![]() مجموعه فرهنگی امام صادق (ع) نهادیست مردمی. این مجموعه در سال ۱۳۶۴ شمسی، با ارشادات و راهنمایی های استاد علامه محمدرضا حکیمی و با اشراف و سرپرستی حجتالاسلام سید علی محمد حیدری، و با کوشش تنی چند از روحانیون ،پزشکان و پیشه وران تاسیس گردید. نهاد فوق مشتمل بر واحد های متعدّد فرهنگی، اجتماعی، کتابخانه، […] |
ابعاد وجودی انسان (از مجموعۀ «بر خوان الحیاه»)
نویسنده: مریم کریمی «ارشد مشاوره خانواده» (گروه پژوهشهای دینی دو، خانۀ شادروان دکتر قاسمی)
ارسال شده در تاریخ ۹ اسفند ۱۳۹۸ مقدمه اسرارآمیزترین، پیچیده ترین و ناشناخته ترین موجودات عالم هستی انسان است. شناخت کلی و کامل انسان امری دست نیافتنی است بویژه که بخش اعظم عنصر انسانی و مدبّر وجود او روح است، و روح (اگر چه مجرد تام نیست، لیکن) از این عوالم و مواد آن نیست، و با ابزارها و معیارهای شناختی این جهانی شناخته نمی شود، و انسان هیچ ابزار و وسیله ای در اختیار ندارد تا روح را تجزیه و تحلیل کند- اگر تجزیه و تحلیل بردار باشد- و آن را بشناسد (الحیاه، ج۷: ۲۳) بدین جهت برخی سخن پیامبر اکرم(ص) که شناخت نفس را شناخت خداوند معرفی فرموده است، در حدیث معروف:” من عرف نفسه، فقد عرف ربه“[۱]، برمحال بودن شناخت نفس حمل کرده اند(الحیاه، ج۷: ۲۴). قرآن کریم درباره نفس انسانی به بیان ۱. عقلانسان شناسان معتقدند عقل بالاترین مشخصه موجود انسانی است. در آیات قرآن کریم و احادیث پیامبر اکرم(ص) و امامان(ع) نیز، با تعبیرهایی بسیار گویا و عمیق، این موضوع مطرح گردیده و بارها و بارها بر حیاتی بودن این گوهر در تکوین حقیقت انسانی تأکید رفته است(الحیاه، ج۷: ۳۴). تا جایی که پیامبر(ص) می فرمایند خداوند چیزی برتر از عقل، به بندگان نداده است[۴] (الحیاه، ج۷: ۸۴). انسان به عقل خویش انسان است[۵] و بوسیله عقل به همه نیکیها دست می یابد[۶](الحیاه، ج۷: ۸۴). انسان به نیروی عقل مجهز شده است و با این نیرو، به کشف خود و شناخت جهان پیرامون، توفیق یافته، و رشته های علوم را پایه ریزی کرده است. این نیرو و ره آوردهای آن چنانکه به کار خود انسان می آید برای دیگر همنوعان انسانی نیز بسیار مفید و سازنده است؛ زیرا انسان با عقل، نخست خود را می یابد، و جهانی را که در آن زندگی می کند می شناسد، هدف خلقت خود را کشف می کند و برای شناخت همنوعان خود و دیگر موجودات می کوشد، و در پرتو روشنگریهای خرد، کوره راههای زندگی، به بزرگراههایی روشن تبدیل می شود(الحیاه، ج۷: ۸۵) بهزیستی این دنیایی و بهروزی آخرتی انسان مرهون کاربرد درست عقل و استفاده کامل از این بعد است، و عقل سرچشمه همه کمالات انسانی- حتی دین باوری انسان – به حساب آمده است(الحیاه، ج۷: ۸۴). ۲. ارادهدیگر از آثار و خواص و بخشهای جوهر انسانی اراده و قدرت تصمیم گیری و برخاستن است(الحیاه، ج۷: ۳۵).