نویسنده: چکیده نویس: نرگس انصاری، روانشناسی و ارشد ادبیات فارسی (گروه پژوهشهای دینی ۲)
ارسال شده در تاریخ ۳۱ تیر ۱۴۰۰
عنوان و منبع اصل مقاله: «نقد دیدگاه صالحی نجف آبادی در مورد روایات امام باقر(ع) در تفسیر مجمع البیان»
نویسندگان: مؤدب، سید رضا و هوشمندی، عبدالحسین، دو فصلنامه علمی- پژوهشی حدیث پژوهی، سال دهم، شماره نوزدهم، بهار و تابستان ۱۳۹۷، صفحه ۲۵ تا ۴۴ (متن اصلی ۲۱صفحه)
چکیده
نعمت الله صالحی نجف آبادی در مقالهای با عنوان «نقدی سند شناسانه بر احادیث مجمع البیان» که بعدها در قالب کتابی با نام «حدیث های خیالی در مجمع البیان» منتشر شد، ادعا کرده است که در تفسیر مجمع البیان مواردی از گزارش هایی وجود دارد که بین «ابو جعفر» طبری با «ابوجعفر» امام باقر(ع) اشتباه شده و در نتیجه، رأی ابوجعفر طبری به عنوان حدیث امام باقر(ع) معرفی گردیده است. صالحی، منشأ اشتباه را آنجا می داند که کاتبان به هنگام نسخه نویسی از تفسیر تبیان شیخ طوسی که از منابع مهم مرحوم طبرسی بوده، در مواردی، تصور کردهاند که مقصود شیخ طوسی از «ابوجعفر» امام باقر (ع) است. لذا بعد از آن عبارت «(ع)» را اضافه کرده اند و طبرسی نیز با دیدن آن علامات، تصور کرده که مقصود شیخ طوسی از «ابوجعفر» امام باقر(ع) است. این ادعای صالحی، از سوی برخی محققان تایید و از سوی برخی دیگر نقد شده است. در این مقاله تلاش شده است تا اصل ادعای فوق، دوباره واکاوی شود و سه مورد از موارد بیست گانه ادعا شده توسط آقای صالحی که دیگر نقادان بدان نپرداخته اند، تحلیل شود.
مقدمه
تفسیر مجمع البیان نوشته شیخ امین الاسلام طبرسی(۴۶۸ یا ۴۶۹ق – ۵۴۸ق) در بین آثار مشابه خود، از جهاتی ممتاز و همواره از منابع مهم و مرجع مفسران در علم تفسیر بوده و به تنهایی بهترین شاهد بر مرتبه علمی و تبحر نویسنده آن است. از ویژگی های موجود در این تفسیر نقل روایات بسیاری از منابع عامه و خاصه است. وی برای رعایت اختصار و جلوگیری از افزایش حجم تفسیر، روایات را معمولاً با حذف سند و گاه فقط با ذکر چند نفر از سلسله راویان نقل می کند؛ اما از گفته های خود او چنین برمی آید که در صحت خبر و دقت در احوال راویان توجهی تمام داشته است.
مرحوم طبرسی در مقدمه تفسیر خود می نویسد که: از تفسیر تبیان اثر شیخ طوسی(۳۸۵-۴۶۰ق) الگو گرفته است، اگر چه تفسیر را خالی از نقص نمیداند. مجمع البیان که به اتفاق آراء شیعه و اهل سنت از جامعیت، اتقان و استحکام مطالب، بینظیر بودن ترتیب و تنظیم مطالب، منزلت خاص و جایگاه ویژه ای دارد، کمتر مورد انتقاد قرار گرفته است؛ اما از میان نقدهایی که متوجه روایات منقول در این تفسیر گردیده شاید شگفت ترین آنها ادعایی است که برای اولین بار توسط نعمت الله صالحی نجف آبادی(۱۳۰۳-۱۳۸۵ش) مطرح شده است. وی با طرح این ادعا که برخی روایات منسوب به امام باقر (ع) در تفسیر مجمع البیان از ناحیه امام صادر نشده بلکه به اشتباه به آن حضرت نسبت داده شده است، مقالهای با عنوان «نقدی سند شناسانه بر احادیث مجمع البیان» نگاشت. این مقاله در سال ۱۳۹۰ با افزونی اندک همراه با چهار مقاله تفسیری دیگر در قالب کتاب «حدیث های خیالی در تفسیر مجمع البیان» در انتشارات کویر به چاپ رسید. وی در این کتاب ۲۰ مورد از احادیث موجود در «مجمع البیان» اشاره میکند که از کتاب تفسیر طبری به تبیان شیخ طوسی و از آنجا به مجمع البیان راه یافته و در همه موارد مرحوم طبرسی توهم کرده است، که مقصود از ابوجعفر امام باقر(ع) است. حال آن که مقصود از ابوجعفر خود طبری است. ایشان این بیست مورد را به طور تصادفی انتخاب نموده است. نگارندگان بدون آنکه بخواهند نقدهای نوشته شده بر ادعای صالحی را مورد داوری قرار دهند، در پی آنند که اصل ادعایی را از منظر دیگری بررسی کنند. این نوشتار به نقد سه مورد از موارد بیست گانه ای را که صالحی مطرح کرده است پرداخته است.
