مقالهای به مناسبت ۱۴ تیر۱۴۰۱ هشتمین سالگرد آیت الحق حاج سید جواد حیدری (ره)
چکیده:
محور مباحث بر ابیاتی از قصیده ای از سروده های زیبای سعدی تکیه دارد که در کتاب های اخلاق و تربیت، و گفتار اهل وعظ ، از دیر باز مورد توجه بوده است. قصیده با مطلع: «ایها الناس جهان جای تن آسانی نیست / مرد دانا ، به جهان داشتن ارزانی نیست»، آغاز می شود. همان طور که پیداست مضامین این قصیده همگی در وعظ و پند و نصیحت و ارشاد است . نکته در خور توجه این که شیخ اجل سعدی در این قصیده زیبا و تاثیر گذار، وجوهی از روش های سیر و سلوکی را که از آن می توان به سلوک اعتدالی یا بهتر بگوییم به سلوک شرعی ، تعبیر کرد، یادآور می شود که کلیتی از آن مضامین تربیتی، در زندگی اخلاقی و تربیتی شادروان فرخنده حال ، آیت اهل کمال ، حضرت آیت الحق حاج سید جواد حیدری به وضوح جاری بوده است. تا جاییکه در حقیقت مضمونهای اصلی قصیده سعدی را می توان شرح بخش بزرگی از سلوک شرعی ایشان دانست.
معرفی اجمالی
آیت الحق حاج سید جواد حیدری (ره)در سال ۱۳۰۵هجری شمسی در میبد بدنیا آمد. علوم دینی را در شهر یزد، در مدارس خان و مصلی نزد آیات؛ فقیه خراسانی ،کازرونی، مدرسی لب خندقی، حاج شیخ احمد علومی و آیت اللهی فرا گرفت . مدت کوتاهی نیز در حوزه علمیه قم به تحصیل پرداخت و سپس به حلقه درسی خود در یزد بازگشت. در سالهای متأخر نیز ایامی در عتبات عالیات اقامت و با علمای حوزه نجف در مقام افاده و استفاده بود. وی از بزرگانی چون آیات عظام بروجردی،حکیم،خوئی،میلانی،و امام خمینی اجازه در امور حسبیه دریافت کرده بود. حاج سید جواد اما در امور معنوی، یکسره در سلک تربیت حاج شیخ غلامرضا فقیه خراسانی قرار داشت و هرگز از حلقه تربیت و آموزش ایشان جدا نگشت. تأثیر نفس و کلام حاج شیخ در تربیت شاگردان و تهذیب نفوس آنان مثال زدنی است. «حاج سید جواد آقا در بارۀ حاج شیخ می گفت که « خدا خواست که ما این سلمان عصر را ببینم و خیلی چیزها باورمان بیاید!» زهد و پارسایی و مردم گرایی و…خصلت هایی شایسته ای بود که داشت و او را شایستۀ محوریت می کرد و نقش ماندگاری به او می بخشید. در این میانه و در محدودۀ شاگردان رسمی حاج شیخ، و در اوج احترام و اقبال مردم به ایشان، حاج سید جواد آقا که آن روز سید روحانی جوانی بود به حلقۀ ارادتمندان و شاگردان شیخ پیوست. سید جواد حال و هوای دیگری داشت و حاج شیخ چشم و دل او را امین خود می دانست. شاگردان پیشین نیز خصوصی بودن شیخ را با او در می یافتند و گاهی برای درخواست امور معنوی و دشوار از محضر شیخ، از ایشان وساطت می طلبیدند.» (انصاری، سایت نگاه تازه، بخش مقالات، ۹تیر، ۱۳۹۴) سرانجام در سحر هفتم ماه مبارک رمضان برابر با ۱۴ تیر ۱۳۹۳ دیده به جهان باقی و جمال رحمت حق گشود و به رحمت الهی پیوست.
دکتر غلامعلی رجایی مشاور ارشد حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی رییس مجمع تشخیص مصلحت، چند ماه پیش از وفات حاج سید جواد، برای اولین و آخرین بار، دیداری با او داشته و گزارش خوبی از دیدار خود با حاج سید جواد آقا نوشته که خواندنی است.
