند، نصب کنند. ۲- مسلمانان همگی از او در امان باشند؛ هم به دست و هم به زبان با همگان رفتاری نیکو کند. ۳- شیعیان و وابستگان علی بن ابی طالب(ع) در هر کجایند از او در امن باشند و به هیچ کس از ایشان کمترین تعرضی نرساند. ۴- معاویه قبول کرد که بر این عهد و شرط وفا کند و هیچ مکر نکند. حسن بن علی و بردارش حسین و هیچ یک از فرزندان و زنان و خویشان ایشان را در آشکار و نهان گزند نرساند و درحق ایشان بدی نکند.
و در صفحه ۲۷۸ به نقل از شیخ مفید لشکریان امام (ع) را چنین توصیف می کند: ” آنان از گروه های مختلفی تشکیل شده بودند.بعضی شیعیان واقعی او و پدرش بودند و پاره ای نیز خوارج بودند که به هر طریقی می خواستند با معاویه پیکار نمایند. بعضی نیز آشوبگر و در فکر کسب غنائم جنگی بودند و تا زمانی همراه امام (ع) بودند که امید به پیروزی داشتند و به هنگام نا امیدی حتی اموال امام (ع) را غارت کردند. برخی نیز از نظر عقیدتی در شک به سر می بردند و گروه هایی نیز به فکر تعصب قومی بودند و جز از رؤسای قبیله خویش اطاعت نمی کردند و خیلی به دین پایبند نبودند. ”
و در انتها در صفحه ۲۸۲ چنین بیان می نماید:” از آنچه گفته شد نتیجه می گیریم که علل صلح امام حسن (ع) با معاویه متعدد بوده است، آنچه امادگی مردم عراق را برای ادامه جنگ نابود ساخت: طولانی شدن جنگ های دوران علی (ع) و تحمل خسارات فراوان در تمامی این دوران برای مردم کوفه و احیای تعصبات قبایلی و نژادی به ضمیمه پیدایش اختلافات عقیدتی بود که از پایان جنگ صفین بوجود آمد و خوارج پرچم دار این حرکت بوده اند.”
۵- صلح امام حسن (ع) در کتاب تاریخ تحلیلی اسلام از عصر جاهلی تا عصر عاشورا، جواد سلیمانی
حجه الاسلام دکتر جواد سلیمانی مورخ و پژوهشگر، استاد حوزه و دانشگاه، دکترای تاریخ و عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) می باشد. (پایگاه اینترنتی پاتوق کتاب فردا)
ایشان در فصل سوم کتاب خود در هشت صفحه موضع امام حسن (ع) را بیان می نماید.
در صفحه ۲۵۱ کتاب، ذکر شده که جریان جاهلیت نو به سرکردگی اُمویان در پی ریشه کن کردن اسلام ناب بودند و ابتداء در دستگاه خلافت نفوذ کردند و مناصب سیاسی را به دست گرفتند و به دنبال آن مناصب نظامی و تصاحب موقعیت های اقتصادی بودند تا اعتقادات جامعه جاهلی را بار دیگر بر جامعه مستولی کنند. امام علی (ع)در برابر دو هدف نخست ایستاد و نظام سیاست را از عناصر اموی پاکسازی کرد. ایشان عدالت اقتصادی را در جامعه مستقر کرد و نظام حکومتی مبتنی بر اسلام ناب را ترسیم نمود . ولی در زمان امام حسن (ع) این حکومت از میان رفت و جبهه جاهلی در عرصه سیاسی و اقتصادی بر جبهه اهل بیت سلطه یافت. از این رو، در صدد برآمد تا با نابود کردن اهل بیت و شیعیان، اسلام را به طور کامل نابود نموده، نظام کفر و الحاد و بت پرستی را بار دیگر پایه گذاری کند؛ ولی امام حسن با پذیرش صلح از تحقق این هدف شوم جلو گیری کرد.
