مجموعه فرهنگی امام صادق (ع) نهادیست مردمی. این مجموعه در سال ۱۳۶۴ شمسی، با ارشادات و راهنمایی های استاد علامه محمدرضا حکیمی و با اشراف و سرپرستی حجت‌الاسلام سید علی محمد حیدری، و با کوشش تنی چند از روحانیون ،پزشکان و پیشه وران تاسیس گردید. نهاد فوق مشتمل بر واحد های متعدّد فرهنگی، اجتماعی، کتابخانه، […]

کوشش های فرهنگی امام حسن (ع)؛ در احیایٍ اندیشۀ اسلامی

نویسنده: مهدیه روحبخش، پژوهشگر مجموعه امام صادق (ع) میبد
ارسال شده در تاریخ ۴ آبان ۱۳۹۸

چکیده

نشر و شکوفایی یک فرهنگ و اندیشه با گسترش آگاهی های مفید و آموزش های لازم در جامعه رابطه ای نزدیک دارد، برای زنده نگاه داشتن و تعالی یک اندیشه، به افراد توانا و شایسته ای نیازمند است که در گستر ش مرزهای بینش و آگاهی مردم بکوشند، آن اندیشه را انتشار دهند و به دست دیگران برسانند. در این مقاله با مروری کوتاه بر اقدامات فرهنگی امام حسن (ع) مانند آموزش دادن و تربیت عالمان و محدثان، پاسخگویی به سوالات مردمی، تشکیل جلسات علمی، سخنرانی و گفتگو و… بیان شده است در عصری که بنی امیه اندیشه نابودی فرهنگ اسلام را در سر می پروراندند، احادیث جعلی را در میان مردم رواج داده و به هرگونه تحریف روی آورده بودند، در پرتو این آگاهی بخشی و روشنگری های امام حسن(ع)، بسیاری از مردم مبانی اصیل اسلام را از زبان فرزند پیامبر(ص) شنیدند، با واقعیت کفر آمیز حکومت امویان آشنا شدند و اندیشه های این دین، مجددا احیاء شد و گسترش یافت.
کلید واژگان: امام حسن (ع)، اسلام، اندیشه، فرهنگ، معاویه.

مقدمه

شاید هیچ دوره ای از تاریخ اسلام را نتوان از جهتِ تحوّل آفرینی با عصر پس از شهادت علی (ع) و خلافت امام حسن مجتبی (ع) مقایسه کرد. عصری که ناپایداری و عافیت طلبی و زمان ناشناسی، چنان عرصه را برتصمیم های خردمندانه و تدبیرهای دور اندیشانه تنگ کرده بود، که جز به مدد قهرمانان و ایثار مصلحانِ صادق، راهی برای خروج از آن بن بست به نظر نمی رسید. سستی در باورهای دینی، جهل و نادانی، دنیاپرستی و زیاده خواهی از بیت المال و… بیانگر آشفتگیِ فرهنگی این دوران است. از نظر امام حسن (ع) تعرض نظامی علیه حاکمیت بدون فراهم آوردن مقدمات لازم- که مهمترین آن کار فرهنگی بود- جز شکست و نابودی نتیجه دیگری نداشت و به همین تدبیر امام (ع)، با همه سعی و کوششی که معاویه در راه از بین بردن حقیقت اسلام و ارزش های والای انسانی داشت، موفقیت چندانی به دست نیاورد، برنامه های تربیتی و راهبردی که امام مجتبی (ع) در تربیت مردان صالح و نیروهای کارآمد برای اسلام و نیز معرفی امامت راستین در مدینه جدش رسول خدا انتخاب کرده بود، اثری ژرف در دل های مردم گذاشت و مدینه پیامبر (ص) را بار دیگر مهد علم و فضیلت و پناه تشنگانِ فرهنگ غنی و ارزشمند اسلام گرداند، آنان دانستند که پاسخ احکام شرعی و مسائل معرفتی وحتی مشکلات روزمره خود را باید از منبع حقیقی قرآن و اسلام دریافت کنند. امام حسن (ع) از هر فرصتی برای روشن کردن ذهن جامعه و گسترش فرهنگ غنی اسلام، بهره می جست. بارور شدن اندیشه های مردم و شناخت چهره واقعی بنی امیه -که چهره ای تحریف یافته و مسخ شده از آیین حضرت محمد (ص) بود- بیداری و روشن شدن افکار و شناخته شدن چهره حقیقی دین را در برداشت.

