نویسنده: چکیده نویس: نرگس انصاری(روانشناسی و ارشد ادبیات فارسی) گروه پژوهشهای دینی۲
ارسال شده در تاریخ ۲۱ تیر ۱۴۰۰
عنوان اصلی مقاله: (شخصیت قرآنی امام جواد «ع» ؛ تجلی آیات در سیره امام جواد «ع»، پدیدآورنده: رحیم پور، مهناز، نشریه بینات، موسسه معارف اسلامی امام رضا (ع) ، پاییز۱۳۹۵ شماره ۹۱٫(متن اصلی۱۶ صفحه)
چکیده نویس: نرگس انصاری(روانشناسی و ارشد زبان و ادبیات فارسی)
اشاره:
تقوای الهی در همه امور زندگی و رفق و مدارا با دشمنان و احسان و بخشندگی و ملاطفت با دوستان از عناصر سازنده و استوار در تحکیم پایه ها و مناسبات فردی و اجتماعی هستند. قرآن کریم در فرازهای بسیاری به تأثیر انفاق مادی و بخشش در زندگی آدمی پرداخته است.
حضرت جواد(ع) مصداق عینی آیۀ «ذریه بعضها من بعض» و بر اساس ادله ی روایی در بین امامان شیعه شخصیت ایشان به یحیی و عیسی(ع) بر اساس آیات ۱۳ و ۳۰ سورۀ مریم تشبیه شده است. سیرۀ فردی و اجتماعی آن جناب مصداقی از تجلی آیات اخلاقی قرآن بر اساس آیۀ ۱۲۸ سورۀ نحل و ۱۳۴ سورۀ آل عمران و ۹۰ سورۀ یوسف است. در این مقاله با رویکرد تاریخی، تفسیری و توصیفی به بررسی برخی جلو ه های آشکار آیات قرآنی در سیره ی حضرت امام جواد (ع) پرداخته شده است.
مقدمه
امام جواد (ع) بر اساس قول مشهور دانشمندان در سنه ۱۹۵ قمری در مدینه دیده به جهان گشود. در ماه تولد آن جناب اختلاف نظرهایی وجود دارد، مدت امامت آن حضرت ۱۷ سال طول کشید و بنا به قول مشهور در منابع کهن شیعه در آخر ذی القعده ۲۲۰ ق با دسیسه خلیفه وقت و نزدیکانش مسموم و به شهادت رسید. کنیه آن حضرت أبو جعفر و ملقب به مرتضی، منتخب، مختار و مشهورترین القاب آن حضرت تقی و جواد است. مادر ایشان خیزران است، وی از بستگان ماریه قبطیه -مادر ابراهیم و همسر رسول خدا (ص)- است. آن بانو در فضایل اخلاقی از برترین زنان عصر خویش بود.
اوضاع سیاسی اجتماعی عصر امام(ع)
یکی از دشوارترین مقاطع زندگی امامان شیعه در مقطع حکومت عباسیان در دوران امامت حضرت کاظم(ع) واقع شده است. دوران زندگانی آن حضرت به سبب وجود دشمنان و بدخواهان از بین نزدیکان آن جناب به سختی سپری شد، سرانجام ریشه های اعتقادی و انحرافی محمد بن اسماعیل بن جعفر و دشمنی های او زمینه زندانی شدن و شهادت امام کاظم (ع) را به دنبال داشت. پس از شهادت ایشان دو گرایش عمده به نا م های قطعیّه و واقفیه پدید آمد. قطعیه رحلت امام کاظم(ع) را تأیید کرد و امامت حضرت رضا(ع) را پذیرفت. اما گرایش به واقفیه به بهانه باور نداشتن به رحلت امام کاظم (ع) بر اعتقاد به امامت یا مهدویّت آن حضرت باقی ماند. این باور سبب پیدایش انحراف در شیعه گردید. در تاریخ امامت همواره مقطع تغییر امام از زمینه های پیدایش اختلاف و انحراف و از نقاط بحران ساز تشیع بوده است. عواملی چون ریاست طلبی،زیاده خواهی مالی، عوام زدگی و جهل گروهی از شیعیان و دوستان أهل بیت(ع) که یا دوران امامت را پایان یافته می دانستند؛ و یا در تشخیص امام بر حق اشتباه می کردند. دوران امامت حضرت رضا(ع) عصر ویژه ای است زیرا ایشان در تعیین جانشین خود و امام