پدیدآورنده: رضا اکبری ، فصلنامه فرهنگ رضوی: زمستان ۱۳۹۲-شماره۴( علمی-پژوهشی)
مقدمه
توجه به روایتهای رضوی نشان میدهد آن حضرت اعتقادهای نادرست مردم دربارهی خداوند را تصحیح کردند. عامهی مردم از صفتهای الهی، تلقی انسان وار در ذهن داشتند. از نظر آنان گویی خداوند همانند انسان خشمگین میشود یا علم مییابد.
امام رضا (علیه السلام) با نفی انسان انگاری از خداوند، صفاتی همچون آمدن، مکر، استهزاء، خدعه، علم و … را به گونهای تفسیر کردند که مستلزم نقص در خداوند نباشد. در این مقاله تلاش میشود برخی از برجسته ترین مواردی که امام رضا(ع) درصدد تصحیح اعتقادهای خداشناسی مردم برآمده اند بیان و تحلیل شود.
نحوهی اثبات وجود خداوند
امام رضا (علیه السلام) با روشی که امروزه تحت عنوان دلیل شرطی مشهور است مخاطبان را به وجود خداوند رهنمون کردند. روزی یکی از ملحدان بر حضرت رضا (علیه السلام) وارد شد در حالی که گروهی نزد حضرت بودند. حضرت رضا (علیه السلام) به او فرمودند اگر حقیقت آن گونه باشد که شما میگویید – و البته حقیقت آن چیزی که شما میگویید نیست – مگر نه این است که ما و شما مساوی بوده و نماز، روزه و زکات ما ضرری برای ما نخواهد داشت. آن ملحد سکوت کرد. حضرت ادامه دادند و اگر حقیقت آن گونه باشد که ما میگوییم – و البته حقیقت همان چیزی است که ما میگوییم – مگر نه این است که شما هلاک شده و ما نجات مییابیم.
همان گونه که در سخن امام رضا (علیه السلام) روشن است و در تقریرهای جدید نیز به چشم میخورد این استدلال مبتنی بر آثار و تبعات ناشی از باور انسان به خداوند است. کسی که به خداوند اعتقاد پیدا میکند حتی اگر خداوند وجود نداشته باشد ضرر نمیکند؛ ولی اگر خداوند وجود داشته باشد به سعادت ابدی میرسد.
مسئلهی احتجاب الهی
در دورهی معاصر مسئلهای با عنوان احتجاب الهی مطرح شده است. مبدع این مسئله، تلاش کرده است که احتجاب الهی را به عنوان استدلالی علیه خداباوری معرفی کند. خلاصهی نظر او این است که اگر خداوند به فکر بندگان خود است پس چرا هنگامی که برخی بندگان او را میخوانند تا آنها را اجابت نماید خود را از آنان مخفی میدارد و برای آنها ظهور نمیکند. از آنجا که خداوند، قادر مطلق است عدم ظهور خداوند بر این بندگان و احتجاب از آنها میتواند دلیلی بر این باشد که خداوند وجود ندارد.