تبیین اندیشه و فرهنگ اسلامی

از کارهای مهمی که امام حسن (ع) به انجام آن اهمیت فراوان می داد، نشر فرهنگ اصیل اسلام در برابر تحریفات و بدعت های حاکمان اموی به ویژه معاویه بود. در دوره معاویه آن چه در واقع وجود نداشت حکومت اسلامی بود و آن چه از آن دم می زدند و تبلیغ می کردند این بود که حکومت شام، اسلامی است و معاویه جانشین پیامبر (ص)! -شخصیتی که اندیشه نابودی اسلام و فرهنگ رسالت و امامت را در سر می پروراند و به ایجاد هرگونه بدعت روی آورده بود- ادامه آن وضع و آن حاکمیت برای اسلام بزرگترین خطر بود، زیرا با گذاشتن چند نسل، نامی از اسلام باقی نمی ماند.” واقعیت اسلام که از میان رفته بود، همان نام و تظاهر نیز محو می شد. حل این مشکل به این بود که زمامداران قرآنی در جای کسانی بنشینند که در راس حکومت بودند؛ در حالی که به علت های مختلف از جمله نداشتن نیروی نظامی کافی، معدوم ساختن آنان، امکان نداشت. اقدام دیگری که باقی می ماند، نشان دادن هویت آنان بود و فلج کردن منطق تبلیغی آنان، تا معلوم شود که اینان اهل دین نیستند.” (حکیمی، محمدرضا، امام در عینیت جامعه، ص ۱۱۱) در حقیقت پس از شهادت امام علی (ع) که خلافت اسلامی و جانشینی پیامبر (ص) و پایگاه عالی تربیت انسان، به دست کسانی چون معاویه پسر ابی سفیان افتاد، وظیفه مهم انسانهای متعهد، نشان دادن واقعیت امویان و بیرون آوردنِ اسلام و سرنوشت مسلمانان از چنگ آنان بود؛ انجام دادن این وظیفه، چگونه می توانسته است صورت بگیرد: با شمشیر یا با تدبیر؟ امروز هر مسلمان آگاه از تاریخ، امویان را خوب می شناسد و از جنایات معاویه و یزید اطلاع دارد، اما در نظر بیشتر مسلمانان آن روز، -که از مرکز اسلام دور بودند و در سراسر جهان اسلام در شهرها و روستاها و حتی بیابانها می زیسته اند و چه بسا درباره اسلام و جانشینی پیامبر چیزی نمی دانستند جز خلاف ها و باطل هایی که بنی امیه و ایادی آنان، نشر داده بودند- معاویه به عنوان جانشین پیامبر خدا و خلیفه مسلمین بوده است. ( برگرفته ازهمان، صص. ۸۷-۸۸)
با تشویق معاویه و به کارگماردن جعل کنندگان احادیث برای تغییر دادن محتوای احادیث نبوی و ساخت روایت های دروغین، هزاران حدیث جعلی ساخته شد، بعضی از احکام اسلام را عملا تغییر داد و نسبت به دیگر احکام الهی بی اعتنا بود. در آن روزگار امکان آگاهی مردم از حقایق، بسیار محدود بود.
