بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلالَهِ
«او خون خود را در راه تو بذل کرد، تا بندگانت را از جهالت و سرگردانى گمراهى برهاند.» «زیارت اربعین»
چکیده
پس از رحلت پیامبر اکرم (ص)، انحرافات و بدعت هایی در دین آشکار شد و با گذشت زمان گسترش یافت تا در زمان یزید به بیشترین میزان رسید. امام حسین (ع) یکی از اهداف قیام عاشورا را اصلاح امت جدش، بیان نموده است و این اصلاح از طریق روشن نمودن افکار مردم، رخ می دهد. روشنگری امام (ع) چه قبل از قیام و چه با شروع قیام و عدم بیعت با یزید در مدینه، و در طول قیام با گفتار و رفتار امام حسین (ع)، باعث آگاهی بخشی به جامعه خفته آن روزگار بود. واقعه عاشورا، بازتابی سریع هم در عرصه سیاسی داشت که به وقوع قیام ها و حرکت های متعدد در شهرهای اسلامی و سست شدن پایه های حکومت بنی امیه منجر شد؛ قیام هایی چون قیام توابین، قیام مختار، قیام مردم مدینه و واقعه حره؛ و از طرفی تحولات روحی و اخلاقی را در پی داشت که نتیجه روشن شدن افکار عمومی بود. تغییراتی چون بیدار شدن وجدان خفته مردم و روشن شدن شعله قیام، جایگزینی اخلاق عزت و سربلندی به جای تسلیم پذیری که در جامعه آن روز، همگانی شده بود، برانگیختن روحیه مبارزه جویی و تزلزل اندیشه سیاسی تبعیت محض از خلیفه.
کلیدواژگان: امام حسین (ع)، عاشورا، روشنگری، قیام
مقدمه
پس از پیامبر (ص)، رخداد سقیفه و انحراف مسیر هدایت مردم از راه اصیل امامت و ولایت، منجر به سست شدن پایه های عقاید ناب و جان گرفتن جاهلیت شد. این انحراف به مرور زمان گسترده تر شد تا در زمان یزید به نهایت خویش رسید. آنچه امویان از اسلام ارائه می دادند، چهره ای تحریف یافته و مسخ شده از آیین حضرت محمد (ص) بود، چرا که معتقدان به آن اسلام، تعارضی میان آن و ستم و فسادهای یزید از یک سو و هوا و هوس های خود از سوی دیگر، نمی دیدند. امام حسین (ع) سعی در روشنگری داشت. برای قیام عاشورا، که یکی از وقایع مهم تاریخ اسلام است، اهداف والایی ذکر شده است. ایجاد امنیت اجتماعی، احقاق حقوق پایمال شده مردم، اصلاح در امت رسول خدا (ص)، امر به معروف و نهی از منکر و بارور نمودن اندیشه های مردم.
امام حسین (ع) در وصیت نامه خود که هنگام حرکت از مدینه به سوی مکه به محمد حنفیه تحویل داد، علت اصلی قیام خود را بیان می فرماید: «من نه از روی خودخواهی و یا برای خوش گذرانی و نه برای فساد و ستمگری از شهر خود بیرون آمدم، بلکه هدف من از این سفر، امر به معروف و نهی از منکر و خواسته ام از این حرکت، اصلاح مفاسد امت و احیای سنت و قانون جدم، رسول خدا (ص) و راه و رسم پدرم علی بن ابیطالب (ع) است.» (مقتل خوارزمی، ج. ۱، ص. ۱۸۸، به نقل از قلی زاده، احمد، جلوه های رفتاری امام حسین (ع) از مدینه تا کربلا، ص. ۷۷). روشن است که اصلاح امت، جز با روشن نمودن افکار مردم میسر نمی شود. چرا که اصلاحات اجتماعی جز در مسیر خواست مردم و بالا رفتن سطح فکر عمومی شکل نمی گیرد. حسین (ع) در تمام زمان ها، سعی در شناساندن چهره بنی امیه و بازگرداندن مردم به مسیر اسلام اصیل