کدام سخن زیباتر از کلام صادق آل محمد(ص) توانسته است اوج معنای اراده را بیان کند آنجا که حضرت می فرمایند : بدن ناتوانی نمی کند در جایی که اراده قوی باشد[۷] (الحیاه، ج۷: ۳۶).اراده انسانی چون دیگر خواص او، قابل رشد و پرورش است، و تا مرزی تکامل می یابد که چنانکه بر خود و امیالش مسلط می شود، افکار و اندیشه هایش را نیز می تواند در اختیار داشته باشد، و فکر کردن و فکر نکردن او ارادی گردد. همچنین با این اراده می تواند در دیگر موجودات تصرف کند، و هر چیز را تحت نفوذ خویش در آورد(الحیاه، ج۷: ۳۶) آری اراده انسانی تا بدانجا پیش می رود که مشکور و مقبول درگاه خداوند قرار می گیرد[۸](الحیاه، ج۷: ۹۱). قدرت و توان انسان به اراده او بستگی دارد، و به اندازه ای که در تصمیم و اراده جدی تر و نیرومندتر باشد، توانش بر کاری بیشتر است. روشنگریها و راهنماییهای عقل و گرایشهای درونی و عاطفی، آنگاه به عینیت و عمل می رسد و پویایی و جهتی را موجب می گردد، که اراده گام به میان نهد، و رهنمودهای خرد، و دلدادگیهای عاطفه را به ثمر رساند. این سخن امام صادق (ع) به انسان شناسیی راستین اشاره می کند: « ما ضعف بدن عما قویت علیه النیه … اگر اراده قوی چیزی را خواست، بدن ناتوانی نمی کند» و این حقیقتی تردید ناپذیر در قدرت بالقوه اراده است، و از اسرار تربیت است. اغلب جاها که انسان بر زمین نشسته، و احساس ناتوانی کرده است، از ضعف اراده او ریشه گرفته است، نه از بدن و سازمان جسمس و محیط اجتماعی و طبیعی؛ و هرجا پیشروی و اوج گرایی پدید آمده، و خواسته ها تحقق یافته است، از اراده تربیت شده انسانی برخاسته است. امام علی (ع) : بزرگی با همت بلند پدید می آید نه با (افتخار به ) استخوانهای پوسیده( نیاکان)[۹] (الحیاه، ج۷: ۹۹). ۳. اختیار و انتخابعقلانیت بعنوان محوری ترین راه برای شناخت انسان، در صورتی کارآیی لازم را دارد که پس از شناخت راهها و کارها، قدرت انتخاب در کار باشد. از اینرو انتخاب و آزادی عمل، در شناخت انسان بالاترین پیام را دارد، و می توان به جرئت گفت : اگر این آزادی و استطاعت در مورد هر عملی نباشد، مهمترین بخش وجودی انسان، یعنی عقل نیز از ارزش و اصالت می افتد. (الحیاه، ج۷: ۳۶). امام صادق(ع): هیچگونه تصرفی از انسان سر نمی زند، مگر به قدرتی که پیش از آن تصرف در انسان وجود داشته است[۱۰](الحیاه، ج۷: ۳۷). اختیار آدمی تا حدی گسترده می شود که بین دو جهان نیز دست به انتخاب می زند[۱۱]؛ آری پیران سحرخیز یکی را ز دوعالم طلبیدند.