بعدی، با مشکلاتی روبرو بود. از یک سو پس از شهادت امام کاظم(ع) گروهی بر اساس انگیز های مادی به نام واقفیه امامت آن حضرت را انکار کردند، و از سوی دیگر ایشان تا حدود چهل و هفت سالگی دارای فرزند نشده بود، و أحادیث رسیده از رسول خدا (ص) حاکی از این بود که امامان دوازده نفرند که نه نفر از آنان از نسل امام حسین(ع) خواهند بود . فقدان فرزند برای امام رضا(ع) هم امامت آن حضرت و هم تداوم آن را زیر سؤال برده بود. در اواخر امامت حضرت رضا(ع) نیز آنچه در انتقال امامت به امام جواد(ع) امر را بر برخی دوستان و شیعیان أهل بیت(ع) مشتبه ساخت؛ کودکی ایشان بود. از این رویکی از مسائلی که بعدها در مباحث کلامی مربوط به امامت، جایگاه ویژه ای یافت این بود که آیا ممکن است کسی پیش از بلوغ به مقام امامت برسد؟ سرانجام وجود ادّله روایی و توصیه های صریح حضرت رضا (ع) و نیز برتری علمی و اخلاقی حضرت جواد(ع) امامت ایشان را نزد شیعیان ثابت کرد. روزی در محضر امام رضا(ع) فرزندش را که خردسال بود آوردند، امام(ع) فرمود: «این مولودی است که برای شیعیان ما با برکت تر از او زاده نشده است». با به دنیا آمدن آن حضرت دیگر انشعابی در شیعه به وجود نیامد، و پیروان اهل بیت(ع) از تحیّر و سرگردانی رهایی یافتند. در این دوران ذخائر علمی از یونان و ایران به زبان عربی ترجمه شده و علوم فراوانی در زمینه های مختلف در طب، منطق، فلسفه، نجوم، ریاضیات و سایر علوم وارد جامعه اسلامی شده بود. از این رو مناظرات مختلفی از حضرت رضا و امام جواد(ع) در کتب روایی شیعه وارده شده است.
شخصیت قرآنی حضرت
امام جواد(ع) از امامان أهل بیت(ع) و از مصادیق بارز آیۀ تطهیر )احزاب، ۳۳) و ذی القربی (شوری ۲۳) و اهل الذکر (نحل، ۴۳) و ذریه بعضها من بعض (آل عمران۳۴) هستند. از آن جایی که امام جواد(ع) در بین امامان شیعه اولین امامی است که در کودکی در منصب امامت قرار گرفتند، این امر برای مردمان عصر آن جناب قابل درک نبود. زیرا فهم عموم انسان ها این است که جایگاه جانشینی در مصدر نبوت و امامت و حکومت به افراد بالغ تعلق می گیرد. قرآن هنگامی که از کودکی پیامبرانی چون یوسف، یحیی و عیسی سخن می گوید. چنانچه در داستان حضرت یوسف(ع) هنگامی که برادران آن حضرت او را در چاه انداختند می فرماید: «پس او را بردند و هم داستان شدند تا او را در نهان خانۀ چاه نهند، و به او وحی کردیم که قطعاً ]روزی[ آ نها را از این کارشان. در حالی که نمی دانند خبرخواهی داد.» (یوسف ۱۵)
شیخ کلینی روایت می کند شخصی به حضرت رضا(ع) گفت: ای سرورمن! اگر اتفاقی پیش آمد به چه کسی باید مراجعه کرد؟ فرمود: به پسرم أبوجعفر. کسی که پرسیده بود، سن امام جواد(ع) را برای این موضوع کم می دانست. حضرت رضا(ع) فرمود: خداوند عیسی(ع) را پیامبر و فرستاده خویش و صاحب شریعت تاز ه ای قرار داد. و سن او از سن أبوجعفر(ع) کمتر بود. حضرت رضا(ع) به یکی از یاران خود به نام معمر بن خاد فرمود: من أبوجعفر را در جای خود نشاندم و جانشین خود قرار دادم، ما خاندانی هستیم که کوچکتران ما مو به مو از بزرگانمان ارث می برند.