دکتر رجایی در بخش هایی از این گزارش می نویسد: «… برنامه بعدی من دیدار با حجتالاسلام والمسلمین حاج سید جواد آقای حیدری بود. روحانی عارف و مسنی که شاید ازعلمای دهه ۱۰ و۲۰ شمسی در ایران کمتر کسی همانند او باقی مانده باشد. نزدیک به یک ساعت در محضرشان بودم. چقدر نسل جوان ما از دسترسی به چنین سرمایههای معنوی محرومند؛ سرمایههایی که از این پس شاید دسترسی به آنها کمتر ممکن باشد… راجع به وضعیت دینداری در جامعه نگران بود و با کنایه گفت: بعضیها شب ها گریه میکنند که چرا دستاوردهای زحمات رسول خدا و دین خدا دارد به دلیل عملکرد بد عدهای از بین میرود! در رد اهل ظاهر و اصحاب تظاهر و خالی از عمل فرمود: گول آدمهای به ظاهر مسلمان و مسجدی را نخور. یکی پس از اینکه به ناچار در فتح مکه در سال ۸ هجری مسلمان شد، زودتر از همه به مسجد میآمد و دیرتر از همه از مسجد بیرون می رفت؛ اما به گردنش بت آویزان بود…»
قصیدۀ سلوکیۀ سعدی
سعدی را به همان اندازه که شاعر میشمارند، باید حکیم نامید. اشعار و نثر او سراسر آکنده از حکم و مواعظ و نصایح است و در میان شاعران بزرگ زبان پارسی بیش از هر کس دیکر، سخنان و سروده هایش کارآمد بوده و بر زندگی و اخلاق مردمان تاثیر گذار. یکی از شیواترین و روان ترین قصاید وی در حکمت و رموز و رسوم سلوک را باید همین قصیده ای برشمرد که مدار بحث مقاله جاری است. این شعر در بخش قصاید از دیوان سعدی آمده و دارای ۲۴ بیت است که در این مقاله به برخی از آن ابیات که مورد نظر و گزیدۀ در بحث کنونی است استشهاد می شود.
ایها الناس جهان جای تن آسانی نیست / مرد دانا، به جهان داشتن ارزانی نیست
خفتگان را چه خبر زمزمۀ مرغ سحر؟ / حیوان را خبر از عالم انسانی نیست
داروی تربیت از پیر طریقت بستان/ کادمی را بتر از علت نادانی نیست
شب مردان خدا روز جهان افروزست / روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست
پنجۀ دیو به بازوی ریاضت بشکن / کاین به سرپنجگی ظاهر جسمانی نیست
طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی / صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست
حذر از پیروی نفس که در راه خدای / مردم افکنتر ازین غول بیابانی نیست
عالم و عابد و صوفی همه طفلان رهند / مرد اگر هست بجز عارف ربانی نیست
با تو ترسم نکند شاهد روحانی روی / کالتماس تو بجز راحت نفسانی نیست
خانه پرگندم و یک جو نفرستاده به گور / برگ مرگت چو غم برگ زمستانی نیست (سعدی « مواعظ » قصاید، قصیده شماره ۷ )
الف) تحمل سختی ها در راه کسب فضیلت ها
ایهاالناس جهان جای تن آسانی نیست / مرد دانا، به جهان داشتن ارزانی نیست
در سخنی از امیر مؤمنان علی (ع) شرح احوال اهل ریاضت از طبقۀ عالمان آگاه چنین آمده است؛ « هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِیقَهِ الْبَصِیرَهِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْیَقِینِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْیَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَهٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى أُولَئِکَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ الدُّعَاهُ إِلَى دِینِهِ آهِ آهِ شَوْقاً إِلَى رُؤْیَتِهِمْ انْصَرِفْ یَا کُمَیْلُ إِذَا شِئْت. (صبحی صالح، ص ۴۹۸) دانش با حقیقت بصیرت به آنان روى نموده، و با روح یقین در آمیختهاند و آنچه را ناز پروردگان سخت گرفتهاند آسان یافتهاند، و به آنچه نادانان از آن وحشت کردهاند مأنوس شدهاند، و با بدنهایى که ارواحشان به محلّ برتر آویخته همنشین دنیا شدهاند. اینان جانشین حق در زمین، و دعوت کنندگان به دین خدا هستند. آه آه که چه مشتاق دیدار آنانم! اى کمیل، اگر مىخواهى باز گرد. ( نهج البلاغه / ترجمه انصاریان، ص: ۷۹۵) علی(ع) از نرسیدن عافیت طلبان ونازپروردگان به مقصود بلند حقیقت، سخن می گوید. ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست/ عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد.