[۱۲] ۴. عاطفه و احساسکدامین سخن تاکید بر عواطف را به زیبایی این حدیث قدسی بیان می کند: « … ای محمد! کسانی را که برای من یکدیگر را دوست می دارند، دوست می دارم، و کسانی را برای من نسبت به هم مهر می ورزند، دوست می دارم… [۱۳]»(الحیاه، ج۷: ۸۸). پیغامی که حبیب خداوند از معراج برای امت خویش به ارمغان آورده است تا در دلهای خود نرمخویی را بپرورانند[۱۴](الحیاه، ج۷: ۸۷) و مهربانی نسبت به همه مردم و نیکی به آنان را، در خود، نهادینه سازند[۱۵](الحیاه، ج۷: ۸۸) جای بسی تأمل است که امام صادق(ع) -در حدیث لشکریان عقل و جهل- رأفت و مهربانی را از نیروهای عقل برشمرده اند![۱۶] (الحیاه، ج۷: ۸۸). از این رو همکاری عاطفه و عقل و دل و دماغ و مغز و قلب در گسترش و عمق بخشی به عواطف بسیار مهم است. هرگاه آنچه را عقل شناخت عاطفه نیز پذیرفت، و معلوم ها محبوب نیز واقع گردید، چنان اصالتی می یابد، و خاستگاه چنان فداکاریها و پایداریهایی می گردد که، از عقل تنها برنمی آید(الحیاه، ج۷: ۹۰). ۵. فطرت«مقدری که به گل نکهت و به گل جان داد / به هرکه هرچه ســزا دید آن داد[۱۷]» فطرت، گرایش به خدا و معنویت، همان چیزی که آدمی را به سمت و سوی ماورای طبیعت، و کمال و جمال مطلق سوق می دهد، فصل مقوّم انسانیت و خمیر مایه اصلی وجود انسانی که از عالم ماورای ماده سرچشمه می گیرد(الحیاه، ج۷: ۳۸). پروردگاری که هرچیز را آنگونه که باید آفرید[۱۸](الحیاه، ج۷: ۷۶)، انسان را بر سرشت خدایی (فطرت) سرشته است[۱۹](الحیاه، ج۷: ۷۵) و خود را بدان وسیله (زمینه های فطری) بر او شناسانده و حجت را بر وی تمام کرده است[۲۰](الحیاه، ج۷: ۷۹)؛ و پیامبران خود را برانگیخت و آنان را پیاپی فرستاد، تا مردمان را بر سر پیمان فطری خود باز آورند[۲۱](الحیاه، ج۷: ۷۹). ۶. وجداناینهمه سخنها که از عظمت و بی کرانگی درون آدمی رفته است، و آن را از آسمان پرستاره و زمین پهناور بزرگتر دانسته اند، اشاره به وجدان انسان است. ریشه همه عدل دوستیها و فضیلت گراییها، و خاستگاه اصول اخلاقی، همین نهاد درونی است. دادگاه عدل الهی را جهان آخرت دانسته اند، و دادگاه عدل الهی را در این جهان در درون انسان و با قضاوت وجدان معرفی کرده اند(الحیاه، ج۷: ۳۹).سرشتی انسانی که خداوند به آن سوگند یاد می کند، وحی درونی که گناه و پرهیز را الهام می کند[۲۲](الحیاه، ج۷: ۲۲۶). آدمی به حکم وجدان بر بد و خوب خویش آگاه است[۲۳](الحیاه، ج۷: ۲۲۹)، نیکی را براحتی می پذیرد و با آن آرام میگیرد، ولی در برابر گناه با دودلی و تردید روبرو می شود[۲۴](الحیاه، ج۷: ۲۲۷) و اگر جز این باشد و از درون خود پنددهنده و بازدارنده ای نداشته باشد، بی گمان از غیرخود و اندرزهای مردمان نیز سودی نخواهد داشت[۲۵](الحیاه، ج۷: ۲۲۹) و او را اندرز دادن و ندادن یکسان است[۲۶](الحیاه، ج۷: ۲۳۳). اما وجدان مسلمان با معرفت و امام شناس، خود حسابرس خویشتن است و اعمال روزانه اش را به دیده قضاوت می نگرد تا برنیکی ها افزوده و از تکرار بدیها حذر نموده و با طلب تویه و استغفار از پروردگار رسوای روز قیامت نگردد[۲۷](الحیاه، ج۷: ۲۴۲). و این وجدان بیدار سیدالساجدین(ع) است که فریادهای ” انا المقر علی نفسی بما جنت علی یدای”[۲۸](الحیاه، ج۷: ۲۳۶) و” … انا المسییء المعترف الخاطی العاثر”[۲۹](الحیاه، ج۷: ۲۳۷) وی اندیشه انسان را در اوج آسمان انسانیت به پرواز درآورده که ” ظلمت نفسی …”[۳۰] (الحیاه، ج۷: ۲۳۸). ۷. تربیت پذیریتربیت، که به معنای شدن حقیقی انسان و تکوین ابعاد گوناگون کیان واقعی انسانی، و به فعلیت رسیدن استعدادهای بالقوه آدمی است، محصول سعی و تلاش عملی خود انسان است(الحیاه، ج۱۰: ۲۶۰). این استعداد تا اندازه ای است که با تربیت درست می توان از یک انسان ساده چون صفحه نانوشته بهترین انسان و بهترین نوشته را پدید آورد چنانچه عکس آن نیز امکان پذیر است(الحیاه، ج۷: ۴۰). تربیت از شئون الهی است چرا که اوست رب العالمین. اول مربی همه ما پروردگار پرورش دهنده جهانیان است(الحیاه، ج۱۰: ۲۲۶) امام صادق(ع) فرمود: خدای بزرگ پیامبر خود را به بهترین وجه تربیت کرد و چون تربیت او را به کمال رساند(درباره اش) گفت: “تو دارای والاترین مراتب اخلاق هستی” و از آن پس دین و مردمان را بدو سپرد، تا بندگانش را تربیت و تأدیب کند(الحیاه، ج۱۰: ۲۳۰). سخن امام صادق (ع) به خوبی این مقصود را روشن می کند و می فهماند که کسی می تواند زمام هدایت انسان را در رساندن انسان به حقیقت کمال به دست گیرد که به طور مستقیم از سوی خداوند تعلیم و تربیت یافته باشد و حقایق تکوینی و تشریعی به او فهمانده شده باشد تا امکان به سعادت رساندن بشر در اختیارش باشد و مصداق چنین واقعیتی به حکم عقل جز معصوم نمی تواند باشد(الحیاه، ج۱۰: ۲۳۱). پروریده چونان تربیتی سلمان ها و ابوذرها هستند. عبدالله بن سنان می گوید از امام صادق پرسیدم فرشتگان برترند یا آدمیان؟ فرمود: امیرمومنان فرموده است: خداوند بزرگ در (سرشت) فرشتگان عقل را نهاد بدون شهوت، و در (غریزه) حیوانات شهوت را نهاد بدون عقل، و در درون آدمیان هردو را نهاد؛ پس هر کس خرد او بر شهوتش چیره گردد از فرشتگان برتر است، و هر کس شهوتش بر عقلش چیره شود، از حیوانات بدتر است(الحیاه، ج۱۰: ۲۲۰). آری طیران آدمیت جز با تربیت به دست نمی آید که : « اَن لیس للانسان الا ما سعی» و با تربیت رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند. ۸. گرایش به بقا و جاودانگیبقا اندیشی از ویژگیهای نوع انسانی است، و برای شناخت نوع انسان باید به ریشه های این احساس ژرف اندیشید، و علل و عوامل درونی آن را به واکاوی گذاشت، و از این راه نیز به بعد اصلی وجود انسانی یعنی روح پی برد، و منکران روح را ناآگاه از حقیقت انسان دانست(الحیاه، ج۷: ۴۱). به نظر می رسد که کوتاهترین و گویاترین جمله در تبیین حقیقت انسان این آیه کریمه باشد: « انا لله و انا الیه راجعون: ما از آن خداییم و به سوی او (جهان باقی خدایی) باز می گردیم». این آیه دو حقیقت را بازگو می کند: ۱٫ حقیقت و باطن خداجوی انسان ۲٫ وجود گوهر باقی و غیرمادی در انسان، و بقای آن- پس از مرگ- و زندگی در عالم خدایی(الحیاه، ج۷: ۴۱). و اگر جز این بود که آدمی را حیاتی