امام حسن (ع) رسالت الهی خویش را به شکل جدیدی آغاز نمود و با ایجاد یک مکتب فکری عظیم، پایگاهی برای ترویج اندیشه های اسلامی تشکیل داد تا از این طریق مردم را با احکام و آیین خداوند آشنا سازد و نقش فعالی در رشد و شکوفایی افکار عمومی و نجات مردم از امواج انحرافاتی که توسط نیروهای رسمی تحت فرمان معاویه ایجاد شده بودند، ایفا کند. ایشان از هر فرصتی برای آگاهی دادن به مردم و نشر اندیشه های اسلام، بهره می جستند، در مدت اقامت آن حضرت در دمشق، مردم با اشتیاق فراوان به حضور امام (ع) می رسیدند، مقدمش را گرامی می داشتند و از دانش سرشار ایشان استفاده می کردند. چنین استقبالی معاویه و یارانش را به هراس می انداخت. (شریف القرشی، زندگانی امام حسن علیه السلام، ص ۵۲۵) امام (ع) در مدینه، هر روز پس از رسیدگی به امور مسلمین در کنار مزار جدش می نشست و به تدریس اصول و فروع دین و تفسیر آیات قرآن می پرداخت، معاویه از این فعالیت ها وحشت داشت و هر کس که از مدینه به شام می آمد از او درمورد کارهای امام حسن (ع) می پرسید؛ روزی معاویه از افرادی که از مدینه آمده بودند، پرسید حسن بن علی چه می کند؟ مردی از قریش که ساکن مدینه بود گفت: نماز صبح را در مسجد جدش برگزار می کند، تا طلوع آفتاب می نشیند و بعد از آن تا نزدیک ظهر به بیان احکام الهی و تعلیم و آموزش مردان مشغول است، سپس نماز می خواند و زنان از احادیث و گفته هایش استفاده می کنند و این برنامه کار هر روز اوست. (زمانی، احمد، حقایق پنهان، ص ۲۵۳) همچنین دانشمندان و علمای بسیاری به سوی مدینه می آمدند و در مجلس درس امام (ع) شرکت می کردند.
واقعیت این است که “تا توده ها بیدار نشوند، هر عمل و اقدامی، جز خون جگر خوردنی بیش نیست. باید کوشید تا موانع بیداری برطرف شود و خلق از خواب برخیزد. از این جهت بود که امام (ع) از قیام دوباره دست کشید، به پرورش استعدادهای پوشیده روی آورد و نشر اسلام را از مطمئن ترین راه شروع کرد و زمینه نهضت خونین و ابدی عاشورا را بنا نمود، بدین صورت که بافتی به وجود آورد که خود بخود سستی ها را طرد می نمود، نیروها را می فشرد و مردم را روشن می کرد تا اگر همه مانند شهدای عاشورا تا آستان بلند شهادت پیش نروند، دست کم در معبد شهادت بایستند و بر حماسه شهادت نماز آورند، تا توابین پدید آیند، زیدبن علی خروج کند، یحیی بن زید بپا خیزد و…” ( حکیمی، امام در عینیت جامعه، صص ۱۰۲- ۱۰۳) در حقیقت، اگر چه معاویه برای نابودی فرهنگ اسلامی، دست به اقداماتی از جمله بدعت گذاری در دین، تشویق جاعلان حدیث و علنی نمودن منکرات زد و سعی کرد با توطئه های گوناگون چهره های مشهوری که گفتار و کردار آنان یادآور و ترویج دهنده فرهنگ اهل بیت بود را از میان بردارد و یاران علی (ع) مانند حجربن عدی به همراه فرزندش در مرج عذرا، را به دار آویزد و به کشتن میثم تمار و کمیل بن زیاد و قنبر غلام علی (ع) و… روی آورد، اما امام حسن (ع) و مردان بزرگی که در مکتب او پرورش یافتند به روشن کردن افکار مردم پرداختند، تا علاوه بر مخالفت با فکر و روش امویان، اندیشه های اسلامی را به آیندگان نیز انتقال دهند.