ب) بیداری شب ، سبب بزرگ تربیت روح است.
خفتگان را چه خبر زمزمۀ مرغ سحر؟ / حیوان را خبر از عالم انسانی نیست
جسم خواب رفته ای که اوقات سحرش را در بستر می گذراند روزهایش نیز چندان روشن و نورانی نیست. مولا علی (ع) در وصف متقیان فرمود؛ « صَبَرُوا أَیَّاماً قَصِیرَهً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَهً طَوِیلَهً تِجَارَهٌ مُرْبِحَهٌ یَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْ أَرَادَتْهُمُ الدُّنْیَا فَلَمْ یُرِیدُوهَا وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا أَمَّا اللَّیْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِینَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلًا یُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِم… (نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص: ۳۰۵)
در روزگار کوتاه دنیا صبر کرده تا آسایش جاودانه قیامت را به دست آورند: تجارتى پر سود که پروردگارشان فراهم فرموده، دنیا مىخواست آنها را بفریبد امّا عزم دنیا نکردند، مى خواست آنها را اسیر خود گرداند که با فدا کردن جان، خود را آزاد ساختند.
پرهیزکاران در شب بر پا ایستاده مشغول نمازند، قرآن را جزء جزء و با تفکّر و اندیشه مىخوانند، با قرآن جان خود را محزون و داروى درد خود را مىیابند. وقتى به آیهاى برسند که تشویقى در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روى آورند، و با جان پر شوق در آن خیره شوند، و گمان مىبرند که نعمتهاى بهشت برابر دیدگانشان قرار دارد…» ( نهج البلاغه / ترجمه دشتى، ص: ۴۰۵)
حاج سید جواد برای کسانی که قادر به روزه گرفتن نیستند تاکید داشت که حتما سحر بیدار باشند. استدلال او این بود که فرشتگان رحمت حاضرند و امام زمان(عج) بیدار و مشتغل به عبادت هستند. ایشان می گفت که مگر دعای ابو حمزه خواندن در سحرگاهان فقط برای روزه داران وارد است؟ ایشان اصولاً مناجات ها را مختص به ماه مبارک نمی دانست و به خواندن آنها در همه اوقات و لیالی سالیانه دعوت می کرد. سحر چیزها دارد و چیزهایی در آن خیرات میشود که نصیب خواب ماندگان نمی شود.
ج) پیروی و التزام نسبت به استاد
داستان موسی و خضر در قران شاهکاری است بزرگ در امر تربیت معنوی. هم چنان که التزام اصحاب به پیشوایان و تبعیت شاگردان از بزرگان تجربه آموخته و واصل و امتحان داده در متون روایی و سیرۀ گذشتگان ما به خوبی پیداست.
داروی تربیت از پیر طریقت بستان / کادمی را بتر از علت نادانی نیست
شب مردان خدا روز جهان افروزست / روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست
این مرحله را بی همرهی خضر نمی توان طی کرد. می توان آدم خوبی شد اما نمی توان خوب آدم شد. میان این دو خیلی تفاوت هست.
حاج سید جواد آقا در بارۀ حاج شیخ می گفت که « خدا خواست که ما این سلمان عصر را ببینم و خیلی چیزها باورمان بیاید!» پیداست که وجود چنین اعتقاد آزموده ای باعث قوت قلب شاگرد و استحکام گام می شود و بازگشت ندارد.
د) مبارزه با هوای نفس و شیطان
سعدی از در افتادن با شیطان تعبیر به دیو می کند و راه سرکوب شیطان را ریاضت نفس می داند.
پنجۀ دیو به بازوی ریاضت بشکن / کاین به سرپنجگی ظاهر جسمانی نیست
طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی / صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست
حذر از پیروی نفس که در راه خدای / مردم افکنتر ازین غول بیابانی نیست
از همین روست که رهیدگان از دام شیطان و مردان واقعی را عارفان ربانی می داند و بس. دیگران را -عالم و عابد و صوفی- طفلان ساده دلی می داند که گول ظاهر می خورند و به اندک ترسی می گریزند و با اخرده ای از شیرینی و لذت ها از راه و کار باز می مانند.