از صفحه ۲۵۲ تا صفحه ۲۵۷ ذیل عنوان ” مرحله ی سازش خشمگینانه و دلایل آن” ذکر شده که در این مرحله امام حسن (ع) به دلایل ذیل، سیاست سازش همراه با سوزش را برگزیدند:
“۱- خطر حمله رومیان: در صورت استمرار درگیری امام حسن (ع) با معاویه خطر بزرگی جامعه اسلامی را تهدید می کرده است. ۲- سستی یاران امام: شاید برخی گمان کنند در دوران ده ساله امامت امام حسن (ع) مسلمان از جنگ خسته شده بودند. از این رو، نیروهای مردمی استقامت خود را از کف داده، به خستگی دچار شدند، ولی سخنان امام حسن(ع) نمایانگر این حقیقت است که آنچه یاران امام را از یاری اش زمین گیر کرده، دنیازدگی شان بوده نه خستگی شان از جهاد؛ امام حسن (ع) خطاب به مردم:”… وقتی که به جنگ صفین می رفتید دین شما بر منافع دنیایتان مقدم بوده است؛ ولی امروز منافعتان را بر دینتان مقدم می دارید. ما همان گونه هستیم که در گذشته بوده ایم؛ ولی شما نسبت به ما آن گونه که بوده اید وفادار نیستید.”
وقتی خبر حرکت معاویه برای جنگ به امام حسن(ع) رسید مردم کوفه را جمع کرده، آنها را به جهاد دعوت نمود؛ ولی احدی از آنها به دعوت امام پاسخ مثبت ندادند. شیعیان کوفه آن حضرت را تنها گذاشتند و تعداد کمی با او همراه شدند.
۳- ترکیب ناهمگون سپاه: تعداد اندکی که با آن حضرت همراه شده بودند برخی شیعیان او و امام علی (ع) بودند و برخی دیگر جزو خوارج بودن؛ زیرا آنها جنگ با معاویه را به هرصورتی واجب می دانستند. دسته سوم اهل فتنه و آشوب بودند و در خلال این فتنه ها منافع شخصی خود را پی می گرفتند. دسته چهارم شکاک هایی بودند که در درستی این جنگ شک داشتند. دسته پنجم از خود فکر و اندیشه ای نداشتند، بلکه به علت پیروی از رؤسای قبایل شان به میدان آمدند. ۴- شخصیت های مُلّوَّن و بی وفا: شماری از سران قبایل قلمرو امام حسن (ع) پنهانی به معاویه نامه نوشته، وی را در باره حمله به قلمرو امام حسن تحریک کردند و به او وعده دادند در صورت نزدیک شدن سپاه معاویه امام را دستگیر و تسلیم معاویه نمایند و یا او را ترور کنند. این خبر به امام رسید و معاویه نیز در نامه اش برای صلح این نامه ها را به آن ضمیمه کرده، برای امام فرستاد. ۵- خیانت عبیدالله بن عباس: معاویه نخست یک ملیون درهم برای قیس هدیه فرستاد و از او خواست در عوض آن به او بپیوندد و یا از جنگ کناره بگیرد؛ ولی قیس این پیشنهاد را نپذیرفت و با شجاعت و جوانمردی پاسخ داد: «آیا مرا در دینم فریب می دهی؟» آن گاه معاویه همین پیشنهاد را به عبیدالله بن عباس داد و او با هشت هزار نیروی تحت فرمانش به معاویه پیوست. ۶- دسیسه های معاویه: معاویه در لشکر امام حسن (ع) که در مدائن مستقر شده بود شایعه کرد قیس بن سعد با معاویه مصالحه کرده و به او ملحق شده است. و در مقابل در لشکر قیس شایعه مصالحه کردن امام حسن (ع) را با خودش منتشر کرد. توطئه دیگر معاویه این بود که مغیره بن شعبه و عبدالله بن عامربن کُریز و عبد الرحمن اُمّ حکم را برای مذاکره نزد امام حسن(ع) در مدائن فرستاد. آنها هنگام خروج از نزد حضرت به مردم گفتند پسر رسول خدا صلح را پذیرفت و بدین وسیله خون شما حفظ گردید و فتنه خاموش شد این شایعه لشکر امام حسن را به اضطراب افکند و مردم دروغ های آنان را باور نموده، و به سوی خیمه گاه امام حمله کرده، آنچه را در آن بود غارت نمودند. ۷- مجروح شدن امام حسن (ع): در همین احوال جرّاح بن سنان اسدی که در کمین آن حضرت نشسته بود، به سوی حضرت حمله کرد و با خنجرش ران حضرت را مجروح کرد و امام سخت بیمار گردید و به مدائن بازگشت و لشکرش پراکنده شدند. معاویه به عراق آمد و امام به صلح با معاویه مجبور شد.