نشر و حفظ حدیث اهل بیت(ع) و تربیت نخبگان

حسن (ع)، تربیت یافته دامان پیامبر (ص)، فاطمه (س) و علی (ع) بود و وارث علم آنان؛ از همان دوران کودکی، دانش و شناخت او بر مردم آشکار شده بود و این آگاهی ها دلیلی بود بر اثبات علم امامت، تا جایی که “پیامبر (ص) پرسش های بعضی از مردم را به حسن (ع) ارجاع می داد تا به آنها پاسخ گوید (بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۳۵، به نقل از عاملی، جعفر مرتضی، تحلیلی از زندگانی سیاسی امام حسن، ص ۱۲۳) همچنین به گواهی تاریخ، علی (ع) در موارد بسیاری مردم را راهنمایی می کرد تا سوالات خود را ازفرزندش حسن بپرسند. ( ر. ک. همان، صص ۱۲۰- ۱۲۴)
پس از رحلت پیامبر(ص)، نقل و تدوین احادیث ایشان از سوی دستگاه خلافت، ممنوع گشت. این ممنوعیت از زمان ابوبکر خلیفه اول، شروع شد و در عصر عمر و عثمان با شدت بیشتری ادامه یافت، تا جایی که با حبس، تهدید و… از نقل حدیث، جلوگیری به عمل آمد، بزرگان صحابه را در مدینه حبس کردند و آنان را از منصب های مهم، محروم نمودند تا مبادا به نشر گفته های پیامبر (ص) بپردازند. سپس اجازه نقل حدیث تنها به افراد خاصی که موافق سیاست های آنها بودند، داده شد. این سیاست می توانست جامعه را از اطلاع بر بسیاری از گفته ها و موضع گیری های پیامبر (ص) محروم گرداند. امامان معصوم (ع) برای نابود ساختن این توطئه پلید، همواره به فراگیری، حفظ و نشر احادیث ترغیب و تشویق می نمودند “در کتاب تدریب الراوی از سیوطی نقل کرده است که در عصر امام حسن (ع)، میان دانشمندان پیشین از صحابه و تابعین درباره کتابت و نوشتن علوم، نظریات گوناگونی وجود داشت. بسیاری از آنها این کار را ناپسند، و گروهی آن را درست می دانستند و در انجام آن می کوشیدند. از کسانی که نگارش علم را نوعی فضیلت و نیکو می پنداشتند علی (ع) و فرزندش حسن (ع) بودند. بدون تردید اگر کتابت و نگارش نبود، آثاری از علوم و معارف برجای نمی ماند.” (امین، سید محسن، سیره معصومان، ص۶۴- ۶۵) ایشان پیوسته اطرافیان و شاگردان خویش را نیز به کسب دانش و معرفت تشویق می کرد و به نوشتن احادیث و علوم سفارش می نمود؛ “به فرزندان خود، برادر زادگان و… مبانی فکری و اعتقادی را آموزش می داد، به کتابت حدیث اهتمام بسیار می ورزید و می فرمود: ای عزیزان شما اینک کودک و خردسال هستید و به زودی بزرگ خواهید شد پس دانش بیاموزید و آن کس که توان حفظ آن را ندارد، بنویسد و از آن نگهداری کند.” (قائمی، در مکتب کریم اهل بیت، ص ۲۷۶)
پس از حضور آن حضرت در مدینه محدثان، راویان و دانشمندان بسیاری به سوی آن شهر شتافتند؛ مورخان مسلمان همچون ابن عساکر، علامه مجلسی، ابن شهر آشوب و… شاگردان نامدار و راویان اخبار آن حضرت را به تفصیل آورده اند. بزرگانی همچون “حبیب بن مظاهر، سلیم بن قیس هلالی، میثم تمار، مسلم بن عقیل بن ابی طالب، کمیل بن زید نخعی، فاطمه بنت حبابه الوالبیه و حبابه بنت جعفر والوالبیه و…” ( طوسی، محمدبن حسن، رجال طوسی، صص ۹۳- ۹۶) مکارم اخلاق و کردارهای پسندیده امام (ع) در روح افراد لایق جلوه می کرد و هر روز، این نهضت فرهنگی گسترده تر می شد، ابن صباغ مالکی( متوفی ۸۵۵ ه. ق) درباره فعالیت های امام مجتبی (ع) می نویسد: ” نماز صبح را در مسجدالنبی برگزار می نمود و تا طلوع آفتاب می نشست و به ذکر خدا مشغول بود. روزها مردم گرداگردش حلقه می زدند و او برایشان معارف و احکام الهی را بازگو می نمود… مردم اطراف آن بزرگوار گرد می آمدند تا سخنانش را بشنوند که دل های شنوندگان را شفا می بخشید و تشنگان معارف الهی را سیراب می نمود. بیانش حجت قاطع بود به طوری که جای احتجاج و مجادله و استیضاح باقی نمی گذاشت.” ( زمانی، احمد، حقایق پنهان، ص ۲۵۳)
شاگردان و یاران امام حسن (ع) که از کوفه، یمن و نقاط مختلف دیگر به مدینه می آمدند و بعضی از صحابه پیامبر (ص) و یاران با سابقه علی (ع) بودند، در محضر آن بزرگوار کسب فیض نموده و تربیت یافتند. همچنین فرزندان و نزدیکان حضرت از جمله حسن بن حسن معروف به حسن مثنی، زید بن حسن عبدالله، قاسم بن حسن و… که آموزش یافته امام (ع) بودند، در روزگار خفقان و فضای مسموم سیاسی، این نیروهای وفادار، در جهت نشر معارف اهل بیت با انحرافات موجود در جامعه مبارزه نمودند و در برابر هجوم فرهنگیِ معاویه بدعت گذار ایستادند تا جایی که برخی از آنان به همراه امام حسین (ع) در قیام کربلا حضور یافتند.