حدیث جهاد نفس از نفیس ترین احادیث اهل بیت علیهم السلام است. عن الإمام الصّادق (ع): إنَّ النّبیَّ (ص) بَعثَ بسَرِیّه، فلَمّا رَجَعوا قالَ: مَرْحَبا بقَومٍ قَضَوُا الجِهادَ الأصْغَرَ و بَقِیَ الجِهادُ الأکْبَرُ. قیلَ: یا رسولَ اللّه و ما الجِهادُ الأکْبَرُ؟ قالَ: جِهادُ النَّفْسِ؛ امام صادق (ع) فرمودند: پیامبر اکرم (ص) لشکری را برای جهاد فرستاد، زمانی که برگشتند به آنها فرمودند آفرین بر مردمی که جهاد اصغر را با موفقیت پشت سر گذاشتند، ولی جهاد اکبر باقی مانده است. گفتند: ای رسول خدا جهاد اکبر چیست؟ فرمود: جهاد با نفس.» (اصول کافی، کلینی، ج۵، ص۱۲)
حاج سید جواد میگفت «با خودت کشتی بگیر، خودت را زمین بزن. پهلوانی این است که جلوی چشمت را بگیری که نامحرم نبینی، پهلوان آن کسی است که بخواهد فحش بدهد ولی ندهد. بخواهد بد اخلاقی کند ولی نکند. خودت را زمین بزن. چه کسی را میخواهی زمین بزنی؟!.»
او می گفت «آدم نمی شوی تا وقتیکه نفست را اینطور زیرپای خودت له نکرده باشی» و بعد پنجۀ پا را با فشار روی قالی به چپ و راست می چرخاند. آنچنان حسی در این حالت داشت که مخاطب احساس میکرد گویا همین حالا نفسش را زیر پا دارد پایمال می کند.
میگفت «اگر نماز قضا نداری پهلوانی. اگر روزه قضا نداری، چشمت نامحرم نمی بیند تو پهلوان هستی.»
می گفت آدم باید گاهگاهی با نفس خودش مرافعه و دعوا کند.
ذ) یاد آخرت و مرگ یکی از راه های سلوک
آن سفارش ها که پیشوایان داشته اند؛ فراوان یاد مرگ کنید…، از ما نیست آن که در شبانه روز مکرر به یاد مرگ نباشد..، یاد مرگ لذتهای باطل را در کام انسان تلخ می کند…، و مانند اینها را علاوه کنید بر شیوه پیشوایان در گریستن از هول مرگ و تذکر پیوسته داشتن به آن و زاریدن از سکرات و خطرات مرگ و جهان پس از آن را.
خانه پرگندم و یک جو نفرستاده به گور / برگ مرگت چو غم برگ زمستانی نیست. (سعدی «مواعظ» قصاید، قصیده شماره۷)
حاج سید جواد آقا آنقدر مرگ را نزدیک می دید که از مرگ و خانه قبر به محله پایین تعبیر می کرد. شاید بتوان گفت که موعظه و گفتاری را بدون ذکر مرگ و خطیر بودن مسألۀ آن برگزار نکرده است. مرگ اندیش و مرگ آگاه ترین شخصیت دینی در میان معاصران بود. عجیب آنکه با همه تذکراتی که پیرامون مرگ داشت هرگز شنونده سخنانش را افسردگی و ناامیدی و وحشتی عارض نمی شد، بلکه روحیه کار و عبادت بیشتر در جان مخاطبانش می دمید و آنان را به تکاپوی بیشتری وا می داشت تا از فرصت عمر بیشتر بهره برداری کنند.
معمولا از بی وفایی دنیا آغاز می کرد و به عمر کوتاه حضرت زهرا(س) و علی اکبر امام حسین(ع) حضرت جواد و امام عسگری علیهم السلام اشاره می کرد و می گفت اگر دنیا جای ماندن بود این خوبان در آن می ماندند و در جوانی نمی رفتند. پیوسته از اهمیت دادن به مرگ سخن می گفت و اینکه باید برای گور خود اندیشه کرد و برای عالم پس از مرگ، دست به کار بود و از هیچ تلاشی کوتاهی نکرد.
در توصیف مرگ و قبر و احوال آن و نیز آنچه که بر جسم آدمی می گذرد بسیار استاد بود و ماهرانه و گویا آن همه از حالات دهشتبار را تعریف و تصویر میکرد.