۱٫ ادعای صالحی نجف آبادی در وجود احادیث خیالی در مجمع البیان
اصل ادعا این است که شیخ طوسی در نگارش تفسیر تبیان، بسیار از تفسیر ابوجعفر طبری بهره برده است. در موارد متعددی قول طبری را با کنیه وی یعنی ابوجعفر نقل کرده است. کاتبان تفسیر تبیان در مواردی مقصود شیخ طوسی از ابو جعفر، را امام باقر(ع) دانسته اند، لذا بعد از آن عبارت (علیه السلام) را نوشتهاند. طبرسی در مجمعالبیان هنگام تفسیر آیات قرآن و کتابت آن، به تبیان شیخ طوسی رجوع کرده و در بسیاری از مواردی که شیخ طوسی لفظ ابوجعفر را به کار برده است با دیدن عبارت «علیه السلام» بعد از کنیۀ «ابوجعفر» تصور کرده که مقصود شیخ طوسی از ابوجعفر، امام باقر (ع) است. از اینرو صاحب مجمع البیان نقل شیخ طوسی از ابوجعفر را به امام باقر(ع) نسبت داده است.ایشان شواهدی ارائه می دهد از جمله این که: شیخ طوسی و علمای امامیه هیچگاه نام ائمه (ع) را در ردیف نام مفسران و مؤرخان نمی آورند و اینکه در کلام طوسی، ابوجعفر در ردیف چنین افرادی ذکر شده، نشانه این است که مقصود از ابو جعفر، امام باقر (ع) نیست.
برای تشخیص روایات امام باقر (ع) از نظریات تفسیری طبری، به مراجعهکنندگان مجمعالبیان چنین پیشنهاد میکند: هر جا طبرسی از امام باقر(ع) حدیثی نقل کرده است، به تبیان شیخ طوسی رجوع کنند، که آیا او در آن مورد، همان مطلب را از ابو جعفر نقل کرده است یا نه؟ و اگر نقل کرده است، در همان مسئله به تفسیر طبری مراجعه کنند، که آنچه شیخ طوسی از ابو جعفر نقل کرده است، در سخنان طبری به عنوان قول مورد قبول آمده است یا نه؟ و اگر مطلبی که شیخ طوسی از ابو جعفر نقل کرده، همان قول طبری است و مقصود شیخ طوسی از ابوجعفر، ابو جعفر طبری است. پس آنچه در مجمع البیان به امام محمد باقر (ع) نسبت داده شده، از همان مواردی است که صاحب مجمع البیان قول ابوجعفر طبری را که در تبیان دیده است، اشتباهاً به عنوان حدیث امام باقر(ع) آورده است.
۲. نقد ادعای «اشتباه کاتبان»
الف: صالحی به هیچ نسخۀ خطی از تفاسیر تبیان و مجمع البیان، استناد یا اشارهای نکرده است. اگر منظور ایشان از کاتبان، همان وراقان حرفه ای است که در آن زمان به عنوان واسطه میان مولفان و مخاطبان، بخش مهمی از جریان و تولید و توزیع حرفه ای کتاب را برعهده داشتند، اثبات یا نفی قطعی ادعای ایشان امکان پذیر نیست؛ زیرا عادت بر آن بوده است که مولف دست نوشته خود را به وراق داده و اجازه استنساخ آن را می داد. وراق پس از استنساخ نسخه خود را بر مولف می خواند. این گونه عرضه اگرچه می تواند بین مولف و استنساخ کننده صورت گیرد، غالبا در حضور جمع انجام می شده و دیگران نیز همان نسخه را برای خود می نوشتند و برای اثبات اصالت کتاب خود، در ابتدا می نوشتند: که این نسخه در فلان جلسه توسط فلان شخص بر مولف خوانده شده و من نیز حضور داشته و آن را شنیدهام . مولف نیز معمولاً نسخه عرضه شده را با دست نوشته خود تایید می نمود و به اصطلاح، اجازه روایت آن را صادر می کرد. در چنین حالتی تنها اعتماد کامل مولف به کاتب و اجازه گیرنده است که میتواند ضامن صحت و اصالت کتاب باشد.