تجلی آیات قرآنی در سیره عملی امام جواد (ع)
سبک زندگی ناظر به مسائلی است که متن زندگی انسان را در دنیا شکل می دهد. گستره سبک زندگی عرصۀ وسیعی از رفتار آدمی با خود و خدا و خلق و سایر مخلوقات را در بر می گیرد. با مطالعه در تاریخ و سیره معصومین(ع) اصول و پایه های اساسی را می توان به دست آورد که در سراسر زندگی آنان قابل تغییر نیست، هرچند که بر اساس مصالح و یا مقتضیات زمان تفاوت هایی در سیره و سبک فردی واجتماعی آنان به ظاهر به چشم می خورد. مانند: عبودیت و توجه به باری تعالی، علم و آگاهی به علوم و اسرار نهانی، شجاعت و عزت نفس، رفق و مدارا، ساده زیستی، تواضع، حلم و صبر، کرم و بخشش و سایر کمالات انسانی. امام جواد (ع) به سبب شدت تقوی «تقی» و به علت بخشندگی گسترده «جواد» نامیده شد.
تقوا
تقوا درجات و مراتبی دارد که مرتبه عالی آن عبارتست از خویشتن داری در برابر آنچه قلب آدمی را به خود مشغول می سازد و از حق منصرف می کند این تقوا را خاص الخاص گویند. امام علی (ع) می فرماید : من تو را از ترس آتشت و میل به بهشتت عبادت نمی کنم بلکه چون تو را شایسته عبادت یافتم به پرستشت پرداختم. این صفت در قرآن در مورد یحیی(ع) و در بین امامان به امام جواد(ع) اطلاق شده است، در حالی که همۀ پیام آوران و اولیای الهی عالی ترین درجه تقوا را دارا هستند، اما در قرآن دربارۀ جناب یحیی(ع) می فرماید: «یحیی کتاب را محکم بگیر، و او را در کودکی حکمت دادیم* و نیز از جانب خود مهربانی و پاکی ]به او دادیم [ و او پرهیزکار بود* و با پدر و مادر خود نیک رفتار بود، و سرکش و عصیانگر نبود» (مریم، ۱۲-۱۴) توصیف حضرت یحیی(ع) است اما قابل تطبیق با حالات و سیرۀ عملی امام جواد(ع) نیز می باشد. اولیاء الهی در بعد خلقی مانند سایر انسانها از غرایز حیوانی برخوردارند، اما آنان به سبب برخورداری از عقل و عصمت این غرایز را مهار کرده و به حدّ نیاز از آنها استفاده می کردند. دوران کودکی و جوانی اوج بازی و سرگرمی و هیجان در انسا نها است. اما دربین آدمیان افراد نخبه ای با ویژگی های ممتاز وجود دارند که دوران کودکی و جوانی آنان با بزرگسالی یکسان است. در بین سفیران الهی حضرت یحیی(ع) و عیسی مسیح(ع) وحضرت جواد(ع) این گونه بودند.
براساس روایتی از محمّد بن ریّان: مأمون تلاش می کرد امام جواد(ع) را مانند خود، أهل دنیا و به لهو و فسوق مایل سازد، در مراسم عروسی دخترش امّ الفضل دستور داد صد کنیز که از همه زیباتر بودند، هر کدام جامی در دست بگیرند که در آن جواهری باشد و با این هیأت از امام استقبال کنند، آنان به این دستور رفتار کردند، اما امام جواد (ع) کوچکترین اعتنایی به آنان نکرد. سپس مأمون مردی به نام مخارق آواز خوان را طلبید که ساز می زد و آواز می خواند. مخارق مقابل امام(ع) نشست و آواز خود را بلند کرد و شروع به نواختن کرد. امام جواد(ع) بدون توجه به او حتی سر خود را هم بلند نکرد، پس از ساعتی با ناراحتی سر بلند کرد و فریاد زد: ای مرد! از خدا بترس . در اثر این سخن ساز از دستش افتاد و تا هنگام مرگ دستش از کار افتاده بود.
امام جواد(ع) درباره تقوی می فرماید: هرکه خود را به وسیله خداوند بی نیاز بداند مردم محتاج او خواهند شد و هر که تقوای الهی را پیشه خود کند خواه ناخواه، مورد محبت مردم قرار می گیرد گرچه مردم خودشان اهل تقوی نباشند باز در روایتی دیگر: در زندگی صبر را تکیه خود؛ فقر و تنگدستی را همنشین خود قرار بده و با هواهای نفسانی مخالفت کن، و بدان که هیچگاه از دیدگاه خداوند پنهان نخواهی ماند، پس مواظب باش که در چه حالتی خواهی بود.