اهمیت جایگاه مردان خدا
سعدی به جایگاه اجتماعی تربیتی مدعیان سیر و سلوک دینی و پرچمداران رسمی تهذیب نفس و تربیت باطن، نقد جدیی دارد. نقدی که آنان را شایستۀ شاگردی در مسیر تهذیب و کمال نفس می کند و از صدر قافلۀ تربیت معنوی به ذیل می کشاند. امری که بر صاحبان آن عناوین یقیناً خوشایند نبوده و اسباب ستیز و ستبری آنان با حقگرایی و حقگویی سعدی را سبب می شده است.
عالم و عابد و صوفی همه طفلان رهند / مرد اگر هست بجز عارف ربانی نیست
با تو ترسم نکند شاهد روحانی روی / کالتماس تو بجز راحت نفسانی نیست
او علت جاماندگی عالمان و عابدان و صوفیان مورد انتقاد را در طلب کردن راحت نفسانی می داند. زیرا باور دارد آنان که به تمایلات نفسانی خو گرفته و در پی فراهم ساختن بساط آسایش نفس اند محل حضور شاهدان روحانی و نزول فرشتگان آسمانی نخواهند بود.
حاج سید جواد حیدری به ارزش و جایگاه تربیتی و اخلاقی عالمان الهی ، هم واقف بود و مطلع و هم در این سیر عملی ، واقعاً الگویی کم مانند بود که در روزگار ما به ندرت ، چنان التزام و تعهدی نسبت به جایگاه و مقام عالمان را در کسی می توان سراغ گرفت. این از آگاهی و اقبال بلند حاج سید جواد آقا بود ، که توانست مراد و مقصود خود را در مسیر تربیت به درستی بشناسد و در مسیر راه نیز استوار بماند و در التزام به آن، بی وقفه بکوشد. کسان و شاگردان بسیار دیگری نیز در حلقۀ درس استاد و التزامات شرعی همزمان با ایشان در حوزه درسی یزد بودهاند ولی جز یکی دو نفر انگشت شمار، کسی در پایۀ ایشان به هم نرسید. پاسداشت وی از مقام استاد را در جای جای گفته ها و خطابه های ایشان قابل بررسی است و می تواند به خوبی درس آموز باشد.
«عالم ربانی» اصطلاحی شیعی است
تعبیر سعدی در بیت شاهد قصیده، از مرد خدایی که می تواند قافله سالار و ارشادگر رهروان باشد، «عارف ربانی» است. این تعبیر می تواند در اثر مسامحه و سهل انگاری با اصطلاح «عالم ربانی» یکی انگاشته شود، در حالیکه بنا به دلایلی چنین برداشتی درست نیست.
از آن جمله تفاوت میان «علم» و «عرفان» است که هر کدام مدلول خاص خود را دارد به شکلی که این دو کلمه مترادف/هممعنی نیستند. بحثی که اصطلاحا به دانش فروق اللغویه تعلق دارد. به ویژه آنکه سعدی در آغاز بیت شاهد از قصیده اش، واژه عالم را ذکر کرده و در ردیف زاهد و عابد نشانده و همه آنها را طفل راه معرفت می نامد و بجای آنها ایده «عارف ربانی» را پیشنهاد می کند البته با معنایی که مقصود وی می تواند باشد.
تفاوت دیگر را در تاریخ نگاری دو اصطلاح یاد شده باید سراغ گرفت. زیرا تعبیر «عالم ربانی» یک اصطلاح ریشه دار در فرهنگ شیعه است و بنابراین به منابع فرهنگی مذهب تشیع اختصاص داشته است و طی فرایندی فرهنگی، پس از سپری شدن چند قرن، در فرهنگ و فکر مذهب اهل تسنن نیز داخل گردید و مورد استفاده قرار گرفت و راه را برای بهره وری از اصطلاح یاد شده فراهم کرد بی آنکه به ریشه فرهنگی آن استناد کنند یا اشاره ای داشته باشند. به همین جهت، امروزه کاربرد اصطلاح عالم ربانی، به گونه ای در سپهر اندیشه اسلامی، به خصوص جامعه عربی اسلامی، گسترش یافته است که حتی نویسندگان سَلَفی، با داشتن گرایش های تند و زاویه های تعصب آمیز نسبت به فرهنگ، عقاید و نظریات شیعی ، ناچار از بکارگیری این اصطلاح مفید شده اند.