داشت. این روشنگری از طریق سخنرانی ها در جمع عموم، صحبت های حضرت در موقعیت های خاص با افرادی خاص، اقدامات حضرت و در نهایت شهادت ایشان شکل گرفت. بارورشدن اندیشه های مردم پس از عاشورا، علاوه بر پیامدهای اخلاقی و روحی، پایه های حکومت را سست نموده و منجر به قیام هایی بر ضد بنی امیه شد. به این هدف والای قیام عاشورا در فرازی از زیارت اربعین چنین اشاره شده است: « بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلالَهِ»
لزوم حرکت امام حسین (ع) به عنوان مصلح اجتماعی
بعثت حضرت محمد (ص)، فصلی نوین را در تاریخ بشر آغاز نمود که انقلابی اساسی در افکار و عقاید، اخلاق و رفتار، نظام سیاسی، ساختار اجتماعی و معیارهای ارزشی انسان به وجود آورد. اما با رحلت پیامبر (ص)، تلاش هایی برای احیای جاهلیت انجام شد، معیارهای جاهلی کم کم حاکم شد، رشد روحی و معنوی مسلمانان رو به افول گذاشت و ارزش های مقدس دوران نبوت پیامبر (ص)، کمرنگ شد که علت این واپس گرایی ها، انحراف در ساختار سیاسی جامعه بود. (ر. ک. محدثی، جواد، پیام های عاشورا، ص. ۱۷۹-۱۸۰)
هر چند انحراف مسلمانان از مسیر اسلام راستین، از روزهای نخستین دوره خلافت آغاز شد، اما روز به روز گسترده تر می شد تا اینکه در زمان یزید، به اوج خویش رسید؛ در این زمان دیگر اثر چندانی از عدالت و اهداف متعالی اسلام نبود. زیرا هفتاد سال از آغاز اسلام گذشته بود و تصور مردم از اسلام، مخدوش و آغشته به تبلیغات اموی بود؛ امویان چهره ای تحریف یافته و مسخ شده از آیین حضرت محمد (ص) را ارائه داده بودند که معتقدان به آن اسلام، تعارضی میان آن و ستم و فسادهای یزید از یک سو و هوا و هوس های خود از سوی دیگر، نمی دیدند. (ر. ک. همان، ص. ۵۲)
از سوی دیگر، نسل پیشین جای خود را به نسل جوان داده و اسلام تا دورترین نقاط دنیا گسترش یافته بود. بزرگ ترین خطری که کیان اسلام و ادامه حیات دین را تهدید می کرد، ابهام در حقیقت دین و نمایاندن چهره ای نادرست از اسلام به جهانیان بود. از اسلام واقعی نشانی جز حکایاتی از رسول الله و پاره ای از اصحاب نمانده بود که همین نیز گاه دستکاری می شد. فساد، بی بند و باری، ستمگری و بازی های خطرناک با دین خدا، همه جا به چشم می خورد. از همه مهم تر و وحشتناک تر این بود که حاکمان و والیان، جملگی خود را به پیامبر (ص) منسوب می کردند و اعمال فردی و حکومتی خود را، دینی می شمردند. (ر. ک. بابایی، رضا، رستاخیز خون و خرد، ص. ۲۲۴-۲۲۵)
مردم چنان از اسلام واقعی فاصله گرفته بودند که اغلب کوفیانی که به جنگ با فرزند رسول خدا (ص) در کربلا حاضر شدند، نه به هوس غنائم جنگی یا وعده زر و سیم، بلکه با انگیزه دینی و به قول امام سجاد (ع)، قربتا الی الله، جنگ با حسین (ع) را واقعا جنگ با مخالف اسلام و دین خدا می دانستند که به سبب فریب خوردگی و اعتماد به نشانه های جعلی بنی امیه بود. فتوای قضات بلندپایه حکومتی، مانند شریح، و هیاهوی سخنرانان مذهبی در مساجد کوفه و سوءاستفاده ابن زیاد از زبان و شعائر دینی، مسلمانان را به چنان خطای بزرگی دچار ساخت. (ر. ک. همان، ص. ۲۴۰)