در صفحه ۲۵۸ نگارنده چنین بیان می کند: ” امام حسن (ع) در جریان مبارزه با تجدید حیات جاهلیت، دو مرحلۀ مبارزه و سکوت اعتراض آمیز را پشت سر نهاد. و راز صلح و سازش اعتراض آمیز آن حضرت این بود که؛ خطر حملۀ رومیان جامعه اسلامی را تهدید می کرد، سپاه حضرت مهیای مبارزه نبود، ناهمگونی ترکیب سپاه، بی وفایی و تلوّن شخصیت ها، خیانت برخی از فرماندهان حضرت، امید پیروزی را به نومیدی مبدل ساخت و زمینۀ تفوق معاویه را فراهم نمود. همچنین دسیسه و توطئه های معاویه نیز نقش مؤثری در تحمل صلح بر امام ایفا نمود. در نتیجه امام به این نتیجه رسید که جنگ با معاویه به پیروزی معاویه و نابودی نسل شیعه ختم خواهد شد. از این رو، صلح را پذیرفت و با صلح خود بقای فرهنگ اسلام ناب را که در آن روزگار در شخصیت مردان بزرگ شیعه تجلی یافته بود تضمین نمود.”
۶- صلح امام حسن (ع) در کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام، محمد نصیری
دکتر محمد نصیری دکترای الهیات و معارف اسلامی و نویسنده پژوهشگر، عضو کارگروه معارف اسلامی معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری. (پایگاه اینترنتی دانشگاه تهران) ایشان در کتاب خود در هفت مورد به حضرت امام حسن(ع) پرداخته است.
دکتر محمد نصیری در فصل هفتم کتاب خود ۹ صفحه را به امام حسن (ع) اختصاص داده است.
در صفحه ۲۱۹ ذیل عنوان “زمینه های آتش بس”:
” درتحلیل و بررسی عملکرد زندگی امام مجتبی (ع) باید گفت: اوضاع نامساعد و عوامل گوناگون، موقعیتی پدید آورد که صلح، به عنوان یک مسأله ضروری، بر امام (ع) تحمیل شود؛ به گونه ای که هر خردمندی در آن موقعیت قرار می گرفت، چاره ای جز مسالمت نداشت. ۱- سیاست خارجی: ترکیب جبهه مسلمانان چنان بود که فرورفتن در جنگ داخلی دستاوردی جز زیان نداشت. زیرا امپراتوری روم شرقی، که شکست هایی سخت از اسلام خورده بود، همواره در پی جبران آن بود.۲- صف آرایی سپاه امام حسن و معاویه در مقابل هم می توانست فرصت انتقام را در اختیار رومیان قرار دهد…
از نظر سیاست داخلی، نبود جبهه نیرومند و هماهنگ و دارای روحیه، سپاه امام از چند گروه پدید آمده بود: الف؛ شیعیان، شمار آنها از دیگر گروه ها کمتر نبود. این گروه اخلاص و صمیمیت خود را به اهل بیت ثابت کرده بودند. ب؛ جناح اموی، به گواهی اسناد تاریخی در این جناح عناصری نیرومند وجود داشت که در پدید آوردن یأس و تزلزل در سپاه تأثیر بسزا داشتند. ج سایر گروه ها، خوارج، شکاکان، سودجویان، قبیله گران و … که آنها در تردید به سر می بردند. و تنها به منافع مادی خود می اندیشیدند و از روی تعصب قومی و به پیروی از رئیس قبیله خود در جنگ حضور می یافتند. ”
نگارنده در صفحه ۲۲۱ چنین بیان می دارد:” بر اساس اسناد تاریخی، هر چند امام حسن (ع) با سامان دادن سپاه و اندیشیدن سیاست های لازم برای جنگ با معاویه آماد شد، به سبب نبود هماهنگی، اختلاف سپاهیان و توطئه های معاویه، موقعیت برای چیرگی برجبهه باطل مناسب نبود. بنا بر این، امام کوشید تا خردمندانه از وضعیت تحمیلی برای حفظ حق، بهره بردار کند. در حقیقت امام حسن (ع) بدون کمترین تغییر در جهت حرکت، سنگر مبارزه را تغییر داد.”