با توجه به اینکه ادعای صالحی این است که کاتبان به اجتهاد خویش در مواردی بعد از نام ابوجعفر به تصور اینکه منظور شیخ طوسی امام باقر(ع) است، عبارت (علیه السلام) را نوشته اند. نفی و اثبات این موضوع مشکل است، اما اصل این احتمال را نمی توان مردود دانست. چه بسا مخاطبانی که صرفاً عمل کتابت اشتغال داشته و بهره فراوانی از دانش حدیث و تفسیر را نداشته باشد و به اجتهاد خود ابوجعفر طبری را بر امام باقر(ع) تطبیق داده و عبارت (علیه السلام) را بعد از آن اضافه کنند. در چنین فرضی، قدمت نسخههای رونوشت شده نیز چندان کمکی به منتقدان آقای صالحی نمیکند زیرا به همان اندازه کاتبان متأخر از زمان شیخ طوسی میتوانند چنین برداشت اشتباهی داشته باشند کاتبان یا وراقان معاصر نیز میتوانند چنین اجتهاد نادرستی بنمایند.
ب: آوردن عبارت (علیه السلام) پس از نام، لقب و یا کنیۀ ائمه (ع) توسط مولفان شیعی مذهب، سنتی پسندیده است؛ اما بدان معنی نیست که اگر در مواردی مؤلف چنین سنت حسنه ای را ترک نماید، آن نام، لقب یا کنیه به شخص دیگری غیر از امام منصرف شده و یا نشان از عدم تعصب مذهبی مؤلف باشد. از این منظر مؤلف عبارت (علیه السلام) را در مخطوط خود درج کرده باشد، اما وراق یا کاتب آن را حذف نموده؛ به ویژه آنکه وراق شیعی مذهب نباشد. یا برعکس، مؤلف در نسخه ی اصلی خود این عبارت را فراموش کرده باشد، اما کاتب آن را بعد از نام امام افزوده باشد.
برخی ناقدان وجود عبارت (علیه السلام) بعد از ابوجعفر در قدیم ترین نسخه خطی تبیان را که بر خود مؤلف عرضه شده، دلیل بر آن گرفته اند که این عبارت توسط خود شیخ طوسی بعد از ابو جعفر نوشته شده است. (این نسخه با شماره ۸۳ در کتابخانه آیت الله مرعشی ثبت شده است) شیخ طوسی به دست خط خویش، روی برگ اول آن نوشته که کتاب را شیخ ابوالوفا رازی خوانده و ابن بابویه قمی (صاحب الفهرست) و فرزند شیخ طوسی در تاریخ ربیع الاول سال ۴۵۵ شنیدهاند. نسخه یاد شده فقط بخشی از سوره آل عمران تا آیه ۵۰ سوره مائده را شامل می شود.
با نگاه اجمالی به نسخه ی خطی یاد شده، مشخص می شود که کاتب (و به تعبیر آقای حسینیان، خود شیخ طوسی) در همه ی موارد خود را ملزم به نوشتن عبارت (علیه السلام) بعد از کنیه ی ابوجعفر(امام باقر) ندیده است؛ برای نمونه، در برگ سی ام که دو مورد از امام باقر(ع) با کنیه ی ابوجعفر یاد شده، در مورد اول (علیه السلام) را ذکر کرده اما در مورد دوم نیاورده است.
حسینیان مدعی است که در مورد دوم به دلیل تکرار و وضوح نیاورده است. اما مواردی هم هست که این عبارت بعد از کنیه ی امام نیامده، چنین توجیهی پذیرفته نیست؛ برای نمونه در برگ ۶۲ آمده است: «و هو قول ابی جعفر و ابی عبدالله» و یا در برگ ۵۴ عبارت (علیه السلام) بعد از کنیه ی امام در متن نبوده، اما کاتب در بالای آن نوشته است.