امام رضا (علیه السلام) در پاسخ به سؤالی در باب احتجاب الهی به این مسئله پرداختند. سخن آن حضرت در قالب تمثیل بدان شبیه است که آینهای که میتواند نور را نمایش دهد به دلیل زنگار، توانایی نمایش نور را از دست بدهد. نمایش ندادن نور توسط چنین آینهای نه به دلیل وجود نداشتن نور بلکه به دلیل وجود زنگار و مانع در خود آینه است. سؤال و جواب حضرت و آن مرد آن گونه که برای ما روایت شده چنین است:
مرد گفت: پس چرا خداوند پنهان است؟ امام رضا (علیه السلام) فرمودند: به دلیل فراوانی گناه، خلق گرفتار حجاب هستند اما بر خداوند هیچ امر پنهانی در هیچ لحظه از شب و روز وجود ندارد. مرد گفت: پس چرا چشمها او را درک نمیکند؟ حضرت فرمودند: به دلیل تفاوت میان خداوند و خلق او که چشم خودشان و چشم دیگران آنها را درک میکند و نیز خداوند بزرگ تر است از اینکه چشمی او را ادراک کند یا وهمی بر او احاطه یابد یا عقلی او را تعریف کند در قرآن میخوانیم که برخی از بندگان خداوند در قیامت نسبت به خداوند محجوب هستند. شخصی دربارهی این محجوبیت از آن حضرت پرسش میکند و حضرت در این خصوص توضیح میدهند: «خداوند متعال متصف به مکان نمیشود تا در آن مکان قرار گیرد به گونهای که در آن مکان بندگانش نسبت به او محجوب باشند بلکه مقصود آن است که آن بندگان از ثواب الهی محجوب هستند»
امکان اتصاف خداوند به وصف شیء بودن
یکی از نزاعهای مطرح در سنت کلام اسلامی ملاک نام گذاری خداوند به اوصاف مختلف است. یکی از اوصافی که محل نزاع بوده اتصاف خداوند به وصف شیء بودن حضرت در یکی از مباحث خود در پاسخ به سؤالی که از امکان چنین اتصافی سخن گفتند ملاکی را در اختیار ما قرار دادند. آن ملاک چنین است: هر وصفی که خداوند در قرآن دربارهی خود به کار برده است قابلیت کاربرد در مورد خداوند را دارد. در حدیث میخوانیم که ملحدی از حضرت دربارهی امکان اتصاف خداوند به وصف شیء بودن سؤال میکند. آن حضرت میفرمایند: «بله؛ او خود را در کتابش به این نام نامیده و گفته است: قُل أی شَیءٍ أکبَرُ شَهادَه قل الله شهیدٌ بَینی و بَینَکُم (انعام/۱۹). پس او چیزی است که چیزی شبیه او نیست.
تحلیل اتصاف خداوند به وصف «آمدن»
در قرآن کریم با آیاتی مواجه میشویم که در آنها با استفاده از افعالی همچون جاء و اتی خداوند به وصف آمدن متصف شده است. تلقی انسان انگارانه از این کلمهها سبب میشود خداوند نیز متصف به آمدن به معنای بشری شود.
امام رضا (علیه السلام) با تذکر به انسانها به نفی انسان انگاری خداوند، آیاتی را شامل اسناد آمدن به خداوند است تأویل کرده اند. به عنوان مثال در آیهی ۲۲ سورهی فجر در خصوص قیامت میخوانیم: «پروردگارت و فرشتگان صف به صف آمدند.»
یا در جای دیگر میخوانیم: «مگر انتظار آنان غیر از این است که خدا و فرشتگان، در [زیر] سایبانهایی از ابر سپید به سوی آنان بیایند و کار [داوری] یکسره شود؟ کارها به سوی خدا بازگردانده میشود (بقره/۲۱۰).
امام رضا (علیه السلام) در خصوص آیهی سوره فجر فرموده اند: «خداوند متعال متصف به آمدن و رفتن نمیشود. او از حرکت کردن مبراست. مقصود از آیه آن است که امر پروردگار همراه با فرشتگان صف در صف آمد .
این توضیح نشان میدهد که فهم درست این آیه به لحاظ تفسیری منوط به آوردن یک مضاف محذوف است و این مضاف محذوف در اینجا امر خداوند است . در خصوص آیهی سوره بقره نیز حضرت توضیحی آورده اند. بیان حضرت در خصوص این آیه را میتوان به صورت اختلاف قرائتها یا توضیح تفسیری فهم کرد. ایشان فرمودند که این آیه این گونه نازل شده است: «هل ینظرون الا أن یأتیهم الله بالملائکه فی ظلل من الغمام» (همان)
در این صورت ترجمهی آیه این گونه میشود: «مگر انتظار آنان غیر از این است که خدا، فرشتگان را، در [زیر] سایبانهایی از ابر سپید به سوی آنان بفرستد».