خطابه، مناظره و گفتگو

سخنرانی و مناظره روش دیگری است که می توان از آن برای آگاهی بخشی، تحت تاثیر قرار دادن و بالا بردن سطح فرهنگ جامعه استفاده نمود؛ امام (ع) در برابر حرکتهای ضد اسلامی معاویه هرگز سکوت نمی کرد و به محض یافتن فرصتی مناسب، پیشینه ننگین و اغراض شوم او را برای مردم آشکار می ساخت. در هر منبر و خطبه ای نکات اخلاقی و اسلام واقعی را برای مردم توضیح می داد، اصل امامت را بیان می نمود و مشروعیت حاکمیت را زیر سؤال می برد. بسیاری از این سخنرانی ها در تاریخ آورده شده است که در این نوشته، به مروری کوتاه بر دو مورد، بسنده می کنیم: نمونه ای از این افشاگری، مناظره ای طولانی بود که میان امام (ع) و معاویه در گرفت؛ معاویه و کارگزارانش می کوشیدند تا با ترتیب دادن گفتگویی از پیش تعیین شده، موقعیت امام (ع) را در نزد مردم مخدوش سازند. بر این اساس، معاویه سران قبیله ها و بزرگان اقوام مختلف را فرا خواند و عمر وعاص، مغیره بن شعبه، ولید بن عقبه، و… که نظریه سازان دستگاه حکومت او بودند، مأمور مناظره با امام (ع) کرد، امام (ع) واپسین روزهای اقامت خود در کوفه را سپری می نمود که پیک معاویه او را فراخواند، در لحظه ورود امام (ع) به مجلس معاویه از جای خویش به پا خواست و خوش آمد گفت. ایشان بدون تأمل فرمود خوش آمد گفتن و مصافحه نمودن، علامت امنیت و سلامت برای مهمان است… امام (ع) سؤالات از پیش تعیین شده آنان را چنان بلیغ و گویا پاسخ داد و با استفاده از این فرصت، پس از حمد و سپاس الهی، بر شمردن افتخارات علی (ع)، حدیث ثقلین و… با اشاره به سوابق شوم معاویه و برشمردن نفرین های پیامبر (ص) نسبت به پدر معاویه، او را رسوا ساخت و در ادامه گفتگو عمروبن عاص، عمروبن عثمان، ولیدبن عقبه و… را مورد خطاب آتشین خود قرار داد و با بیانی کوبنده همگی آنان را رسوا ساخت. ( بحارالانوار، ج ۴۴، صص ۷۰- ۸۷، برگرفته از نگاهی به بدعت های معاویه و مقابله فرهنگی امام مجتبی (ع)، طه تهامی، فروردین ۱۳۸۵)
در مناسبت دیگری در شام، معاویه به اشاره عمروبن عاص از حضرت خواهش کرد به منبر رود و سخنرانی کند، به این امید که امام (ع) از عهده این کار برنیاید و او بتواند در انظار عمومی ایشان را کوچک جلوه دهد. امام (ع) به منبر رفت و پس از حمد و ثنای خداوند، آن چنان بلیغ و رسا سخنرانی نمود و حقایق را آشکار کرد که مردمی از شام که ایشان را نمی شناختند از حقایق بسیاری آگاه گشتند و او را شناختند. آن حضرت از منبر پایین آمدند. معاویه که دنیا برایش تیره گشته بود و از کار خود پشیمان شده بود، گفت ای حسن تو امیدوار بودی خلیفه باشی اما شایستگی آن را نداری! امام (ع) فرمود: خلیفه کسی است که به روش پیامبر (ص) عمل کند و خدا را اطاعت نماید. خلیفه کسی نیست که با مردم به ستم رفتار کند و سیره پیامبرخدا را تعطیل نماید و اموال مردم را در دست گیرد… چنین کسی پادشاهی است که به سلطنت رسیده و مدت کوتاهی از آن بهره مند گشته است. (احتجاج طبرسی، ج ۱، ص ۴۱۹، برگرفته از عاملی، علامه جعفر مرتضی، ص ۵۰)