استناد به نسخه خطی تبیان برای رد ادعای صالحی کافی به نظر نمی رسد و ادعای ناقدان مبنی بر این که عبارت (علیه السلام) را خود شیخطوسی نوشته است، قابل اثبات نیست؛ مگر اینکه نسخهای با خط خود شیخ طوسی یافت شود. از سوی دیگر، ادعای صالحی مبنی بر اینکه طبرسی با دیدن لفظ (علیه السلام) بعد از ابو جعفر تصور کرده که مقصود شیخ طوسی امام باقر(ع) است. چندان موجه نمینماید، زیرا حتی اگر از ایشان بپذیریم که کاتبان تفسیر تبیان چنین اشتباهی را مرتکب شده اند، ایشان نمی تواند اثبات کند که مرحوم طبرسی نیز دچار چنین اشتباهی شده است. چون این فرض که کاتبان تفسیر مجمع البیان نیز همچون کاتبان تفسیر تبیان چنین اشتباهی شده باشند محتمل تر است از اینکه مرحوم طبرسی خود چنین برداشت نادرستی را داشته باشد.
۳. بررسی ادعای صالحی از نگاهی دیگر
مرحوم طبرسی از چه طریقی به تفسیر تبیان شیخ طوسی دسترسی داشته است؟ شاید به نفع منتقدان صالحی قرینهای را بتوان یافت. در عصر طبرسی نسخههای تفسیر تبیان به وفور یافت می شده و او می توانست از نسخه های متعدد بهره ببرد. اما آنچه پذیرش این پاسخ را دشوار میکند، این است که نسخه خطی تفسیر تبیان که ناقدان بدان استناد نموده اند، توسط کسی بر شیخطوسی عرضه شده است که از شاگردان به نام شیخ بوده و خود از مشایخ مرحوم طبرسی به شمار میرود. او می تواند مطمئن ترین حلقه اتصال طبرسی به شیخ طوسی باشد. این شخص همان ابوالوفا رازی است که از اکابر علمای امامیه و فقیه و محدثی مشهور در ری بوده است.
طبرسی نیز از جمله کسانی است که از وی نقل روایت کرده است. طبرسی می نویسد: «رازی در نوشته ای که به خط خود برایم فرستاد مرا خبر داد که ابوجعفر طوسی برای وی روایت کرده است.» اتصال طبرسی به طوسی از طریق ابوالوفا است.
فرزند طبرسی نیز در کتاب «مکارم الاخلاق» نام هر سه استاد طبرسی که در ابتدای نسخه ی خطی تبیان از آنان یاد شده ، را چنین ذکر می کند؛ «پدرم فضل بن حسن و شیخ حسن بن حسین بن بابویه و شیخ ابوالوفاء رازی که اجازه ی روایت آن را به من داده اند و گفته اند که آن را شیخ طوسی روایت کرده است.»
پس احتمال اینکه طبرسی از طریق یکی از این سه نفر و به ویژه ابوالوفاء رازی به تفسیر تبیان دسترسی داشته است، قوت می گیرد. و در نقطه مقابل ادعای صالحی مبنی بر اینکه کاتبان تبیان در تشخیص هویت ابوجعفر دچار اشتباه شده اند، حداقل در مورد سه نفر یاد شده کمرنگ می گردد؛ چرا که هر سه نفر در زمره فقها و عالمان به نام در حوزه حدیث و تفسیر بودهاند نه کاتبان و وراقان عادی که تفاوت سخنان امام باقر(ع) با طبری را درک نکنند.
نگارندگان قصد دفاع یک جانبه از طبرسی را نداشته و همچنین وجود چنین اشتباهاتی را در تفسیر مجمع البیان بهکلی منکر نمی شوند، بلکه معتقدند که به دلیل مقام علمی، ایشان نوعا تفاوت نقل های شیخ طوسی از ابو جعفر طبری و امام باقر(ع) را می شناخته و آنها را با هم خلط نکرده است. پس منصفانه تر بود که آقای صالحی چنین اشتباهاتی را متوجه کاتبان تفسیر تبیان بداند، نه خود شیخ طوسی و درباره مجمع البیان نیز اشتباه را به کاتبان آن نسبت میداد نه مؤلف آن.
نقد و بررسی ادعای صالحی در برخی از موارد بیستگانه
در این بخش فقط به نقد سه نمونه از مواردی که آقای صالحی ادعا کرده در تفسیر مجمع البیان گفتار ابو جعفر طبری با اشتباه مرحوم طبرسی، به ابو جعفر باقر (ع) نسبت داده شده است، می پردازیم.