یکی از ابعاد قیام جاودانه امام حسین (ع)، اصلاح طلبی است. «عموماً واژه اصلاح در مواردی به کار می رود که یک شایستگی فردی پدید آید یا یک مورد خاص اجتماعی از فساد، به صلاح تبدیل شود و یا یک ظلم فردی یا اجتماعی از بین برود و جای آن را عدل بگیرد.» (قیام و حیات حسینی علیه السلام، ص. ۲۲۵)
امام حسین (ع) در آخر خطبه ای درباره ترکِ امر به معروف و نهی از منکر، درباره ابعاد اصلاحی قیام خویش این چنین فرمود: «بار خدایا! تو خود مىدانى آنچه از ما سرزده رقابت براى دستیابى به سلطنت و قدرت و آرزو به زیاد کردن کالاى بىارزش دنیا نبوده است. بلکه براى این بوده که نشانه هاى دین تو را افراشته ببینیم و اصلاحات را در شهرهایت آشکار نماییم و امن و امان براى بندگان ستمدیده ات فراهم آوریم تا به واجبات و آداب و احکام تو عمل شود.» (ابن شعبه حرانى، تحف العقول، ص. ۴۱۷)
واضح است که اصلاح اجتماعی، امری فردی نیست و جز از طریق خواست عمومی مردم امکان پذیر نمی باشد و این خواست عمومی، فقط با روشن شدن افکار و اندیشه های آن ها شکل می گیرد. با آگاهی بخشی به مردم، اذهان عمومی نسبت به مسائل و مفاسد جامعه واکنش موردنیاز را خواهد داشت و حساسیت آن ها بالاتر رفته و نسبت به ظلم حاکمان و اعمال آن ها بی اعتنا نخواهند بود. بنابراین امام (ع) چه قبل از واقعه عاشورا و چه در روز عاشورا با کلام و رفتار خویش سعی در این مهم داشت و در نهایت با خون خویش جوانه های آگاهی را در جامعه اسلامی، بارور ساخت. مخاطب روشنگری های امام، تمام مردمان غفلت زده آن روزگار، دشمنان وی در واقعه کربلا و مردمان تمام دوران پس از حیات وی بود. امام (ع) با سخنرانی های فراوان، اتمام حجت ها، نصیحت ها و … سعی در هدایت افراد داشت.
در واقع، وضعیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن دوران اقتضا می کرد که قیامی به عظمت عاشورا، در جهت اصلاح جامعه شکل بگیرد. صدایی بلند که اعلام نماید میان حکومت یزید و اسلام، هیچ نسبتی نیست. صدایی رسا، مانند آنچه حسین (ع) گفت: «آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل جلو نمی گیرند؟ [در چنین حالی] من مرگ را جز سعادت نمی بینم، و زندگی با ستمگران را جز ننگ نمی دانم.» (طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج. ۶، ص. ۲۲۹) (ر.ک. بابایی، رضا، رستاخیر خون و خرد، ص. ۲۲۵) تأثیر شگرف این قیام بر جامعه اسلامی آن روز، قابل بیان نیست؛ امام صادق (ع) در این زمینه فرمود: «اسلام به وسیله محمد (ص) ایجاد و به وسیله حسین (ع) ماندگار شد.» (علامه امینی، الغدیر، ج. ۳، ص. ۲۶۳، به نقل از: قیام و حیات حسینی، ص. ۲۲۸)