جاودانه و پاک و پاکیزه در انتظار باشد پس این همه رنج تربیت به چه کار آید و بحق که “تحفه المومن الموت”[۳۱] و چه روح بخش است توصیف عطرآگین رسول مهربانی ها که “مرگ برای دین باوران چون گلی خوشبوست”[۳۲](الحیاه، ج۷: ۵۴۳) و چه جانبخش است لحظه جان سپاری مومنان با این کلام فرشتگان که: “سلام علیکم ادخلوا الجنه بما کنتم تعملون”[۳۳](الحیاه، ج۷: ۵۴۳). پانوشت ها:[۱] . . « بحار » ۲/۳۲٫ [۲] . « سوره شمس» (۹۱): ۷٫ [۳] . « و یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا؛ درباره روح از تو می پرسند، بگو روح امر الهی است و شما بشرها، چیز چندانی از حقایق عالم نمی دانید! » ( سوره اسراء(۱۷): ۸۵) [۴] . النبی (ص): ما قسم الله للعباد شیئا افضل من العقل(بحار، ۱/۹۱، از محاسن) . [۵] . الامام علی (ع): الانسان بعقله(غررالحکم/۱۴؛ الحکم، ۱/۲۱۸)؛ امام علی (ع): انسان به عقل خویش انسان است. [۶] . النبی (ص): انما یدرک الخیر کله بالعقل(تحف العقول، ۴۴) ؛پیامبر(ص): فقط بوسیله عقل، انسان به همه نیکیها دست می یابد. [۷] . « امالی صدوق » /۱۹۸٫ [۸] . « و من اراد الاخره و سعی لها سعیها و هو مؤمن فاولئک کان سعیهم مشکورا؛ هرکس اراده اش به آخرت تعلق گیرد و برای رسیدن به آن، همه کوشش خود را به کار برد و مؤمن هم باشد، کوشش این گروه از انسانها مشکور و مقبول درگاه خداست» ( سوره اسراء(۱۷): ۱۹) [۹] . « غررالحکم »/۵۱؛ « الحکم» ۱/۵۳۹٫ [۱۰] . الامام الصادق (ع): لا یکون من العبد قبض و لا بسط، الا باستطاعه متقدمه علی القبض و البسط (بحار، ۵/۳۸) . [۱۱] . « منکم من یرید الدنیا و منکم من یرید الاخره … برخی از شما خواهان دنیا هستید، و برخی خواهان آخرت…» ( سوره آل عمران(۳): ۱۵۲). [۱۲] . فروغی بسطامی [۱۳] . النبی (ص)- فیما قال الله- عزّ و جلّ – له فی لیله المعراج ۰۰۰ یا محمد! وجبت مَحبّتی للمتحابّینَ فیَّ و وجبت محبّتی للمتعاطفین فیَّ… (بحار، ۷۷/۲۱). [۱۴] . النبی (ص): و عودوا قلوبکم الرقه و اکثروا التفکر و البکاء… (بحار، ۷۳/۸۱، از کنزالفوائد)؛ پیامبر(ص): در دلهایتان نرمخویی( و عاطفی بودن) را نهادینه کنید، و بسیار بیندیشید و ( بر خطاهای خود ) گریه کنید… [۱۵] . الامام علی (ع): اشعر قلبک الرحمه لجمیع الناس و الاحسان الیهم(غررالحکم/۶۴؛ الحکم، ۱/۱۲۵)؛ امام علی (ع): مهربانی نسبت به همه مردم و نیکی به آنان را در خود نهادینه ساز… [۱۶] . الامام الصادق (ع)- فی حدیث جنودالعقل و الجهل… : و الرافه و ضدها القسوه، و الرحمه و ضدها الغضب … (اصول کافی، ۱/۲۱). [۱۷] . فیض کاشانی [۱۸] . « ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی … پروردگار ما کسی است که هر چیز را آنگونه که باید آفرید؛ سپس را ه بیاموخت رخی از شما خواهان دنیا هستید، و برخی خواهان آخرت…» ( سوره طه(۲۰): ۵۰). [۱۹] . « فطره الله التی فطر الناس علیها، لاتبدیل لخلق