شاید برای برخی از عربی خوانان دیدن عنوانی مانند «العلماءُ الرَّبانِیُّونَ ودَوْرُهم الرِّسالیُّ نحو الأمهِ» یعنی «علمای الهی و نقش تبلیغی آنان نسبت به ملت» در کنار نام نویسنده اش «أ.النمیری بن محمد الصبار» در یک سایت عربی غیر شیعی چندان جلب توجه نکند اما برای پژوهشگری که به تاریخ تحول فرهنگی و توان آنها می اندیشد، عنوان یاد شده بسیار قابل تامل است. اهل تحقیق می دانند که راه دور و درازی را فرهنگ دینی باید سپری کرده باشد تا به این مرحله برسد.
اهل تحقیق در لغات/ واژههای قرآن و حدیث، می دانند که کلمه «ربّانی» بطور جداگانه و کلمه عالم نیز به شکل جدا از هم، در فرهنگ قرآنی حدیثی در جهان اسلام وجود داشته و شناخته شده است و اختصاصی هیچ مذهبی نیست ، و سخن ما نیز اکنون در این باره نیست. نکتۀ مهم و مورد نظر این است که ترکیب قدرتمند «عالم ربانی» یا « علماء ربانییون» به اسناد و مکتوبات حدیثی شیعه مربوط می شود که دگر مذهبان از آن بهره مند گشته اند و آن را بکار میگیرند.
دلیل عمده این انتقال واژگان و ترکیب، به این مسأله باز گشت می کند که با نشر گسترده متون شیعی به ویژه احادیث اهل بیت علیهم السلام در دوران حکومت های آل بویه، فاطمیان و حمدانی ها در عراق و شام، بخش بزرگی از میراث علمی اهل بیت(ع) در دسترس عمومی قرار گرفته بود که موجب بروز نوعی مواجهه خردمندانه با متون شیعی می گردید. مواجهه ای که گاه تا حد شیفتگی به آموزه های اهل بیت(ع) نیز دیده می شود. اما در این میانه، با نهایت تعجب ، علاوه تر از همه موارد، حضور برخی از جریان های ضد شیعی در عراق و شام در همان تاریخ حضور فعال داشتند. مانند جریان سلفی ابن تیمیه(۶۶۱هـ – ۷۲۸هـ) که با شاگردانی چون ابن قیم جوزی دمشقی (۶۹۱هـ – ۷۵۱هـ) ادامه یافت. این جریان ها به وضوح از واژگان های شیعی متاثر شده و بخشی از آنها را حتی ناخواسته بکار گرفتهاند. با این تفاوت که همواره سعی داشتهاند تا طیف ناقص یا معنای رقیق شده ای از آنها را استفاده کنند که نمونه عالم ربانی یکی از آنهاست. برای مثال ابن جوزی در توصیف علمای حقیقی دین، آنان را به ربانی بودن توصیف می کند ولی ترکیب علمای ربانی در بارۀ آنان را به کار نمی برد. «ورثه الرسل وخلفاؤهم فى أُممهم، وهم القائمون بما بعثوا به علماً وعملاً ودعوه للخلق إلى الله، على طرقهم ومنهاجهم،…وهؤلاء هم الربانیون، وهم الراسخون فى العلم…» (طریق الهجرتین وباب السعادتین، ابن القیم ، ج۱ ، ص ۳۵۱)
در حالیکه همو در کتاب دیگری، حدیث شیعه در تقسیم بندی عالمان دین که از کمیل بن زیاد روایت شده است را بطور کامل نقل می کند، «الْوَجْه التَّاسِع وَالْعشْرُونَ بعد الْمِائَه مَا رَوَاهُ کمیل بن زِیَاد النَّخعِیّ قَالَ اخذ عَلیّ بن ابی طَالب رضى الله عَنهُ بیَدی فاخرجنی نَاحیَه الْجَبانَه فَلَمَّا اصحر جعل یتنفس ثمَّ قَالَ یَا کمیل بن زِیَاد…» سپس در ادامه کتاب، تقسیم بندی سهگانه در کلام علی(ع) را بهترین و واقعی ترین، توصیف می کند. «وَقَوله النَّاس ثَلَاثَه فعالم ربانی ومتعلم على سَبِیل النجَاه همج رعاع هَذَا تَقْسِیم خَاص للنَّاس وَهُوَ الْوَاقِع فَإِن العَبْد إِمَّا ان یکون قد حصل کَمَاله من الْعلم وَالْعَمَل اولا فالاول الْعَالم الربانی وَالثَّانِی اما ان تکون نَفسه متحرکه فِی طلب ذَلِک الْکَمَال ساعیه فِی إِدْرَاکه اولا وَالثَّانِی هُوَ المتعلم على سَبِیل النجَاه…» (مفتاح دار السعاده ومنشور ولایه العلم والإراده، ابن القیم، ج۱ ، ص۱۲۳- ۱۲۵) یکی از مقاله نویسان عرب، در باره توجه ابن جوزی به کلام امام علی (ع) نوشته ای در اینترنت دارد با این عنوان «۳طبقات للناس .. علی بن أبی طالب یصنف وابن القیم یعلق» مردمان سه طبقه اند…علی بن ابیطالب می نویسد و ابن قیم جوزی حاشیه و شرح می کند.
