مجموعه فرهنگی امام صادق (ع) نهادیست مردمی. این مجموعه در سال ۱۳۶۴ شمسی، با ارشادات و راهنمایی های استاد علامه محمدرضا حکیمی و با اشراف و سرپرستی حجتالاسلام سید علی محمد حیدری، و با کوشش تنی چند از روحانیون ،پزشکان و پیشه وران تاسیس گردید. نهاد فوق مشتمل بر واحد های متعدّد فرهنگی، اجتماعی، کتابخانه، […] |
اخلاق گفتگو با تکیه بر گفتگوهای امام حسین (ع) در جریان عاشورا
نویسنده: نجما کارگر (پژوهشگر مجموعه فرهنگی امام صادق«ع» میبد)
ارسال شده در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۳۹۹ چکیده:انسان موجودی اجتماعی است و گفتگو مهم ترین وجه این مدنیت است. گفتگو فقط به معنای رد و بدل کردن افکار و احساسات و اطلاعات نیست؛ بلکه ذهن ها و شعورها را، برای دسترسی به حوزه های مشترک وجود انسان با هم مرتبط می سازد. برقراری ارتباط و گفتگو بین انسان ها نیازمند یکسری اصول اخلاقی است که با رعایت آن اصول می توان برای کشف حقیقت و دستیابی به زندگی بهتر سود جست. امام حسین (ع) از ابتدای قیام تا لحظه شهادت، گفتگوهای فراوانی با افراد مختلف داشته اند که اصول اخلاقی فراوانی بر این گفتگوها حاکم بوده است. مقدمهامام حسین (ع) از بزرگترین معلمان تاریخ بشریت است و یکی از برترین و بهترین الگوهای اخلاقی برای مردم است. گفتگو ها، مناظرات، خطبه ها و سخنرانی هایی که امام حسین (ع) در جریان عاشورا با مردم داشته اند مزین به اصول اخلاقی و صفات والای انسانی است. امام (ع) با تکیه بر اصول اخلاقی در این گفتگوها، گاه شجاعت و صلابتِ کلام را از خود نشان داده اند و گاه نرمی و ملایمت و عطوفت را. گفتگوهای آن حضرت در مسیر واقعه عاشورا مزین به آداب اخلاقی همچون: داشتن صبر و تحمل، کوتاه و گزیده سخن گفتن، اخلاص و اتکا به خداوند، شجاعت در بیان حق گویی، تعهد و پیمان در گفتگو، نرمی و ملایمت در عین صلابت و شجاعت، صراحت در بیان، خیرخواهی برای طرف مقابل، پرهیز از گفتگوی آمرانه و تحکم آمیز و بسیاری آداب اخلاقی دیگر است که بیان همه آن ها در این نوشتار ممکن نیست و فرصت و مجالی دیگر می طلبد. اخلاق گفتگوگفتگو در زبان فارسی به معنای با هم سخن گفتن، حرف زدن است. قرآن، گفتگو را زمینه ای مشترک و همیشگی برای تکاپوها و پویش های اجتماعی دانسته است و آن را بستری فراگیر و اجتناب ناپذیر برای روابط و مناسبات اجتماعی تعریف می کند. در واقع قرآن در نگاه انسان شناسانه خود، آدمی را موجودی گفتگو محور معرفی می کند. بر اساس نص قرآن کریم خداوند برای آفرینش انسان با ملائکه به گفتگو پرداخت، پس از هبوط آدم بر روی زمین نیز همواره، مستقیم و غیر مستقیم، با آدمیان گفتگو نموده و این جریان تا ابد ادامه دارد. داشتن صبر و تحملامام (ع) در جریان نهضت خود، نسبت به آگاه ساختن مردم کوفه بسیار صبور بود و به امید هدایت آنان تا آخرین لحظه حتی در روز عاشورا برای آنان حجت آورد و ردای پیامبر (ص) بر دوش انداخت و شمشیر علی (ع) در دست گرفته و به میان سپاه رفته و با آنان گفتگو کرد تا شاید کسی هدایت یابد. امام حسین (ع) در روز عاشورا با کوفیان چنین گفتگو کرد: «شما را به خدا، آیا مرا می شناسید؟ گفتند: آری تو فرزند و سبط رسول خدایی. فرمود شما را به خدا، آیا می دانید که مادرم فاطمه زهرا (س) دختر محمد مصطفی است؟ گفتند: آری. فرمود: شما را به خدا، آیا می دانید که مادر بزرگ من خدیجه اول زن مسلمان این امت است؟ گفتند: آری… آیا مالی را از شما تباه کرده ام؟ آیا کسی را زخمی کرده ام تا قصاص جویید؟ در این حال سکوت سنگینی بر سپاه دشمن سایه انداخته بود و کسی سخن نمی گفت». (روش شناسی مناظرات امام حسین (ع) در جریان قیام عاشورا، عطار طاهره، رنجبر حسینی، محمد) کوتاه و گزیده سخن گفتنفردی در راه کوفه با نام «ابوهرۀ ازدی به امام رسید و علت سفر را جویا شد. حضرت فرمود، امویان اموالم را گرفتند، صبر کردم. دشنامم دادند، تحمل نمودم. خواستند خونم را بریزند، گریختم. ای ابوهره بدان که من به دست فرقه ای یاغی کشته خواهم شد و خداوند لباس مذلت را به طور کامل به تن آن ها خواهد پوشاند و شمشیری برنده بر آنان حاکم خواهد کرد، کسی که آنان را ذلیل سازد». (تأملی در نهضت عاشورا، جعفریان، رسول، ص،۴۲) مدارا و تسامح در پاسخگوییشیخ مفید از فرزدق شاعر نقل نموده است که به قافله حسین بن علی که در حرکت بود برخوردم و به حضورش شتافتم، عرضه داشتم یابن رسول الله انگیزه تو در این عجله و خارج شدن از مکه چه بود؟ امام فرمود: اگر تعجیل نمی کردم دستگیرم می ساختند. فرزدق می گوید امام از من پرسید کیستی؟ گفتم عربم. سپس امام نظر مردم نسبت به اوضاع را پرسید، گفتم دل های مردم با شما و شمشیرشان بر علیه شماست و خدا هر طور که بخواهد انجام می دهد. امام در پاسخ فرمود: فرزدق درست گفتی مقدرات در دست خداست و او هر روز فرمان تازه ای دارد که اگر پیش آمد بر طبق مراد باشد و هموست مددکار و اگر حوادث و پیش آمدها در میان ما حائل گردید، و کارها طبق مرام پیش نرفت، بازهم آن کس که نیتش حق و تقوا بر دلش حکومت می کند از مسیر خارج نگردیده است. ( نجمی محمد صادق، سخنان حسین بن علی«ع»، ص ۱۰۵) بر فرض درستی این خبر -زیرا برخی از محققین در درستی آن تردید دارند و آن را ساختگی می دانند و جعل از زبان فرزدق می شمارن- مدارای امام(ع) در این گفتگو به وضوح روشن است. با اینکه فرزدق اوضاع مردم عراق را از نظر خودش به امام گوشزد می کند ولی امام (ع) با عدم پذیرش توصیۀ او، سعی دارد به فرزدق پاسخی مسامحه کارانه بدهد و همچنان به حرکت الهی خود به سوی عراق ادامه می دهد. جدیّت در بیان حقیقتامام (ع) در راه کربلا به منزل «اشراف» رسید که پس از طی مسافتی معلوم شد که سپاهیان حر بن یزید ریاحی اند که به همراه هزار نفر به سوی امام حسین (ع) می آیند. حر وظیفه داشت تا امام و کاروان همراه او را تحت نظر شدید قرار دهد و اجازه ندهد تا آنان به راه کوفه پیش رفته و یا راه مراجعت پیش گیرند. بعد از نماز ظهر و عصر که به امامت امام حسین (ع) برگزار گردید، امام با سپاهیان حر چنین سخن گفت: «ای مردم اگر از خدا می ترسید و حق را برای صاحبان آن می شناسید، خشنودی خدای را بجویید و بدانید که ما اهل بیت، بر تصدی حکومت شایسته تر از آنانی هستیم که ادعای ولایت بر شما را می کنند، چرا که آنان با شما جز ستم و بیدادگری کاری نمی کنند. اگر شما از حکومت ما ناخشنودید و حق ما را انکار می کیند و نظرتان خلاف مطالبی است که در نامه هایتان نوشته و با رسولان خویش نزد من فرستاده اید؛ از شما روی برتافته و باز خواهم گشت. حر فرمانده پیشقراولان سپاه کوفه، پس از شنیدن این سخن امام، پاسخ داد که او نه در شمار نویسندگان نامه بوده و نه از نوشتن آن نامه ها اطلاع داشته است، به دستور امام حسین (ع) عقبه بن سمعان، خورجین مملو از نامه های کوفیان را در مقابل حر خالی کرد». (زرگری نژاد، غلامحسین، نهضت امام حسین (ع)، ص، ۱۶۱) پایبندی به تعهد و پیمان ها در گفتگوپس از گفتگوی با حر امام به یاران خود فرمود تا بارها را بستند و خواستند راهی حجاز شوند که حر و سپاهیانش مانع شدند. امام به حر فرمود چه می خواهی؟ گفت می خواهم تو را نزد عبیدالله ببرم. فرمود اگر چنین کنی با تو می جنگم. حر گفت من مأمور نیستم با تو بجنگم، مأمورم از تو جدا نشوم. حر برای اینکه از ستیز با امام در امان بماند به امام گفت شما از راه دیگری برو که نه به کوفه برسد و نه به حجاز، تا رأی امیر برسد. امام پذیرفت و به سمت دیگری رهسپار شد. (برگرفته از: گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم، فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع)، ص ۴۰۴) ابو مخنف گوید؛ طرماح بن عدی نزدیک حضرت آمد و عرض کرد من کسی را با تو نمی بینم. اگر با تو جز همین سپاه حر بجنگد بس خواهد بود، در حالی که من کوفه را دیدم آنچنان لبریز جمعیت بود که سبب اجتماعشان را جویا شدم، گفتند می خواهند به جنگ حسین فرستاده شوند. اگر پناهگاهی بخواهی که از شر آنان در امان بمانی با من به مأمن کوه ما بیا، به خدا سوگند ما در پناه آن تا بحال از کسی آسیب ندیده ایم. اکنون من در خدمت شمایم تا شما را به قریه برسانم. امام فرمود: میان من و این قوم قراری است که نمی خواهم از آن خلف وعده کنم. (برگرفته از: گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم، فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع)، ص، ۴۰۷-۴۰۸) نرمگویی با حفظ قاطعیت در سخنآورده اند که دو یا سه شب قبل از واقعه عاشورا امام حسین (ع) نزد ابن سعد فرستاد که با تو سخنی دارم و امشب میان دو لشکر به دیدارم بیا. عمر سعد با بیست سواره آمد. چون با هم دیدار کردند امام به همراهان خود بجز برادرش و فرزندش علی اکبر فرمود تا دور شوند. عمر سعد نیز همراهان خود بجز فرزندش حفص و غلامش لاحق را دور کرد. صراحت در کلام و پرهیز از تعارف«زمانی که امام به منطقه ی قصر بنی مقاتل رسید، خیمه ای را سرپا دید. در آنجا شخصی از اشراف کوفه به نام عبیدالله بن حر سکنی داشت که از کوفه بیرون آمده بود. تا سر راه حسین یا دشمنان او قرار نگیرد و هیچ یک از آن دو گروه را یاری نکند؛ اما از اتفاق با امام حسین (ع) برخورد کرده بود. وقتی امام از او دعوت به همراهی کرد، وی همین مطلب را گفت و امام به این رضایت داد که اگر او را یاری نمی کند، بر ضد او نباشد. عبیدالله گفت که چنین خواهد کرد…عبیدالله به امام عرض کرد: اگر واقعا می دانست که در کوفه کسانی هستند که از امام حسین (ع) دفاع کنند، او هم چنین می کرد؛ اما شیعیان کوفه از ترس بنی امیه در خانه هایشان خزیده اند. وی حاضر شد اسب و شمشیرش را در اختیار امام حسین (ع) قرار دهد نه جانش را. امام فرمود: اگر از دادن جانت بخل می ورزی، ما نیازی به مال نداریم و از آدم های گمراه هم استفاده نمی کنیم». (جعفریان، رسول، تأملی در نهضت عاشورا، ص، ۴۶) خیرخواهی برای طرف گفتگوامام(ع) در چند موضع به افرادی که از کوفه خارج شده بودند برخورد کرد و ضمن هدایت آنان خواست که به او و یارانش ملحق شوند، برخورد امام با افرادی که امتناع ورزیدند، حاکی از خیرخواهی امام برای آنان است، مثلا امام در همان مکانی که عبیدالله بن حر را دید، به عمروبن قیس مشرقی و پسرعمویش برخورد و از این دو یاری خواست، اما عذر آوردند. امام فرمود: از اینجا دور شوید، تا فریاد کمک خواهی مان را نشنوید و ما را نبینید، زیرا آن که ندای یاری طلبیدن ما را بشنود یا ما را ببیند، اما لبیک نگوید و یاریمان نکند، سزاوار است خدای عزوجل او را به صورت در آتش افکند. (گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم (ع)، فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع)، ص، ۴۱۳) منبع: زرینکوب، عبدالحسین؛ مینوی، مجتبی؛ حنیف، مصطفی؛ و دیگران، مؤسسه فرهنگی اندیشه معاصر، تسامح آری یا نه؟ دفتر نخست، نشر خرم، چاپ اول ۱۳۷۷، ص ۱۴۵٫ |
یک نظر بگذارید