فعالیت های مکتوب و پاسخگویی به سؤالات از طریق نامه

از میان نامه های متعددی که حضرت در جهت اصلاح مردم، عدم شایستگی بنی امیه در جانشینی پیامبر (ص) و غصب مقام خلافت، بیان صحیح معارف اسلام و… نوشته اند متن بعضی از آنها در کتابهای تاریخی ثبت شده است از جمله نامه هایی که قبل از صلح، به معاویه نوشتند و از او خواستند به شایستگی امام (ع)، برای خلافت احترام بگذارد و دست از تعارض بردارد، نامه هایی که در جریان صلح برای معاویه نوشتند، نامه ای برای زیاد بن ابیه برای رفع ستم از یکی از شیعیان، در جواب سوال حسن بصری، به گروهی از شیعیان که در آن دوستی با اهل بیت را تجلیل کرده اند. همچنین آن حضرت نامه هایی را به بعضی از افراد مؤثر و ناآگاه به صورت کاملا پنهانی ارسال می داشت و انحراف هیئت حاکم را از سیره جدش بیان می نمود. نمونه ای از مکاتبات حضرت که در تاریخ آمده است نامه حسن بصری به ایشان است؛ “وی به امام حسن (ع) نوشت:… اما بعد همانا شما گروه بنی هاشم کشتی های روان در دل موجهای هراس انگیز دریا و نشانه های تابان نامدار یا همچون کشتی نوح هستید که مؤمنان در آن نشستند و نجات یافتند. ای فرزند پیامبر خدا علت نگارش این نامه این است که ما در معنای قَدَر اختلاف داریم و در موضع “استطاعت” حیرانیم ما را از عقیده خود و پدرانت در این خصوص آگاه ساز. زیرا سرچشمه دانش شما دانشِ خداست…امام حسن (ع) در پاسخ او چنین فرمود: … به راستی که خدا با زور اطاعت نشود و با نافرمانی مغلوب نگردد. خدا مردم را به حال خود رها نساخته و از سیطره خویش خارج ننموده است، اوست مالک آنچه به آنها ارزانی داشته است، به ایشان امر کرده طبق اختیار خودشان آن را بپذیرند و آنها را نهی کرده تا از گناهان با اختیار خود دوری گزینند… سرشت آنان را همچون فرشتگان قرار نداده که مجبور به اطاعت باشند و بر آن چه نهی کرده آنها را اجباری در کار نگذاشته است.” ( تحف العقول، حرانی، شیخ ابو محمد، ص ۳۹۹)
از این نظر، امام حسن (ع) در برابر دو امر خطیر، قرار گرفته بود یکی زنده نگاه داشتن حقیقت اسلام و روشن ساختن اندیشه های والایِ آن برای مردم جامعه و دیگری شناساندن واقعیت کفرآمیز حکومت شام، و در دورانی که جهل مردم از یکسو و تزویر حاکمان از سوی دیگر حقیقت را پوشیده نگاه داشته بود، آن حضرت با اقدامات فرهنگی و آگاهی بخشی، احیاگرِ مجدد اسلام و قرآن بود.