توصیفی که امام جواد (ع) از تقوی ارائه داد ه اند بیانگر حقیقت تقوی است؛ تقوی صفتی است که با تمامی مراتب ایمان جمع می شود و در پرتو آن مقامات ایمانی همچون احسان و بخشندگی، رفق و مدارا، صبر و حلم و عزت نفس و دیگر فضایل انسانی حاصل می شود.
رفق و مدارا
پیامبر فرمود: «أمرنی ربّی بمداراه کما أمرنی بأداء الفرائض» رفق و مدارا در هرگونه رابطه و تعامل انسانی، چه رابطه و تعامل دو فرد، چه روابط خانوادگی و چه در روابط و مناسبات یک مجتمع بزرگ انسانی مهم ترین قاعده در ساماندهی و تنظیم درست روابط و تعامل ها است و این امر به صورت یک اصل اجتماعی در زندگی پیامبر(ص) و أوصیای آن حضرت مشهود است.
خدا در قرآن بندگان خود را چنین توصیف می کند: «و بندگان خدای رحمان کسانی هستند که روی زمین فروتنانه راه می روند و چون نادانان ایشان را مخاطب سازند پاسخ می دهند. و چون برامر لغوی بگذرند کریمانه می گذرند.» (فرقان، ۶۳)
أمیرمؤمنان)ع( می فرمایند: «حاصل عقل مدارا با مردم است» هر چه انسان در مراتب بندگی حق بالاتر رود ، بیشتر أهل رحمت و ملایمت و مدارا با خلق می شود. پیامبر اکرم (ص) و أوصیای آن حضرت که والاترین بندگان خاص خدای رحمانند در رحمت ورزیدن و ملایمت نمودن و مدارا کردن بهترین الگوی رفتاری هستند. رفق ورزی و مدارا آثار فردی چون سلامت روانی و جسمانی، آرامش و آسایش و برکت و فزونی در روزی را به دنبال دارد، تبدیل کینه ها و دشمنی ها به محبت و دوستی، محبوبیت، امنیت و جذب افراد به دین از آثار اجتماعی مدارا است. شیوه مدیریتی امام جواد(ع) در دوران امامت مبتنی بر رفق و مدارا با خلفای عباسی جهت پیشبرد و حفظ تشیّع بود. زیرا امام(ع) در دوران کودکی به امامت رسیده بود و وجود نحله های کلامی مختلف و تشدد آراء و مکاتب مختلف نیاز به برخورد معقولانه و به دور از برخورد داشت. از این رو امام(ع) حتی در مناظرات به گونه ای عمل می کرد که دستگاه خلافت و دانشمندان عامّه تحریک نشوند، و با تکیه بر قرآن و علم به سوالات آنان پاسخ می گفت. فتوای قضائی امام جواد(ع) نمونه ای از سیره امام جواد(ع) در این زمینه است. شخصی به سرقت خود اعتراف کرد و از خلیفه عباسی -معتصم- خواست که با کیفر الهی او را پاک سازد، خلیفه همه فقهارا گردآورد، و امام جواد(ع) را نیز فراخواند و ازآنان پرسید دست دزد را از کجا باید قطع کرد، إبن أبی با استناد به آیه ۶ سوره مائده حکم به قطع دست از مچ داد، گروهی از فقها حکم به قطع دست ازآرنج دادند، معتصم از امام جواد (ع) پرسید نظر شما درمورد این مسأله چیست؟ امام فرمود: اینها نظر دادند مرا معاف بدار، معتصم اصرار کرد و قسم داد. امام فرمود: این ها در اشتباه اند زیرا فقط انگشتان دزد باید قطع شود و بقیه دست باید باقی بماند. امام فرمود: زیرا رسول خدا(ص) فرمود: سجده بر هفت عضو بدن تحقق می یابد. صورت ، پیشانی، دو کف دست، ودو پا -دو انگشت بزرگ پا-. بنابراین اگر دست دزد از مچ یا آرنج قطع شود، دستی برای او نمی ماند تا سجدۀ نماز را به جا آورد، و نیز خدا می فرماید: «سجده گاه ها از آن خداست، پس، هیچ کس را همراه و همسنگ با خدا مخوانید و آنچه برای خداست قطع نمی شود». (جن، ۱۸)
احسان
قرآن این صفت را درباره پیامبرانی همچون نوح و ابراهیم و موسی و هارون و الیاس نبی(ع) در سورۀ صافات به کار برده است. یکی از مصادیق بارز محسنین در قرآن یوسف صدیق(ع) است که به لحاظ دارا بودن فضایل و ملکات ذاتی در خُلق و خُویش به این صفت خوانده شده است (یوسف.۲۲و ۳۶ و ۵۶)