این بیان نشان میدهد که خود خداوند متصف به آمدن نمی شود بلکه او فرشتگان را فرو میفرستد. امام رضا (علیه السلام) بعد از بیان خود فرمودند که این آیه این گونه نازل شده است (هکذا نزلت).
در زمان امام رضا (علیه السلام) روایتی به حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) اسناد داده می شد مبنی بر اینکه ایشان، از پایین آمدن خداوند به زمین سخن گفته اند. بیان درست روایت از زبان امام رضا(ع) نشان میدهد که دروغ گویان، کلمهی فرشته را از حدیث حذف کردند. در واقع این فرشتهی خداوند است که به زمین میآید و مردم را به اطاعت از خداوند و دوری از گناه دعوت میکند نه خداوند. روشن است که خداوند به دلیل نداشتن صفات مادی، ویژگیهایی را که منجر به نقص در ذات الهی شود ندارد
تحلیل اتصاف خداوند به اوصافی همچون استهزاء، مکر و تمسخر
در متون مقدس ادیان ابراهیمی، خداوند به صفاتی همچون ریشخند کردن منافقان (استهزاء)، فریب دادن کافران (مکر) و به سخره گرفتن مسخره کنندگان مؤمنان و خدعه متصف شده است. به عنوان مثال در قرآن با چنین مواردی مواجه می شویم: «خدا [است که] ریشخندشان میکند (یستهزی) و آنان را در طغیانشان فرو میگذارد تا سرگردان شوند (بقره/۱۵). «منافقان، با خدا نیرنگ میکنند، حال آنکه او با آنان نیرنگ خواهد کرد» (نساء/۱۴۲). «و دست به نیرنگ زدند و [ما نیز] دست به نیرنگ زدیم و خبر نداشتند» (نمل/۵۰).
کسانی که بر مؤمنانی که [افزون بر صدقهی واجب]، از روی میل، صدقات [مستحب نیز] میدهند، عیب میگیرند و [همچنین] از کسانی که [در انفاق] جز به اندازهی توانشان نمییابند، [عیب جویی میکنند] و آنان را به ریشخند میگیرند، [بدانند که] خدا آنان را به ریشخند (سخر) میگیرند و برای ایشان عذابی پر درد خواهد بود (توبه/۷۹).
امام رضا (علیه السلام) در چنین مواردی در مقام تصحیح اعتقاد مرد و در پاسخ به سؤالهای آنان توضیح دادند. ایشان تأکید دارند که خداوند، مسخره، استهزاء، مکر و خدعه نمیکند بلکه مقصود از این تعابیر آن است که خداوند جزای تمسخر، استهزاء، مکر و خدعهی آنان را به آنان میدهد. به عبارت دیگر این نحوه سخن گفتن دربارهی خداوند نوعی بیان ادبی و بلیغ است که مقصود آن تأکید بر عقاب آن دسته از افرادی است که درصدد فریب، نیرنگ، مکر و خدعه هستند .
تحلیل اتصاف خداوند به صفت وحدت
همان گونه که میدانیم خداوند متصف به صفت وحدت و یگانگی میشود. این نکته برخی از مؤمنان را به این سؤال مشغول کرده که اگر میان خداوند و انسان تشابهی وجود ندارد پس چگونه است که ما از یکی بودن انسان سخن میگوییم؟
در روایتی میخوانیم امام رضا (علیه السلام) به عدم تشابه میان خداوند و مخلوقات تصریح میکنند و پرسش کنندهای از علت تشابه خداوند و مخلوقات در وصف وحدت پرسش میکند. ایشان به معانی مختلف وحدت اشاره میکنند. توضیح ایشان مبتنی بر تمایز میان کلمه و معنای آن است. به تعبیر حضرت، میان اسم و معنا تفاوت وجود دارد. ممکن است دو چیز در اسم یکسان بوده ولی در معنا متفاوت باشند.