امام حسین (ع) از هر فرصتی برای روشنگری و نمایاندن چهره واقعی اسلام و پلیدی بنی امیه استفاده می نمود. زمانی که معاویه با کمال وقاحت، صلح نامه امام حسن (ع) را زیر پا گذاشت و زمینه را برای جانشینی یزید مهیا ساخت، به مدینه سفر کرد تا رضایت مخالفان یزید را جلب نماید. وی با امام (ع) ملاقات کرد و در وصف یزید سخن ها گفت. امام حسین (ع) در جواب معاویه فرمود: «یزید را آن چنان که هست معرفی کن. یزید جوان سگ باز، کبوترباز و بوالهوس است که عمرش را با ساز و آواز و خوش گذرانی می گذرد، یزید را آن گونه که هست معرفی کن و این گونه تلاش های بی ثمر را کنار بگذار.» سرانجام چنین شخصی بر خلافت اسلام تکیه زده و می خواهد امام (ع) دست بیعت بر دستی بگذارد که از مستی شراب لرزان است. (قلی زاده، احمد، جلوه های رفتاری امام حسین (ع) از مدینه تا کربلا، ص. ۳۴)
روشنگری در مسیر شهادت
اصلی ترین روش امام در جریان قیام عاشورا، روشنگری است. امام با عمل خود، در افکار هواداران یزید، ایجاد تزلزل کرده و با امتناع آشکار از بیعت و اعلان آن، جو سکوت را شکست. امام دلیل عقلی قاطع بر لزوم قیام داشت؛ ولی خروج وی از مکه و مدینه نشان دیگری از روشنگری اوست. اگر وی در مکه یا مدینه می ماند، بی سر و صدا کشته می شد؛ ولی شهادت امام، مظلومانه و غریبانه در صحرای کربلا، موجب شد که تبلیغات عظیمی به نفع اسلام و در جهت رسوایی بنی امیه به راه افتد و حیات اسلام در طول تاریخ تضمین شود. (ر.ک. همان، ص. ۷۸) به همراه بردن زنان و کودکان در سفر کربلا، یکی دیگر از اقدامات روشنگرانه امام بود که نه تنها از تحریف واقعه جلوگیری کرد و روشنگری ها پس از این واقعه توسط حضرت سجاد (ع) و حضرت زینب (س) ادامه یافت، بلکه افکار عمومی را بر ضد بنی امیه برانگیخت.
رد کردن پیشنهاد مسلم بن عقیل، برای سفر مخفیانه و از بیراهه از مدینه به مکه، توسط حسین (ع)، یکی دیگر از روشنگری های امام بود. زیرا امام حامل پیام رهایی بخش یک امت از تحت سلطه ظلم و استبداد بنی امیه بود و این هدف با حرکت مخفیانه تأمین نمی شد. امام در هر موقعیتی در این سفر، هدف قیام خویش را برای مردم تشریح می نمود.
«حسین (ع) وقتی از مدینه خارج شد و رو به سوی مکه داشت، آیه ای را خواند که قرآن، آن را از زبان موسی، هنگام فرار از چنگ فرعون نقل می کند: «فخرج منها خائفا یترقب قال رب نجنی من القوم الظالمین» (سوره قصص، آیه ۲۱) تلاوت چنین آیه ای در چنان وضعی، بهترین علامت و نشانه بود برای مردم، تا بدانند که در چه وضع و حالی به سر می برند.» (بابایی، ص. ۲۲۵-۲۲۶)
«آن حضرت، حرکت سیاسی خود را بر ضد حکومت، تکلیف شرعی امر به معروف و نهی از منکر و احیای سنت پیامبر (ص) به شمار آورد، تا ضمن مشروعیت بخشیدن به قیام خود، تعرضی به نامشروع بودن خلافت و تعارض آن با سنت نبوی داشته باشد.» (قیام و حیات حسینی، ص. ۳۷۲-۳۷۳)
امام (ع) در آخر نامه ای که در پاسخ به دعوت کوفیان نوشته بود، مردم را به این جمله توجه داد: «به جان خودم سوگند، پیشوا کسی است که مطابق با دستور کتاب خدا رفتار و بر مردم حکومت کند و عدل و داد را در میان افراد رواج دهد و خود هم به دین حقی، متدین و پایبند باشد و خود را مطیع و فرمانبردار خدا بداند.» (مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج. ۲، ص. ۳۵۶) امام در این بخش از نامه خویش سعی نمودند که افکار مردم را به این واقعیت توجه دهند که کسی که به عنوان خلیفه اسلام بر مسلمین حکومت می کند، هیچ یک از ویژگی های یک پیشوا را ندارد.