واژه احسان دربردارندۀ صفت نیکی و نیکویی کردن و بخشش در صورتی زیباست، زیرا به کسی که نیکی می شود شخصیت و کرامت انسانی او نیز حفظ می شود، و رفتاری توأم با رضایت و شادی در دل او برجای می گذارد. آیه ۶۵ سورۀ یوسف و نحوه تصدُّق ایشان به برادران صورتی از این عمل است. در داستان حضرت یوسف(ع) آن حضرت عامل برتری خود بر سایر برادران را تقوا و بردباری و نیکوکاری دانسته است. «به راستی که خدا بر ما منت نهاده است، بی گمان هر که تقوا و صبر پیشه کند .خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمی کند.» (یوسف، ۹۰) همچنین قرآن در جای دیگری می فرماید: «بی تردید خدا با کسانی است که پارسایی کرده اند و کسانی که نیکوکارند»(نحل، ۱۲۸) مردی به حضور امام جواد(ع) رسید و عرض کرد: مرا به اندازه خودتان احسان نمایید! امام فرمود: اکنون برایم امکان ندارد. سائل عرض کرد: پس به اندازه مروت و مردانگی خودم احسان فرمایید: امام نهم(ع) به خادم خویش فرمود: دویست دینار به او بدهید.
جود و بخشش
سخاوت از صفات پسندیده انسان محسوب می شود، ولی سخاوت، عطاکردن بعد از درخواست کردن است. واژه بخل در مقابل جود و سخاوت قرار دارد. به اعتقاد شیعه همه معصومین(ع) مظهر اسماء حسنای الهی هستند، اما در ظاهرهر یک از امامان گویا یک خصلت بیشتر در او ظهور داشته است، و صفت جود وبخشش از همان دوران کودکی توسط امام رضا(ع) در فرزندش نهادینه شده بود. دردوران ولایت عهدی حضرت رضا(ع) ایشان توسط نامه با امام جواد(ع) ارتباط داشتند و آن حضرت را بر تمام امور و اموال خود وکیل قرار داده بودند .در نامه ای که در متون حدیثی از حضرت رضا(ع) به امام جواد (ع) آمده : تاکید به صله و بخشش به دوستان و خویشان شده است. «فرزندم به من خبر داده اند که چون از منزل بیرون می روی غلامانت بخل وحسادت می ورزند تا چیزی از تو به کسی نرسد. برای همین تو را از درب کوچک اندرونی بیرون می برند تا مبادا کسی از تو بهره مند گردد این نامه را به تو می نویسم، به همان حقی که بر تو دارم قَسَمت می دهم با رفت و آمد از درب بزرگ بیرونی و عمومی رفت و آمدت را علنی و آشکار کن و هنگام خروج از خانه، درهم و دینار همراه خود بردار تا اگر کسی از تو درخواستی کرد، به او چیزی ببخشی و مردم ازخیر تو بهره مند شوند و به عطایای توخوشحال و مسرور گردند و دوستدار تو باشند…» در پایان نامه امام رضا(ع) می فرمایند: دربذل و بخشش مداومت کن و از فقر و تهی دستی ترسی نداشته باش. یکی از توصیفاتی که قرآن از بندگان شایسته پرهیزگار می کند آیه ۱۳۴ سوره آل عمران است که مصداق عینی آن را می توان در سیره زندگانی معصومین(ع) مشاهده کرد، که می فرماید: «آنهایی که از مال خود در حال وسعت و تنگدستی انفاق می کنند و خشم خود را فرونشانند و از ]بدی[ مردم در گذرند و خدا دوستدار نیکوکاران است». در روایتی حضرت رضا(ع) یکی از راه های نزدیکی به خدا و بهشت و مردم را سخاوت و بخشش می داند. از احمدبن حدید نقل شده است: «با گروهی برای انجام حج به مکه می رفتیم، راهزنان راه برما بستند و اموالمان را بردند، وقتی به مدینه رسیدیم حضرت جواد(ع) را در کوچه ای ملاقات کردم و به منزل آن حضرت رفتم و داستان را به عرض امام رساندم. امام فرمان داد لباسی و پولی برایم آوردند. و فرمود: پول را میان همسفران خویش به همان مقدار که دزدها از آنان برد ه اند تقسیم کن». پس از آن که پول ها را تقسیم کردم دریافتم پولی که امام عطا کرده بود درست به همان اندازه ای بود که دزدها برده بودند نه کمتر ونه بیشتر.