در این روایت شریف امام علی (ع) به کمیل زیاد نخعی می فرماید که مردم سه گونهاند؛ عالم ربانی، دانش جویی در مسیر نجات، و آدمهای احمق و همه جایی. این روایت در مجموعه های حدیثی شیعه از شهرت بسیار بالایی طول قرنهای متمادی برخوردار بوده است و سید رضی نیز آن را از منابع کهن، در نهج البلاغه در بخش حکمت ها آورده است.
حاصل سخن آنکه باید به یاد داشت که سعدی(۶۰۶ – ۶۹۰ه) نیز معاصر با مشاهیر سنی دمشق مانند ابن تیمیه(۶۶۱- ۷۲۸ه) و متقدم بر ابن جوزی(۶۹۱ – ۷۵۱هـ) است و به هر حال با فضای فکری فرهنگی و حدیثی دمشق در قرن هفتم که یکی از مراکز علمی فرهنگی روزگار اوست مراوده داشته واز حضور درسی و معرفتی نسبتا قابل ملاحظه ای در آن سامان، برخوردار بوده است. به همین جهت در بیت مقصود از قصیده سلوکیه اش، رد پای حدیث امیرالمومنین علیه السلام را می توان سراغ گرفت. وقتی که می گوید « مرد اگر هست، بجز عارف ربانی نیست» حصر شخصیت معیار و فرزانه را در یک شخصیت مطرح می کند و مضمونی شبیه به حصر سهگانه ای که در سخن علی علیه السلام به کمیل فرموده است را در شعر می گنجاند .
نتیجه
اگر نیک نگاه شود و مقایسه ای میان قصیدۀ هفتم از قصاید کلیات سعدی و سیر و سلوک عبادی و تربیتی آیت الحق سید جواد حیدری(ره) انجام بگیرد نتیجه گیری می توان کرد که اصول زندگی حاج سید جواد و گفتارها و موعظه های دلنشین ایشان در همین معانی خلاصه شده است. (انصاری، ۵ تیر، ۱۳۹۴) همچنین ترکیب «عارف ربانی» در شعر شیخ سعدی، مورد بررسی ساختار شناسی و تاریخ نگاری قرار گرفت.
منابع:
نهج البلاغه، صبحی صالح، صص، ۳۰۵، ۴۹۸
نهج البلاغه، ترجمۀ انصاریان، ص۷۹۵
نهج البلاغه، ترجمۀ دشتی،ص۴۰۵
ابن قیم جوزیه، محمد بن ابی بکر، طریق الهجرتین و باب السعادتین، جلد۱
ابن قیم جوزیه، محمد بن ابی بکر، مفتاح دارالسعاده و منشور ولایه العلم و الاراده، جلد۱
دیوان سعدی، قصاید، قصیده شمارۀ ۷
کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، جلد ۵
مقالات:
انصاری، حسین، «سالهایی که بی تو گذشت»،( در یادکرد نخستین سالگرد رحلت آیت الحق حاج سید جواد حیدره(ره)، ۹ تیر، ۱۳۹۴، سایت نگاه تازه، ارسال شده در بخش تاریخ اسلام و تشیع
انصاری، حسین، مهشید موسوی، «مردی از تبار آفتاب»،( چکیده منبرهای حجت الاسلام انصاری دربارۀ حاج سید جواد آقا حیدری(ره)، ۲۰تیر، ۱۴۰۰، سایت نگاه تازه، ارسال شده در بخش تاریخ اسلام و تشیع
سایت نگاه تازه، حسین انصاریwww.ansari.net
سایت ششمwww.sheshom.net
یک نظر بگذارید