الله، ذلک الدین القیم … سرشت خدایی که خدا مردم را بر آن سرشته است، آفرینش خدای تغییر ناپذیر نیست؛ این است همان دین استوار…» ( سوره روم(۳۰): ۳۰). [۲۰] . الامام الصادق (ع) : … انه قد احتج علیکم، بما عرفکم من نفسه. (اصول کافی، ۱/۸۶)؛ امام صادق(ع): خداوند بر شما اتمام حجت کرده است، به چیزهایی (زمینه های فطری) که خود را بدان وسیله به شما شناسانده است. [۲۱] . الامام علی (ع) : … فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیاءه، لیستأدوهم میثاق فطرته … و یثیروا لهم دفائن العقول…( نهج البلاغه/۳۳). [۲۲] . « و نفس و ماسواها* فالهمها فجورها و تقویها … سوگند به نفس (انسان) و قدرتی که او را بهنجار آفرید. پس آنگاه راه گناه و پرهیز را به او الهام کرد…» ( سوره شمس(۹۱): ۷-۸). [۲۳] « بل الانسان علی نفسه بصیره : انسان خود را خوب می شناسد…» ( سوره قیامت(۷۵): ۱۴). [۲۴] . الامام علی (ع) : البرُّ ما سکنت الیه نفسک، و اطمأنَّ الیه قلبک، والاثمُ ما جال فی نفسک، و تردَّد فی صدرک ( الحکم،۱/۳۵۰)؛ نیکی آن است که نفس انسان براحتی آن را بپذیرد، و وجدان از آن آرام گیرد. گناه آن است که در درون گشت زند، و با دو دلی (و تردید) در دلت جای گیرد. [۲۵] . الامام الصادق (ع) : من لم یجعل الله له من نفسه واعظا، فانَّ مواعظ الناس لن تغنی عنه شیأ. (امالی مفید/ ۱۷)؛ امام صادق(ع): هرکس خدا در درون او پنددهنده ای نگمارده باشد، اندرزهای مردم چیزی به او نمی دهند( و کاری برایش نمی کنند، زیرا بدون وجدان بیدار و قلب متوجه، به سخنان و قلب مردم توجهی که باید نمی کند). [۲۶] . « قالوا سواء ٌ علینا اوعظت ام لم تکن من الواعظین : گفتند چه اندرز دهی و چه ندهی، برای ما یکسان است» ( سوره شعراء(۲۶): ۱۳۶). [۲۷] . الامام الصادق (ع) : حق علی کل مسلم یعرفنا، ان یعرض عمله فی کل یوم و لیله علی نفسه، فیکون محاسب نفسه، فان رای حسنه استزاد منها، و ان رای سیئه استغفر منها، لئلا یخزی یوم القیامه (تحف العقول/ ۳۰۱)؛ امام صادق(ع): هر مسلمانی که مکتب ما را می شناسد، شایسته است که در هر شب و روز کارهایش را به (وجدان خود) عرضه کند، و خود حسابرس خویشتن باشد؛ تا اگر کار نیکی دید آن را زیادتر انجام دهد، و اگر کار زشتی دید از خداوند آمرزش بخواهد، تا روز رستخیز هلاک نگردد. [۲۸] .«صحیفه جامعه سجادیه»/۳۳۳٫ [۲۹] .«صحیفه جامعه سجادیه»/۳۲۶٫ [۳۰] .«صحیفه جامعه سجادیه»/۵۷۷٫ [۳۱] . پیامبر(ص): ارمغان مومن مرگ است .« بحار » ۸۲/۱۶۸و۱۷۱٫ [۳۲] . . النبی (ص): الموت ریحانه المومن… « دعائم الاسلام » ۱/۲۲۴٫ [۳۳] . « الذین تتوفاهم الملائکه طیبین، یقولون سلام علیکم ادخلوا الجنه بما کنتم تعملون ؛ کسانی که فرشتگان جانشان را می گیرند- در حالی که پاکیزه اند- به آنان می گویند: درود بر شما! ، برای پاداش کارهایتان به بهشت وارد شوید» ( سوره نحل(۱۶): ۳۲). |
یک نظر بگذارید