منابع

۱_ امین، سید محسن، سیره معصومان امام حسن، امام حسین، امام زین العابدین علیهم السلام، ترجمه: حسین وجدانی، چاپ دوم، تهران: ۱۳۷۳

۲_ حرانی، ابو محمد حسن بن علی بن حسین، تحف العقول عن آل الرسول، سخنان چهارده معصوم علیهم السلام، ترجمه: صادق حسن زاده، انتشارات آل علی، چاپ هفدهم، قم ۱۳۹۳٫
۳_ حکیمی، محمدرضا، امام در عینیت جامعه، دلیل ما، چاپ نوزدهم، تابستان ۱۳۹۱٫
۴_ زمانی، احمد، حقایق پنهان، پژوهشی در زندگی سیاسی امام حسن مجتبی، بوستان کتاب، چاپ هفتم، ۱۳۹۲
۵_ شریف القرشی، باقر، زندگانی امام حسن (ع)، ترجمه فخرالدین حجازی، انتشارات بعثت، چاپ اول، پاییز ۱۳۷۶
۶_ طوسی، شیخ محمدبن حسن، رجال طوسی، محقق: جواد قیومی اصفهانی، موسسه نشر اسلامی، قم: ۱۴۲۰ ه. ق
۷_ عاملی، علامه جعفر مرتضی، تحلیلی از زندگانی سیاسی امام حسن (ع)، ترجمه: محمد سپهری، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، بهار ۱۳۶۹٫
۸_ عماد زاده، عمادالدین حسین اصفهانی، زندگانی امام حسن مجتبی علیه السلام، انتشارات اسوه، چاپ اول، قم، پاییز ۱۳۷۱٫
۹_ قائمی، علی، در مکتب کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام، انتشارات امیری، چاپ اول، پاییز ۱۳۷۴
۱۰_ پایگاه تخصصی امام حسین (ع)، صفری ، رضا، نگاهی تحلیلی به دوران امامت امام حسن مجتبی، ۱۳۹۵
مجلات تخصصی نور، تهامی، طه، مقاله نگاهی به بدعت های معاویه و مقابله فرهنگی امام مجتبی (ع)، شماره ۷۶، فروردین ۱۳۸۵٫

Print Friendly

۳ نظر برای این مطلب

  1. با تشکر از نویسنده این مطلب که از جناب حکیمی نقل شده چقدر برازنده عنوان مقاله است در عنوان تببین اندیشه اسلامی“تا توده ها بیدار نشوند، هر عمل و اقدامی، جز خون جگر خوردنی بیش نیست. باید کوشید تا موانع بیداری برطرف شود و خلق از خواب برخیزد. از این جهت بود که امام (ع) از قیام دوباره دست کشید، به پرورش استعدادهای پوشیده روی آورد و نشر اسلام را از مطمئن ترین راه شروع کرد و زمینه نهضت خونین و ابدی عاشورا را بنا نمود،… “

  2. مقاله جدید و بسیار خواندنی بود.

  3. مقاله خوبی بود. بیشتر امام حسن را جوری جلوه می دهند که غیر مظلومیت هیچ چیزی نداشته است و هیچ کاری نکرده است. فقط مصیبت و مظلومیت و شهادت، همین

یک نظر بگذارید