تشابه میان خداوند و مخلوقات در وحدت صرفاً تشابه در اسم است و نه تشابه در معنا. واحد بودن انسان به معنای داشتن بدن واحد است اما همین بدن واحد از اجزای مختلفی تشکیل شده که هر یک غیر از دیگری است. خون غیر از گوشت، عصب غیر از رگها و مو غیر از پوست است؛ اما وحدت خداوند این گونه نیست. خداوند از اجزا تشکیل نشده است و در او نقصان یا زیادهای که از اوصاف امور مادی است وجود ندارد .
تحلیل اتصاف خداوند به علم قبل از خلق اشیاء
هنگامی که از علم خداوند به خود سخن میگوییم ممکن است به اشتباه این ذهنیت در ما شکل گیرد که علم او به ذات خود همانند علم انسان به اشیای بیرون از خود است.
در علم انسان به اشیای بیرون از خود، عالم غیر از معلوم است. ما امر معلوم را بیرون از خود مییابیم. آیا هنگامی که از علم خداوند به ذات خود سخن میگوییم مقصود چنین چیزی است؟ امام رضا (علیه السلام) در پاسخ به سؤالی توضیح میدهند که در علم خداوند به خود، عالم و معلوم یکی است و به تعبیری که در فلسفه به کار میرود اتحاد عالم و معلوم داریم. روایت این گونه است: پرسش کننده از امام رضا (علیه السلام) میپرسد که آیا خداوند قبل از خلقت خلق به خود علم داشته است؟ حضرت پاسخ میدهند: بله. پرسش کننده که در ذهن خود علمی همچون علم انسان به اشیای دیگر داشته است میپرسد آیا خداوند ذات خود را میبیند آن را میشنود؟ حضرت پاسخ میدهند که خداوند نیازمند این کار نیست، زیرا خداوند از خود پرسش نمیکند و از ذات خود چیزی را طلب نمی کند. خداوند، ذات خود است و ذات او قدرتش است. او نیاز ندارد که خودش را نام گذاری نماید و اسامی که برای خود برگزیده برای دیگران است تا او را با آن اسامی بخوانند. اگر خداوند با اسم خود خوانده نشود توسط دیگران شناخته نمیشود .
تحلیل اتصاف خداوند به دو صفت هدایت و اضلال
در قرآن کریم به آیاتی بر میخوریم که در آنها، خداوند به دو صفتهادی و مضل متصف شده است. به عنوان مثال میتوان به آیات ۱۴۳ و ۲۱۳ سورهی بقره، آیهی چهارم سورهی ابراهیم، آیهی ۳۵ سورهی نور و آیهی ۲۴ سورهی روم اشاره کرد.
یکی از آیاتی که به مسئلهی هدایت و اضلال الهی اشاره کرده آیهی ۱۲۵ سورهی انعام است: «فَمَن یُرِدِ اللّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاء کَذَلِکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ»
امام رضا (علیه السلام) هنگامی که در خصوص این آیه مورد پرسش قرار میگیرند تفسیری از آن ارائه میکنند که اعتقاد مردم را نسبت به اتصاف خداوند به دو صفت ذکر شده تصحیح میکند. در توضیح امام (علیه السلام) جایی برای نقش بشر در سرنوشت خود باز شده است و این گونه نیست که انسان در بهره مندی از هدایت یا گرفتاری در ضلالت منفعل صرف باشد. امام رضا (علیه السلام) مقصود از هدایت را هدایت انسان به سوی بهشت و از طریق ایمان انسان میدانند. بنابراین مقصود از آیه چنین میشود: «هر که خداوند بخواهد از طریق ایمانش به بهشت هدایت نماید.»
همان گونه که این تفسیر نشان میدهد جایی برای جبر وجود ندارد. در مقابل، مقصود از گمراه کردن نیز دور کردن از بهشت به سبب کفرورزی یک فرد است.
یک نظر بگذارید