امام حسین (ع) گاه با مردم نیز سخن می گفت و آنان را متوجه مسئولیت های خویش می کرد. در خطابه ای برای خواص مدینه فرمود: «شما ای بزرگان که در دانش پرآوازه اید و در خیر و نیکی زبانزد دیگرانید و در دل مردم جای دارید، چرا در راه احیای حقوق الهی نمی کوشید و حق پیشوایان خود را سبک می شمرید؟ پیمان های الهی را می بینید که در هم می شکنند، ولی دم نمی زنید و هراسان نمی شوید. در حالیک که در شکستن پیمان های پدرانتان ناله می کنید، شکست پیمان های رسول خدا (ص) را نادیده می گیرید. شما مصیبت زده ترین مردمان اید…» (بابایی، رضا، رستاخیز خون و خرد، ص. ۶۵-۶۶)
امام در مواردی به صورت شخصی با افرادی ملاقات کرده و سعی در روشن نمودن افکار آن ها دارد. «چنان که در مسیر حرکت خود به سوی کوفه، با عبدالله ابن مطیع روبه رو شد و وی را از اهداف خویش آگاه ساخته، ناهنجاری های اجتماعی را برای او بیان کرد.
«امام حسین (ع) در روز عاشورا چند بار سخنرانی نمود و در مسیر راه هم در فرصت های مناسب سخنرانی کرد تا شاید گمراهی، هدایت شود و خوابیده ای بیدار؛ از این رو از شروع جنگ امتناع می ورزید. هاشم معروف حسینی از دکتر احمد صبحی چنین نقل می کند:
«امام راه هر گونه عذر و توجیهی را که مجوز کشتن او باشد، بر دشمن بست. وقتی که شروطش را بر آن ها عرضه کرد و وقتی که او و همراهانش در لشکر، از زنان گرفته تا بچه های کوچک، متحمل تشنگی شدند، آغازگر جنگ نبود تا باب تمام عذرها بر آنان بسته شود.» (قلی زاده، احمد، جلوه های رفتاری امام حسین علیه السلام از مدینه تا کربلا، ص. ۳۲)
امام حسین (ع) هنگامى که رهسپار کربلا بود، در خطبه ای بر لزوم اصلاح جامعه اسلامی تأکید ورزیده و دلایل خود را در این زمینه، با بهترین عبارات در خصوص وضعیت حاکم بر جامعه اسلامی بیان داشته و فرمود: «به راستى، دنیا تغییر چهره داده و ناشناخته گشته و نیکى آن در حال نابودى است…آیا نمىبینید که به حقّ عمل نمىشود و از باطل دست برنمىدارند؟! به طورى که مؤمن حق دارد که به مرگ و دیدار خدا مشتاق باشد. به راستى، من چنین مرگى را جز سعادت ندانم و زندگى در کنار ظالمان را جز هلاکت نخوانم!…» (ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص. ۴۲۷)
روشن ساختن افکار عمومی پس از عاشورا
حسین (ع) و یارانش در سرزمین کربلا، در نبردی نابرابر به تیغ کینه کشته شدند و این روز، آغازی برای تحول در مسیر تاریخ اسلام و بشریت بود. این واقعه اگر چه به شهادت و اسارت جمعی از پاک ترین انسان ها انجامید، ولی آیین مقدسی را که با تزویر و ریای ناپاکان بنی امیه به لبه پرتگاه نیستی رسیده بود، از سقوط رهانید و جانی تازه داد.
هر چند نهضت عاشورا در زمان و مکانی محدود انجام شد، ولی شعاع تأثیرگذاری آن دنیای اسلام را فرا گرفت. عاشورا در کربلا زمین گیر نشد و خیلی زود توانست جهان اسلام را علیه حکومت بنی امیه بشوراند. در اثر این قیام، مردم به وجهه منافقانه حکومت یزید و ماهیت غیراسلامی آن پی بردند و نقش خلفا به عنوان حامیان اسلام زیر سؤال رفت و دینداران واقعی، خلفا را نقطه مقابل و مخالف اسلام قرار دادند. بازتاب سریع قیام امام حسین (ع) در عرصه سیاسی وقوع قیام ها و حرکت های متعددی در شهرهای اسلامی را در پی داشت که اوضاع نظام خلافت را کاملا دگرگون کرد. این قیام ها از نظر ماهیت و هدف چند دسته بودند. برخی متاثر از حرکت امام حسین (ع) بود و برخی نیز با بهره جستن از ضعف بنی امیه که ناشی از قیام و شهادت امام (ع) بود، دست به حرکت هایی زدند. جنبش هایی چون قیام توابین در کوفه، قیام مختار و قیام مردم مدینه (واقعه حره) از پیامدهای آگاهی مردم و بیدار شدن از خواب غفلت پس از شهادت امام حسین (ع) اتفاق افتاد.