۱. آیۀ «و لا تحسین الذین قتلوا فی سبیل الله…» (سوره آل عمران، ۱۶۹)
صالحی مدعی است که طبری در تفسیر آیه، از عده ای از مفسران نقل کرده است که وقتی جماعتی از مسلمانان در جنگ احد شهید شدند این آیه درباره آنان نازل شد و به دنبال آن نقل دیگری می آورد که (هم قتلی بدر و احد) یعنی شان نزول آیه، شهدای بدر و احد است. آنگاه شیخ طوسی، از نقل دوم برداشت کرده که طبری و بسیاری از مفسران میخواهند بگویند آیه مزبور شامل شهدای بدر و احد هر دو شود و نوشته است: «قال اکثر المفسرین مختص بقتلی احد و قال ابو جعفر…..) و صالحی اضافه میکند روشن است که مقصود شیخ طوسی از ابو جعفر، ابو جعفر طبری است ولی در تبیان بعد از ابو جعفر علامت (علیه السلام) را آورده اند به تصور اینکه مقصود امام باقر(ع) است.
آنگاه صالحی نتیجه می گیرد که طبرسی در ذیل کلامش، عین عبارت طوسی را آورده و فقط قال ابوجعفر را به قال الباقر(علیهالسلام) تبدیل کرده است. به تصور اینکه مقصود شیخ طوسی از ابوجعفر، امام باقر (ع) است. در حالی که چنین نیست و بدین گونه یک حدیث خیالی منسوب به امام باقر(ع) درست شده است.
نقد مورد اول
در تفسیر طبری در تفسیر آیه، ابتدا جمله (لاتحسبن) را به (و لا تظنن) معنا کرده و در تایید آن روایتی را با سند از ابن اسحاق نقل می کند. و بعد از آن طبری می نویسد:«… الذین قتلوا فی سبیل الله یعنی الذین قتلوا باحد من رسول الله… کما حدثنا ابن حمید..»
واضح است همه ی این جمله ها تا قبل از واژه ی «کما حدثنا» تفسیر خود طبری از جمله ی «الذین قتلوا…» است . لفظ «کما» برای شروع در بیانی است که طبری در این قسمت یازده روایت را با اسناد مختلف نقل می کند. و سپس می نویسد: «و ذکر لنا عن بعضهم فی قوله و لا تحسین الذین..» ضمیر در ذکر (لنا) به شخصی به نام ابن ابو جعفر باز می گردد. و همین گونه روایاتی را از افراد مختلف نقل می کند که شان نزول آن را در خصوص شهدای احد می داند و این همان نظر اکثر مفسران است که طبری روایات مختلف آن را نقل نموده، و شیخ طوسی نیز تصریح می کند که از نظر طبری و بسیاری از مفسرین این آیه در مورد شهدای احد است.
حال چگونه ممکن است شیخ طوسی نظر آشکار طبری را متوجه نشده باشد و بنویسد: «و قال ابوجعفر و کثیر من المفسرین …قتلی بدر و احد…»؟ پس منظور شیخ طوسی از «ابو جعفر» در این جمله طبری نیست و طبرسی نیز در این مورد به خطا نرفته و الباقر را به جای آن آورده است. چون طبری در زمره اکثر مفسران بود که معتقدند آیه فقط در مورد شهدای احد نازل شده است. در نسخه خطی تبیان (برگ ۵۹) که از آن یاد شد نیز بعد از ابو جعفر عبارت (علیه السلام) آمده است و این نسخه توسط یکی از شاگردان شیخ طوسی که از مشایخ طبرسی بوده نگاشته شده است، بنابر این احتمال خلط ابوجعفر طبری با ابوجعفر الباقر(ع) بسیار ضعیف است.
۲. آیۀ «یا ایها الذین آمنوا خذوا حذرکم فانفروا ثبات او انفروا جمیعا» (نسا، ۷۱)
صالحی ادعا می کند که طبری در تفسیر آیه فوق نوشته است: خذوا حذرکم هذا جنتکم و اسلحتکم التی تتقون….. و آنگاه شیخ طوسی نیز آورده است: و قیل فی معناه قولان: احدهما قال ابوجعفر و غیره؛ خذوا سلاحکم…) منظور شیخ طوسی از ابوجعفر، طبری است، زیرا در جو مفسران، مقصود از ابوجعفر مطلق، طبری است. اما در تبیان بعد ابوجعفر علامت (علیه السلام) گذاشته شده به توهم اینکه مقصود شیخ طوسی از ابوجعفر، امام باقر(ع) است. سپس طبرسی در مجمع البیان با اقتباس از تبیان می نویسد: «قیل فیه قولان: …خذوا اسلحتکم... و هو مروی عن ابی جعفر علیه السلام و غیره.»
