مجموعه فرهنگی امام صادق (ع) نهادیست مردمی. این مجموعه در سال ۱۳۶۴ شمسی، با ارشادات و راهنمایی های استاد علامه محمدرضا حکیمی و با اشراف و سرپرستی حجت‌الاسلام سید علی محمد حیدری، و با کوشش تنی چند از روحانیون ،پزشکان و پیشه وران تاسیس گردید. نهاد فوق مشتمل بر واحد های متعدّد فرهنگی، اجتماعی، کتابخانه، […]

مراسم دومین سال درگذشت علامه حکیمی در مجموعه امام صادق(ع) میبد با نمایش و نقد فیلم مستند فریادروزها

ارسال شده در تاریخ ۳۱ مرداد ۱۴۰۲

مراسم دومین سالگرد درگذشت استاد محمدرضا حکیمی در سالن همایشهای مجموعه فرهنگی امام صادق (ع) میبد برگزار گردید. این مراسم با نمایش مستند «فریاد روزها» به کارگردانی وحید موحدی و روایت و تهیه کنندگی محمدرضا موحدی آغاز شد. مستند شامل تصاویری از دیدار استاد محمدرضا حکیمی و دکتر شفیعی کدکنی و نیز مصاحبه هایی با آقایان اسفندیاری، علی زمانی، مهدوی راد، ایازی، عبداللهیان و ابطحی درباره استاد محمدرضا حکیمی است.
پس از نمایش فیلم، راوی مستند دکتر محمدرضا موحدی عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی به ایراد سخن پرداخت.
دکتر موحدی در توضیحی درباره مستند ساخته شده گفت: مرحوم حکیمی شخصیتی چند ضلعی داشت و از جنبه‌های مختلف می‌توان به او نگریست. در این مستند با کمک دیگران یکی از جنبه‌های متعدد شخصیت او را نشان دادیم و مثلاً به زهد، دلسوزی او و جدیتی که در مسائل اعتقادی و کلامی داشت پرداخته نشده است. ما مجموعه تهیه کنندگان قصد داشتیم جنبه فرهنگی او را نشان دهیم و به این سوال پاسخ دهیم که یک عالم دینی چرا و چگونه می تواند با روشنفکران زمان خود دمخور شود و آنها هم او را در جمع خود بپذیرند؟ او چه کرده است که به این وسعت نظر رسیده است؟ بنابراین ممکن است این ایراد گرفته شود که به ساحت‌های دیگر استاد پرداخته نشده است و البته این راه برای آیندگان باز است تا آثار او را بازخوانی کنند و درباره او مطالعه کنند. او مردی بوده است که در مسائل مختلف مثلا در تفسیر، در مباحث حدیثی و در امور دیگر حرفی برای گفتن داشته است.
من به عنوان استاد ادبیات به ایشان و آثار ایشان نگاه کرده ام و درباره ی وجوه ادبی او کار کرده ام و مقاله نوشته ام. درباره ی ساختار شکلی الحیات و دقت فراوان ایشان بر نوشته ی خود و ترجمه احمد آرام و دقت استاد در این ترجمه حرف دارم اما در اینجا می خواهم به یک نکته تاریخی اشاره کنم.
حکیمی روابط گسترده‌ای با خیل عظیمی از شخصیت‌های فرهنگی و ادبی روزگار ما داشته است. یکی از این چهره‌های کمتر شناخته شده شخصیتی است به نام نعمت میرزازاده. اگر کسی تاریخ انقلاب اسلامی را مطالعه کند یکی از سوالاتی که برایش مطرح می‌شود این است که، چه کسی در ادبیات انقلاب اسلامی اولین بار به آقا روح الله خمینی، امام گفته است؟ پاسخِ همراه با سند و ارجاعِ من به این سوال این است که یک شاعر خراسانی بسیار معروف و قوی به نام نعمت میرزازاده یا آذرم، تحت تاثیر و خواسته و معرفی آقای حکیمی، از آقا روح الله در قصیده ای بلند به امام تعبیر می‌کند. آقای حکیمی، آقا روح الله را به میرزازاده معرفی می‌کند و می‌گوید که او چه کسی است و اتفاقاً یکی دو ماه است که تبعید شده است و او در اواخر سال ۴۲ یا اوایل سال ۴۳ شمسی قصیده ای غّرا منتشر می‌کند که بعدها امام به خاطر این قصیده توسط استاد حکیمی از او تقدیر می‌کند. چند بیت از این قصیده از این قرار است:
ای ز وطن دور ای مجاهد دربند
ای دل اهل وطن به مهر تو پیوند
نای تو خاموش همچو خشم که در مشت
جان تو در جوش همچو شیر که در بند
گشته به غربت به اندُهان وطن جفت
مانده به توران جدا ز همسر و فرزند
بی تو مبادا به هیچ سینه دلی شاد
بی تو مبادا به هیچ چهره شکرخند
بی تو دروغ است هر که قُرب خدا جست
بی تو فریب است هر که خواست دهد پند
بی تو یتیم است درج عصمت اسلام
بی تو غریب است راه دین خداوند
جز دو لب تو، لبان همدم فریاد
کاوَرَد از دل برون حقایق دلبند
بر لب هر مدعی صلاح وطن نیست
گرچه ز لب ریزدش به گاه سخن قند
ای ز وطن دور ای امام خمینی
ای تو علی را یگانه پور همانند
گوهر اسلام در تو کرد تجلی
بعد گذشت هزار و سیصد و اند ….
این قصیده ی محکم خراسانی ادامه دارد و از این نظر اهمیت دارد که اندیشمندی مثل استاد حکیمی شاعری را ترغیب می کند و به او معرفت می بخشد و این قصیده در تاریخ ادبیات ایران ماندگار می شود. و این یکی از دهها سهمی است که استاد حکیمی جز نثری که از او بر جای مانده و شعرهایی که سروده، بر ادبیات ما دارد و آن هم ترغیب و تشویق شاعران است برای همراهی با مسیری که آغاز کرده بود.
بخش دوم سخنان دکتر موحدی توصیه به خواندن آثار محمدرضا حکیمی برای تقویت نثر و نویسندگی بود. او گفت: من در پاسخ به کسانی که می‌پرسند در نویسندگی از کجا شروع کنیم و چگونه در این امرقدرت پیدا کنیم می‌گویم: کتاب‌های آغازین و سبک تر استاد حکیمی مثل «خورشید مغرب» و «فریاد روزها» یکی از بهترین الگوهاست. او در نثر نه یک عربی گرای کاملا حوزوی است و نه یک غربی‌گرای دانشگاهی؛ حد میانه را رعایت کرده است و این یک هنر است. این حرف زمانی معنا و ارزش پیدا می‌کند که شما سایر هم نسلان و هم رتبه‌های ایشان را هم ببینید و متن آنها را بخوانید. اگر از همه ی هم دوره‌ای‌های ایشان اثری را انتخاب کنید و با انصاف و بدون بدبینی به نثر آنها نگاه کنید یعنی به نمونه های یک نثر عالمانه و علمایی نگاه کنید و نثر او را هم ببینید، با وجود آن که او همان حرف‌ها را می‌زند و همان معارف را گسترش می‌دهد و توضیح می‌دهد اما بسیار شسته رفته و تمیز و به سامان سخن می گوید. به عنوان یک متخصص نثر که حرفه اش مقایسه نثرهاست، نثر آقای حکیمی را استادانه می‌بینم و معتقدم بسیاری از استادان متخصص ادبیات در دانشگاه، نثر او را ندارند چه برسد به اهل علم.