عاشورا علاوه بر اینکه در جغرافیای واقعه و متحول نمودن اوضاع سیاسی آن، موثر بود، از جنبه الهام بخشی و تاثیرگذاری، در قیام های بعدی و مبارزات تاریخی شیعیان و علویان نقش مهمی ایفا نمود و دستاویز جنبش های بسیاری در طول تاریخ شد. عاشورا، برای همیشه پیام آور آزادی و شرف و رویارویی با ستم و ستمگری است.
عاشورا، علاوه بر تأثیرگذاری بر اوضاع سیاسی و اجتماعی، وضعیت اخلاقی حاکم بر جامعه اسلامی را نیز تحت تأثیر خویش قرار داد. مظلومیت امام حسین (ع) و یارانش در روز عاشورا و پیام رسانی و آگاهی بخشی بازماندگان این واقعه موجب بروز یک تحول روحی در میان جامعه آن روز شد؛ چنان که وجدان خفته مردمان را بیدار ساخت و آن ها را دچار تحول روحی ساخت. چنان که کوفیان به شدت احساس گناه کرده و بر پیمان شکنی خویش تأسف خوردند؛ از طرفی شعله قیام و دشمنی با عاملان واقعه عاشورا در جان مردم شعله ور شد.
عاشورا را می توان احیاکننده عزت انسانی و اسلامی دانست. اخلاق حاکم بر جامعه اسلامی، تا قبل از قیام امام حسین (ع)، اخلاق مصلحت اندیشی و گریز از مواجهه با ظلم و ستم بود. قیام عاشورا، این اخلاق تسلیم پذیری را به اخلاق مبارزه و ایستادگی در برابر ظلم تغییر داد و روح مبارزه جویی را در مسلمانان برانگیخت و آنان را علیه بنی امیه به حرکت واداشت. عاشورا تجلی گاه اخلاق عزت و سرافرازی در برابر اخلاق ذلت و تسلیم پذیری بود.
منابع:
ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول، ترجمه حسن زاده، چاپ اول، قم: انتشارات آل علی (ع)، ۱۳۸۲٫
بابایی، رضا، رستاخیز خون و خرد: زندگینامه و راهنامه امام حسین (ع)، چاپ اول، قم، انتشارات دلیل ما، ۱۳۹۵٫
طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ اول، تهران، اساطیر، ۱۳۵۲٫
قلی زاده، احمد، جلوه های رفتاری امام حسین علیه السلام از مدینه تا کربلا، چاپ اول، قم: تحسین، ۱۳۹۰٫
محدثی، جواد، پیام های عاشورا، چاپ دوم، قم، پیک جلال، ۱۳۷۹٫
مغنیه، محمدجواد، قرآن، حسین، شهادت، ترجمه محمدرسول دریایی، چاپ اول، قم: بنیاد قرآن، ۱۳۸۱٫
مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج. ۲، ترجمه امیر خان بلوکی، قم، انتشارات تهذیب، ۱۳۸۸٫
این بخش از مقاله چقدر برجسته و با اهمیت است:، “روشن است که اصلاح امت، جز با روشن نمودن افکار مردم میسر نمی شود. چرا که اصلاحات اجتماعی جز در مسیر خواست مردم و بالا رفتن سطح فکر عمومی شکل نمی گیرد. حسین (ع) در تمام زمان ها، سعی در شناساندن چهره بنی امیه و بازگرداندن مردم به مسیر اسلام اصیل داشت.” احسنت
عالی بود. خسته نباشید.