نقد مورد دوم
منظور طبرسی از ابو جعفر در تفسیر آیه شریفه امام باقر (ع) است. و نمیتوان مدعی شد که کاتبان مجمعالبیان لفظ (علیه السلام) را به آن افزوده اند. زیرا وی در تفسیر جوامع الجامع خود نیز میگوید: «عن الباقر علیه السلام خذوا اسلحتکم…» در تفسیر طبری وی بعد از تفسیر این قسمت از آیه هیچ روایتی نقل نکرده است بنابراین تفسیر حذر به اسلحه از خود اوست. البته بیشتر مفسران نیز مانند شیخ طوسی و طبرسی همان معنای کلمه اسلحه و آماده باش اشاره کرده و بسیاری از آنان یکی از آن دو معنا را ترجیح دادهاند. قرائن و شواهدی که می تواند ادعای آقای صالحی را تقویت کند:
الف: شباهت تعبیر شیخ طوسی با طبری در تفسیر کلمه «حذر» و تعلیل این تفسیر.
ب: آمدن لفظ (و غیره) بعد از( ابوجعفر) که از نظر صالحی دلالت دارد بر اینکه منظور مفسران دیگر است؛ از نظر ایشان علمای بزرگ شیعه هیچ گاه نام امام را در ردیف سایر مفسران نمیآورند.
ج: نیامدن عبارت (علیه السلام) بعد ابوجعفر در نسخه خطی قرن پنجم تفسیر تبیان به نظر می رسد، باعث شده تا برخی ناقدان به استناد این عامل برخی از موارد ادعایی صالحی را مردود بدانند و درباره این آیه ی شریفه سکوت اختیار کنند در نسخه چاپی مجمع البیان در بیروت نیز عبارت (علیه السلام) نیامده است.
د: شاهد دیگری که میتواند ادعای صالحی را تأیید کند. آیه ۱۰۲ سوره که درباره نماز خوف است. حذر در مقابل اسلحه آمده است که به معنای «آماده باش» است. که با حذر اسلحه متفاوت است. در آثار شیخ طوسی جایی یافت نمی شود که «حذر» به معنای اسلحه باشد. با جستجو در روایات امام باقر(ع) نیز به دو مورد برمیخوریم که امام کلمه حذر را به کار برده اما در هیچ یک از آنها معنای اسلحه اراده نشده است. بلکه هر دو مورد به معنای آماده باش است. در مورد اول شیخ صدوق در مورد دوم کلینی از امام نقل میکند.
شواهد اگر چه هر یک به تنهایی نمی تواند اثبات کننده ادعای صالحی باشد، در مجموع میتواند این فرض را تقویت کند که مراد از ابوجعفر در تفسیر آیه یاد شده، امام باقر (ع) نیست. حال باید بررسی کرد که چه شواهدی در نقطه مقابل میتوانند این ادعا را تضعیف را نقض کنند. به ادعای صالحی، اشتباه طبرسی به تفاسیر نورالثقلین و المیزان نیز راه یافته است. باید گفت که نه تنها این دو تفسیر بلکه تفاسیر دیگری نیز این روایت را از مجمع البیان نقل کرده اند مانند فاضل مقداد در کنزالعرفان، بحرانی در البرهان، جرجانی در تفسیر شاهی و حتی در بین تفاسیر اهل سنت ، آلوسی نیز این مطلب را به امام باقر(ع) نسبت داده است .
تکرار این روایات در تفاسیر مختلف بعد از مجمع البیان اگر چه از دیدگاه صالحی انتشار یک اشتباه در حد وسیع است، همزمان این سوال را به ذهن متبادر می کند که چگونه این مفسران بزرگ متوجه چنین اشتباهی نشده و بدون تحقیق و مراجعه به منابع دیگری مثل تفسیر تبیان یا تفسیر طبری صرفاً به نقل آن از مجمع البیان اکتفا و اعتماد کردهاند.