در صفحه ۲۲۲ ذکر شده که امام حسن (ع) در مداین یعنی آخرین منطقه ای که سپاه امام تا آنجا پیشروی کرد، سخنرانی کرد و فرمود: ” وقتی که به جنگ صفین روانه می شدید دین خود را بر منافع دنیا مقدم می داشتید، ولی امروز منافع خود را بر دین خود مقدم می دارید.”
در صفحه ۲۲۳؛ دکتر نصیری موارد زیر را، به عنوان شرط های قرار داد، استخراج کرد. ۱- معاویه به کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) عمل کند.۲- پس از معاویه خلافت به حسن بن علی(ع) تعلق دارد و اگر برای حسن بن علی(ع) حادثه ای پیش آمد، متعلق به حسین بن علی(ع) است و معاویه حق ندارد کسی را به جانشینی خود انتخاب کند. ۳- معاویه باید ناسزا گفتن به امیر مؤمنان علی (ع) را ترک کند. ۴- بیت المال کوفه به معاویه واگذار نخواهد شد. معاویه باید هزینه زندگی بازماندگان کشته شدگان سپاه علی (ع) را از بیت المال بپردازد. ۵- آزادگان در هر جا هستند، باید از آزادی برخوردار باشند و کسی متعرض آنان نشود.”.
و در ادامه متذکر شده که صلح، در کنار تلاش های روشن گرانه امام (ع)، مهلتی بود تا هویت معاویه و حکومتش برای مردم و حافظه تاریخ روشن شود. امام(ع) با آنکه می دانست معاویه بر این مواد پایبند نمی ماند، قرارداد را به دقت تنظیم کرد تا فرزند ابوسفیان با زیر پا نهادن آن در قلمرو وجدان تاریخی مسلمانان، به ویژه مردم، کوهی از ننگ و بد نامی بر دوش کشد.
نتیجه گیری
در پایان و پس از ذکر آنچه که ذکر شد، نگارنده ی مقاله، نظر جناب دکتر شهیدی را به عنوان نتیجه گیری ارائه می کند:
” متن نامه و شرطهای صلح نامه ی امام حسن(ع) با معاویه که در آن آمده چه بوده است؟ خدا می داند. از روزی که این پیمان نامه نوشته شده تا روزی که در کتاب به ثبت رسید بیش از دویست سال گذشته است. در این دویست سال، امویان و سپس عباسیان، و نیز گروههای سیاسی و سیاسی مذهبی تا آنجا که توانسته اند این سند و هر سند دیگری را به سود خویش و به زیان مخالفان خود دستکاری کرده اند.
متأسفانه این آشتی نامه ی مجعول و یا تحریف شده و سند های ساختگی مانند آن در کتابهای تاریخی درسی کشور ما نیز راه یافته است. و مؤلفان و تاریخ نویسان با خوش باوری هر چه تمامتر آن را نوشته اند: امام حسن(ع) بدان شرط با معاویه بیعت کرد که معاویه پنجهزار هزار هزار درهم موجودی بیت المال کوفه و نیز خراج دارابگرد فارس را بدو دهد و علی را بر منبرها دشنام ندهند. معاویه شرط آخر را نپذیرفت و مقرر شد که در پیش روی حسن (ع) علی را به زشتی نام نبرد؛ اما خراج دارابگرد را مردم بصره ضبط کردند و گفتند این «فَیء» ما است.