یکی از آثار بخشش و سخاوت جلب دوستی، دوست و دشمن است که افزایش دوستان و کاهش دشمنان را به دنبال دارد. «و نیکی و بدی یکسان نیست ]بدی را[ با آنچه نیکوتر است دفع کن که ناگاه خواهی دید همان کسی که میان تو و او دشمنی بود، چون دوستی صمیمی گشته است». (فصلت، ۳۴) آن چه چهره بخشش را زیبا می گرداند حقیقت ظاهری و باطنی آن است، به گونه ای که از باب حفظ کرامت انسان، بیش از درخواست سائل ببخشد و به دنبال آن عوض و انتظاری به ازایش در نظر نگیرد و با منّت و آزار همراه نباشد. ضمن آنکه آن چه می بخشد از یاد ببرد، و عمل نیک خود را به دست فراموشی بسپارد. امام جواد(ع) می فرماید: «زینت کرم؛ گشاده رویی، و زینت کار خیر کردن ترک منّت است.» نیزدر قرآن آمده است: «ای مومنان صدقات خود را با منّت و آزار باطل نکنید». (بقره، ۲۶۴)
َزهد و ساده زیستی
یکی از آثار پرهیزکاری در سبک زندگی فردی و اجتماعی ساده زیستی است. پیامبران و اوصیای آنان دو اصل را در زندگی خود درنظر می گرفتند: اول؛ آن که میان زمان پیش از بعثت و امامت و پس از آن تفاوتی در شیوه زندگیشان نبود. دوم؛ آن که ریاست معنوی آن ها باعث نمی شد تا روحیات آنان تغییر کند، و برخوردهای آن ها در تمام دوران یکسان و آموزنده بود. زهد ده درجه است، امام سجاد(ع) می فرمایند: بالاترین درجه زهد فروترین درجه ورع است و بالاترین درجه ورع، فروترین درجه یقین است و فراترین درجه یقین، فروترین درجه رضاست، و همانا که زهد در قرآن چنین است: «به خاطر آنچه از دست دادید، محزون و ناراحت نشوید، و به آنچه به شما داده سرمست نباشید». (حدید، ۲۳) زهد در زندگی اولیای الهی یعنی بی آلایشی و بنا به سخن امام علی(ع) مردم سه گونه اند: «زاهد، صابر و راغب و زاهد» زاهد در نظر ایشان کسی است که به چیزی از دنیا که به او برسد، شاد نشود و از چیزی از آ نکه از دست بدهد، اندوهگین نمی شود».
حسن مکاری نقل کرده است: در دورانی که حضرت جواد (ع) در بغداد بود؛ در نزد خلیفه در نهایت شکوه و جلال به سر می برد من با خود گفتم: دیگر حضرت جواد(ع) به مدینه برنخواهد گشت. چون این خیال در خاطر من گذشت دیدم آن حضرت سربه زیر افکند، پس سربلند کرد، -درحالی که رنگ مبارک ایشان تغییر کرده بود- فرمود: ای حسن! نان جو با نمک نیم کوب در حرم رسول خدا(ص) نزد من بهتر است از آن چه اینجا مشاهده می کنی. پیامبران و اوصیای ایشان اصرار داشتند در زندگی خود بی آلایش باشند. هرچند ساده زیستی به عنوان اصلی ثابت در زندگی پیامبر اکرم(ص) وامامان )ع( شناخته می شود. اما این اصل در اوضاع و احوال گوناگون و اعصار مختلف، صورت و شکل مناسب زمان را پیدا می کند و بر این اساس پیشوایان معصوم با حفظ اصل ساده زیستی مقتضیات زمان خود را در نظر می گرفتند، و زهد و پارسایی و ساده زیستی آنان به معنای پشت پا زدن به دنیا و دوری از مواهب آن نبود، بلکه به معنای اسیر نشدن و عدم دلبستگی به زرق و برق دنیا و عبودیت و دلبستگی به امور معنوی و تقرّب به خدا است.
یک نظر بگذارید