حتی اگر بپذیریم که همه این مفسران دچار اشتباه شده اند، در مورد مفسرانی که این مطلب را به امام باقر (ع) نسبت دادهاند و از مجمع البیان نقل ننموده اند چه توجیهی میتوانیم داشته باشیم.؟ ابوالفتوح رازی در تفسیر خود آورده است: و در حذر دوقول گفتهاند: از باقر (ع) روایت کردهاند که حذر سلاح باشد و سلاح را برای آن حذر خواند که آلت حذر است و به او از دشمن حذر کنند.
ابوالفتوح معاصر طبرسی بوده، اما هیچ یک از تفسیر دیگری نامی نبرده است و ظاهراً از وجود تفاسیر یکدیگر بی خبر بوده اند. البته هر دو مفسر به تفسیر تبیان شیخ طوسی دسترسی داشته اند اگر چه بنابر ادعای صالحی مرحوم طبرسی تفسیر طبری دسترسی نداشته و نقل از طبری به واسطه تبیان است، در خصوص ابوالفتوح چنین ادعایی پذیرفته نیست زیرا به تفسیر طبری دسترسی داشته است؛ زیرا در روض الجنان مواردی یافت میشود که از طبری نقل قول شده اما در آن مورد در تفسیر تبیان، اشارهای به اقوال طبری نشده است. ابوالفتوح در مواردی از شیخ طوسی در تفسیر خود یاد می کند حتی اگر ابوالفتوح روایات مورد بحث را از تبیان شیخ طوسی نقل کرده باشد آیا می توان گفت که او نیز همچون طبرسی دچار اشتباه شده است.؟!
قطب راوندی که از شاگردان مرحوم طبرسی نیز بوده، در تفسیر فقه القرآن، به شدت از آرای شیخ طوسی متاثر است و چه بسا عبارات او را بدون تغییر و تصرف نقل می کند. آیا او هم متوجه منظور شیخ طوسی از ابوجعفر نشده است.پس نسبت دادن روایت مورد بحث به امام باقر(ع) در تفسیر روضه الجنان و فقه القرآن، می تواند شاهدی بر نادرستی ادعای صالحی باشد.
۳٫ آیۀ «فمالکم فی المنافقین فئتین و الله ارکسهم…. » (نسا، ۸۸)
صالحی می نویسد: میان مفسران اختلاف است که این منافقان که مسلمانان اختلاف داشتند به آنان حمله کنند یا نه چه کسانی بودند؟ طبری پنج قول را درباره آنان نقل می کند که شیخ طوسی در تبیان این اقوال را با تلخیص آورده است. دومین قول که طبری به نقل از مجاهد آورده ، این است که: «آنان قومی بودند که از مکه به مدینه آمده بودند و اظهار اسلام کردند سپس به مکه برگشتند و اظهار شرک کردند و آنگاه در یک سفر تجارتی که اموال مشرکان را به یمامه می بردند؛ گروهی از مسلمانان قصد کردند که به آنان حمله کنند؛ اموال آنان را مصادره نمایند؛ به دلیل آنکه آنان مرتدند». گروهی میگفتند آنان مومن اند و نباید مورد تعرض واقع شوند. این آیه نازل شد که چرا شما درباره این مخالفان اختلاف دارید. طبری همین قول را اختیار میکند آنگاه شیخ طوسی که اقوال را آورده است: «و الثانی قال مجاهد و ابوجعفر و الفرا» که مقصود شیخ طوسی از ابو جعفر، ابو جعفر طبری است؛ اما طبرسی پس از نقل این قول از تبیان «….و هو المروی عن ابی جعفر ع)» و در اینجا نیز ابوجعفر که در سخن شیخ طوسی بوده است، نزد طبرسی با ابوجعفر باقر(ع) اشتباه شده است.
نقد مورد سوم
در بررسی ادعای صالحی، باید گفت که طبری این قول را از مجاهد نقل کرده است. اما شیخ طوسی، فراء را نیز بدان افزوده است . تعبیرات شیخ طوسی نیز در نقل این شأن نزول، اندکی با طبری متفاوت است؛ مثلاً در نقل طوسی، عباراتی از «معانی القرآن» فراء نیز آمده است که نشان میدهد که شیخ طوسی علاوه بر تفسیر طبری، به «معانی القرآن» فراء نیز مراجعه کرده و جملات طبری و فراء را با هم تلفیق نموده است. مراجعه به تفسیر روض الجنان در این مورد نیز میتواند راهگشا باشد. ابوالفتوح همین شان نزول را دقیقاً از شیخ طوسی نقل کرده است؛ اگرچه کمتر از شیخ طوسی نام می برد.