در ادامه مراسم، سید کاظم حسینی از مصاحبان و شاگردان استاد به بیان برخی ملاحظات پیرامون مستند فریاد روزها پرداخت.
وی در ابتدا گفت: بزرگداشت حکیمی بزرگداشت یک شخص نیست؛ بزرگداشت و تکریم و تبیین یک اندیشه و تفکر والای شیعی است؛ بازگشت و احیای متون اصیل وحیانی است، بسط اعتقاد به وحی است و عمل به آموزه‌های وحیانی و حرکت در عینیت و نه درجا زدن در توهمات عارفانه. حکیمی خود را پیراست و بر نفس خود پای نهاد؛ با نبوغی که داشت اما هیچ نظریه‌ای نپرداخت و فلسفه‌ای نبافت. افکار بشری را از معارف وحیانی تفکیک نمود؛ مقام والای انسان را دریافت و بر حیات انسان در جامعه انسانی پای فشرد؛ در پیشگاه امام عصر بندگی کرد؛ از خورشید مغرب گفت و آخرین کلماتی که با دست لرزان از قلمش تراوید این بود: السلام علی مولانا صاحب الزمان.
استاد حسینی با قدردانی و تشکر از آقای موحدی که در راستای حق و حقیقت این مستند را تهیه کرده اند و صدا و تصویر استاد را در اختیار همه قرار دادند تا همه از او حظ ببرند به چند نکته درباره محتوای مستند اشاره کردند:

۱- نقد مستند را از نظر فنی باید به اهل فن واگذار کرد ولی اساسا تهیه ی چنین مستندی جای تشکر دارد.
۲- در ابتدای مستند گفته می شود که «استاد عالم تجرید را ترجیح داد»؛ در واقع در اینجا، با ابهام تجرید در معنای تجرد به کار گرفته شده است. در مورد تجرد(ازدواج نکردن)، خود استاد می‌فرمودند: که به نسل‌های جوان بگویید که تجرد من از روی اختیار نبود؛ بلکه به خاطر شرایط خاص خانوادگی تجرد بر من تحمیل شد. ایشان در دهه ی پنجاه از عمر هم قصد ازدواج داشتند که برخی از دوستان هم برای تحقق این امر پیش قدم شدند اما دست تقدیر یاری نکرد. اگر جوانی که اهل تحصیل و فرهنگ بود می‌خواست از ایشان یا دیگران الگوگیری کند و تجرد خود را مستند به فعل ایشان کند خیلی ناراحت می‌شد و تجرد خود را اختیاری نمی‌دانست بلکه تحمیلی می‌دانست. حتی استاد ایشان مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی هم برای تحقق این امر تلاش کردند اما میسر نشد.
۳- این مستند در صدد بیان همه وجوه شخصیتی و افکار استاد نبود؛ اما در بیان مهارت‌های علمی استاد گاه از فلسفه دانی ایشان غفلت می‌شود. ایشان به خاطر طرح مکتب تفکیک گاه مورد این اتهام واهی قرار می‌گیرد که از فلسفه اسلامی چندان اطلاعی ندارد. عبدالمحمد آیتی در مقدمه ی ترجمه تاریخ فلسفه در جهان اسلام از حنا الفاخوری و خلیل الجر -که ویراست علمی آن بر عهده استاد حکیمی بود و توسط انتشارات فرانکلین چاپ شد- می‌گوید: آنچه مورد شادمانی من و مزید اعتماد خواننده است این است که دوست دانشمندم آقای محمدرضا حکیمی که در تدریس متون فلسفه اسلامی از فارابی تا سبزواری مدرسی والا و ارجمندند این ترجمه را از آغاز تا انجام خوانده‌اند و توضیحاتی به آخر کتاب افزوده‌اند.»
۴- در مصاحبه ی آقای اسفندیاری، الحیات کتابی حدیثی روایی معرفی شد در حالی که الحیات کتاب قرآنی-حدیثی است و این مساله از این نظر اهمیت دارد که آقای حکیمی در بحث‌های سندی و رجالی و در اعتبارسنجی روایات، مبنایی خاص دارد و آن این اینکه قرینه گرا هستند و از این طریق معتقد به روایت معتبر هستند. به خصوص در الحیات کاری که کردند این بود که با تدوین بسیار قوی و تبویبی بسیار منسجم روایات و آیات را چنان با هم ممزوج و پیوسته آورده‌اند که سند روایت را می‌توان همان آیه قرآنی دانست که در ابتدای هر فصل آورده‌اند و به تعبیری آنقدر این آیات و روایات پیوسته و همخوان هستند که روایت را از سند بی‌نیاز می‌کند و اهل فضل جا دارد که در این باره مطالعه کنند و مقالاتی فراهم آورند.
۵- در مورد ارتباطات وسیع آقای حکیمی تعبیر «از دکتر شریعتی تا شیخ احمد کافی» که آقای اسفندیاری به آن اشاره کردند گویا نیست؛ چون آقای حکیمی با شیخ احمد کافی ارتباط و سنخیتی نداشت. البته استاد به برخی آیات قرآن از جمله آیه «وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ» به عنوان آیات کلیدی نگاه می‌کردند. آیه درباره ناس است و عام؛ و خود ایشان به این آیه پایبند بودند و هر کس که در او جهت مثبتی بود به آن جهت مثبت توجه می‌کردند. از این باب در مورد آقای کافی هم به خاطر سهمی که در فضای خاص آن روز داشتند ممکن است تجلیلی کرده باشند اما نسبت و ارتباطی بین ایشان نبود.
۶- نکته دیگر در مورد سخنان آقای ابطحی که استاد حکیمی را «آرمانگرایی می‌دانست که آرمان‌های بلندش را به دین عرضه می‌کرد» معرفی کرد هم باید گفت: نتیجه‌گیری‌های ایشان خیلی منطقی نبود. اتفاقاً آقای حکیمی فرد بسیار عین گرای شفافی بود و حتی حاضر بود اگر حزبی پیدا شود که دغدغه جدی اش بسط عدالت باشد در آن حزب پایین‌ترین رتبه‌ها را بپذیرد و خدمتگزار باشد. در مکتب تفکیک و در باب شناخت، ایشان به دور از مفاهیم و ذهنیت‌ها فکر می‌کرد و به عینیت عالَم موجود توجه می‌کردند. استاد حکیمی به خاطر عمیق نگری که در قرآن و روایات داشتند شم اوصیایی پیدا کرده بودند و این سخن برخی ناقدین که ایشان را متاثر از سوسیالیسم می‌دانستند و اینکه ایشان با این نگاه سراغ آیات و روایات رفته‌اند، درست نیست. ایشان جلوی چاپ دو تا از کتاب‌هایش را از همان اوایل انقلاب گرفت و متوجه شدند که این حرکت بزرگ ملت ایران به طرف انحراف می‌رود و سرمایه‌داری بازار این حرکت را مصادره کرده است. او آموزه‌هایش را از دین گرفته بود و اینگونه نبود که بخواهد برای آرمان‌هایش در متن دین به دنبال تاییدیه باشد. او از کودکی دغدغه فقرا را داشت و نه در برخورد با افکاری که در جامعه بود. و معتقد بود اصلاً کسی جز انبیا و اولیا، انسان و نیازهایش را نشناخته است. او با مطالعه ی کتاب‌های بسیار با افکار دانشمندان جهان آشنا بود، ولی معتقد بود هیچ مکتب و انسان شناسی درستی جز از آیات و روایات بیرون نمی‌آید.
در حاشیه این مراسم درباره نرم افراز آثار استاد حکیمی هم توضیحاتی ارائه شد.

تصاویری از مراسم دومین سالگرد علامه حکیمی در میبد:

IMG_20230822_014706_510IMG_20230822_014650_563

IMG_20230822_014658_032

IMG_20230822_014911_554

Print Friendly

یک نظر بگذارید