و شگفت تر اینکه تحلیل گران معاصر می نویسند امام حسن (ع) آن مال را می خواست تا بدان خسارت های شیعه را جبران کند! این تاریخ نویسان خوش باور هیچ توجه نکرده اند که آیا امام حسن (ع) با شخصیت و جایگاهی که داشته می توانسته این چنین آسان بر سر مال با معاویه آشتی کند؟ آنگاه کوفه کجا و خراج دارابگرد فارس کجا؟ مگر امام حسن (ع) نمی توانست این مبلغ را از خزانۀ شام بخواهد؟ مگر معاویه در این باره مضایقتی داشت؟ پس از آن شرطهای اساسی که آشتی نامه بر اساس آن نوشته شده کجاست؟ چرا طبری نامی از آنها نبرده است؟ در مقابل، سند های داریم که پرده از حقیقت بر می دارد و نشان می دهد تاریخ نویسان عصر اموی و عباسی هر جا واقعه ای را به سود خاندان پیغمبر دیده اند در آن دست برده اند. مفاد صلح نامه طبق نوشتۀ بلاذری که مقدم بر طبری است، درستتر بنظر می رسد: ” ۱- به کتاب خدا و سنت پیمبر و سیرت خلفاء صالح رفتار کند. ۲- کسی را ولیعهد خود نسازد و پس از او کار با شورای مسلمانان باشد. ۳- مردم هر جا باشند بر جان و مال و فرزندان خود ایمن خواهند بود. ۴- معاویه نباید در نهان و آشکارا غائله ای علیه حسن (ع) بر پا کند و یا کسی از یاران او را بترساند. عبدالله بن حارث و عمروبن سلمه بر این آشتی نامه گواهند.”
یا این متن صلح نامه که به نقل از الصواعق المحرقه و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید آمده: » ۱- به کتاب خدا و سُنت و سیرت خلفای راشدین – هدایت شده – رفتار کند. ۲- معاویه بن ابی سفیان حق ندارد پس از خود کسی را ولیعهد خویش سازد، بلکه پس از او کار با شورای مسلمانان است. ۳- مردم در هر سرزمینی باشند، شام، عراق، حجاز، و یا یمن در امان خواهند بود.۴- یاران علی و شیعۀ او هر جا باشند، بر جان و مال و زنان و فرزندان خود ایمن هستند. ۵- معاویه عهد خدا و پیمان او را به گردن می گیرد که برای حسن بن علی و یا برادر او و یا یکی از اهل بیت پیغمبر در نهان یا آشکارا شرّی بر نینگیزد و کسی از آنان را در نقطه ای که باشد نترساند.»
این دو متن صلحنامه اگر عین متن صلح نامه نباشد، باید گفت متن، چیزی نزدیک به همین مضمون بوده است. شرایط روز نیز این نظر را تأیید می کند. “
پی نوشت:
با استفاده از منابع ذیل:
۱- نصیری، محمد، تاریخ تحلیلی صدر اسلام، چاپ پنجم، قم، دفتر نشر معارف، زمستان ۱۳۸۴٫
۲- شهیدی، سیّدجعفر، تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان، چاپ پنجاهم، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۹۲٫
۳- حسنی، علی اکبر، تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام (از دوران جاهلیت تا عصر امویان)ج ۱، چاپ یازدهم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۹۲٫
۴- سلیمانی، جواد، تاریخ تحلیلی اسلام از عصر جاهلی تا عصر عاشورا، قم، مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۹۰٫
۵- ابراهیمی ورکیانی، محمد، تاریخ تحلیلی اسلام از آغاز تا واقعه طف، چاپ دوم، قم، دفتر نشر معارف، ۱۳۹۴٫
۶- زرگری نژاد، غلامحسین، تاریخ تحلیلی اسلام از بعثت تا غیبت، چاپ ششم، تهران، انتشارات سمت، زمستان ۱۳۹۴٫
گردآوری موضوع مهمی بود. عالی است. مخصوصا نظر جناب شهیدی در نتیجه گیری درباره توجه به اعتبار منابع و مطالب و ادعاها خیلی قابل تأمل بود.