ابوالفتوح در تفسیر خود روایت امام باقر(ع) را معمولاَبا عنوان حضرت باقر یا باقر(ع) میآورد. در تفسیر ابوالفتوح فقط نه مورد را میتوان یافت که وی از آن حضرت با کنیه ابو جعفر یاد کرده است. تمامی موارد نه گانه فوق کنیه ابوجعفر یا در کنار ابوعبدالله یا همراه باقر آمده است که نشان میدهد وی برای پرهیز از اشتباه کنیه امام با سایرین چنین دقتی را اعمال نموده است.
بنابراین می توان گفت در آیه، منظور ابوالفتوح از ابوجعفر، همان طبری است که شیخ طوسی قول او را آورده است. از سوی دیگر در نسخه خطی تفسیر تبیان که مخالفان ادعای صالحی در مواردی به آن استناد میکنند نیز بعد از کنیه ابوجعفر عبارت علیه السلام نیامده است و شاید همین امر و یا نبود دلایل کافی باعث شده تا آنان به نقد ادعای آقای صالحی در این مورد خاص نپردازند. در منابع تفسیری و روایی قبل از طبرسی که اکنون در دسترس میباشد نیز چنین روایتی یافته نمی شود با توجه به نکات یاد شده در این مورد می توان با صالحی همراه شد که منظور از ابوجعفر در اینجا همان طبری صاحب «جامع البیان» است اما نمی توان با قاطعیت پذیرفت که چنین اشتباهی از سوی مرحوم طبرسی صورت گرفته است بلکه احتمال اشتباه از سوی کاتبان یا ناشران «مجمع البیان» بیشتر است. اگرچه تعبیر (و هو المروی عن ابی جعفر) که مرحوم طبرسی به کار برده ممکن است این تصور را به ذهن متبادر کند که منظور ایشان امام باقر(ع) است اما با نگاهی به تفسیر مجمع البیان می توان دریافت که وی تعبیر «هو المروی» را فقط در مورد نقل روایات از ائمه به کار نبرده است بلکه برای نقل روایات از برخی صحابه و تابعین هم به کار برده است.
نتیجه گیری
۱. استناد به وجود عبارت «(علیه السلام)» بعد از کنیۀ «ابوجعفر» یا نبود آن در نسخه های خطی تفسیر تبیان نمی تواند اثبات کند که منظور شیخ طوسی از ابوجعفر چه کسی است. حتی اگر نسخه ای به خط خود شیخ یافت شود، وجود (علیه السلام) نشان دهنده ی این باشد که منظور شیخ، امام باقر (ع) است اما نبود آن نشانگر آن نیست که منظور امام باقر(ع) نیست.
۲. مرحوم طبرسی از طریق ابوالوفاء رازی به تفسیر تبیان دسترسی داشته است وی از شاگردان شیخ طوسی و از مشایخ طبرسی است. قدیم ترین نسخه تبیان را که منتقدان به آن استناد میکنند ایشان به شیخ طوسی عرضه کرده، با پذیرش این احتمال و با توجه به مرتبه علمی ابوالوفاء رازی ادعای صالحی مبنی بر اینکه کاتبان تفسیر تبیان در مواردی به اشتباه عبارت (علیه السلام) را بعد از ابوجعفر افزودهاند کمرنگ می شود.
۳. مراجعه به تفاسیر و مفسرانی چون ابوالفتوح و قطب راوندی که معاصر طبرسی بودهاند، اما مستقیما به تفسیر تبیان دسترسی داشته و از آن نقل می کنند، در برخی موارد میتواند در بررسی ادعای آقای صالحی موثر باشد.
۴.اگر در مجمع البیان مواردی یافت شود که با افزودن عبارت (علیه السلام) بعد از ابو جعفر سخن طبری به امام باقر(ع) نسبت داده شده باشد، نمی توان با قاطعیت مرحوم طبرسی را مقصر دانست؛ چون این فرض که کاتبان مجمع البیان نیز مانند کاتبان تبیان به اشتباه این عبارت را افزوده باشند محتمل تر است از اینکه خود طبرسی دچار چنین اشتباهی شده باشد.
۵. برای نقد صالحی لازم است با مراجعه به تفسیر مجمع البیان، مواردی که از ابوجعفر نقل روایت شده یک به یک مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
یک نظر بگذارید