مجموعه فرهنگی امام صادق (ع) نهادیست مردمی. این مجموعه در سال ۱۳۶۴ شمسی، با ارشادات و راهنمایی های استاد علامه محمدرضا حکیمی و با اشراف و سرپرستی حجت‌الاسلام سید علی محمد حیدری، و با کوشش تنی چند از روحانیون ،پزشکان و پیشه وران تاسیس گردید. نهاد فوق مشتمل بر واحد های متعدّد فرهنگی، اجتماعی، کتابخانه، […]

«آنجا که خورشید می‌وزد»؛ بزرگداشت دومین سالگرد علامه حکیمی، با حضور دکتر احسان شریعتی، دکتر علی‌زمانی، و استاد حسین انصاری+گزارش تصویری

نویسنده: گروههای پژوهشی
ارسال شده در تاریخ ۲۲ شهریور ۱۴۰۲

مراسم بزرگداشت دومین سال درگذشت علامه محمدرضا حکیمی (طاب ثراه) با عنوان: «آنجا که خورشید می‌وزد»؛ یادکردی از فریاد عدالت همه‌گستر علوی، با حضور دکتر احسان شریعتی، دکتر امیر عباس علی‌زمانی، و استاد حسین انصاری، پنجشنبه، ۲ شهریورماه ۱۴۰۲ با همکاری مجموعه فرهنگی امام صادق(ع) میبد، و دفتر مطالعات اندیشه‌های علامه محمدرضا حکیمی، و مؤسسه فرهنگی هنری الحیات، به میزبانی مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی اخوان دستمالچی برگزار گردید. برگزاری این نشست در تالار علامه امینی(ره) مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی اخوان دستمالچی، با حضور مسئولان مجموعه فرهنگی امام صادق(ع) میبد و جمعی از پژوهشگران این مجموعه و استقبال چشمگیر فرهنگ‌دوستان دین‌اندیش، از شهرهای استان یزد، همراه بود. در ادامه، گزارشی از مطالب و بیانات سخنرانان جلسه، که توسط برخی از پژوهشگران مجموعه امام صادق(ع) تهیه شده است، تقدیم می‌گردد. 

 

دکتر احسان شریعتی

در مراسم دومین سالگرد درگذشت علامه حکیمی، دکتر احسان شریعتی اولین سخنران جلسه با موضوع «عدالت از منظر مکتب تفکیک» بود.

ایشان ابتدا تعریفی از مکتب تفکیک (آنگونه که علامه حکیمی خود گفته است)، ارائه داد: سنتی که قائل به تمایزگذاری بین آموزه‌ها و تعالیم وحیانی و قرآنی با حوزه‌های فلسفه (مبتنی بر عقل انتقادی و پرسشگر آزاد) و عرفان (مبتنی بر کشف و شهود و اشراق) است. که البته جهان‌بینی توحیدی و آموزه‌های قرآنی به هر دوی این حوزه‌ها (عقل و شهود) تشویق می‌کند؛ اینکه تعقل و تدبّر در امور داشته باشیم، اما این تعقل و تدبّر متفاوت است با سنت غربی یونانی و بویژه پسا ارسطویی و افلاطونی و همچنین با سنت عرفان هندی یا شرقی. با این تعریفِ علامه حکیمی، نحلۀ تفکیک، تاکید بر تمایز و مبارزه با التقاط و امتزاج و تلفیق آنچه خارج از حوزه و سپهر دینی با دین است، دارد… 

ایشان بیان کردند این مشکلِ ملغمه‌ها و التقاط حوزه‌ها، بخصوص در ایران معاصر که دارای یک حاکمیت دینی است همواره وجود دارد. برای مثال؛ حوزه‌های دین و دولت، دین و عقلانیت،و دین و معنویت از یکدیگر به دقت تفکیک نشده‌اند؛ و گاهی برای حل مسائل هر حوزه استمداد گرفته می‌شود از حوزه‌های دیگر. ایشان مکتب تفکیک را یک نوع دغدغه و حساسیت و تعصب و غیرت دینی معرفی کردند و گفتند که در این برهۀ زمانی که دوران گذار از سنت به تجدد در جامعۀ ما است، به این تفکیک در حوزه‌ها سخت نیازمندیم. 

دکتر شریعتی در ادامه، نقدی که عده‌ای بر تفکیک وارد کرده‌اند را پاسخ دادند؛ اینکه این تفکیک و مرزبندی و مَفصل‌بندی بین حوزه‌ها، به معنای جدایی و تباین و ستیز و تناقض این حوزه‌ها نیست، بلکه بیشتر میتوان این را فهمید که با تمایزگذاری می‌خواهد مرزی میان حوزه‌ها برقرار کند تا ضرر و ضرار متقابل به هم نزنند و آسیب نزنند، آنچنان که در عمل و اندیشه می‌بینیم در جاهایی که حوزه‌ها از هم تفکیک نشده‌اند این آسیب و ضربه زنندگی وجود دارد. آنچنان که در فلسفه دین، دین‌شناسان از اتو (م۱۹۱۷) تا ایلیاده، دین را به مثابۀ امر قدسی و دین مطالعه کردند نه آنچنان که روان‌شناسان و جامعه‌شناسان می‌خواهند دین را به عنوان پدیده اجتماعی یا روانی مطالعه و تبیین کنند، و گفتند که دین در واقع امر مستقلی است که جوهر آن مواجهه با امر قدسی است، که مواجهه با عظمت این امر قدسی باعث خشیت و هراسی در انسان می‌شود. که بعدا تبدیل به نوعی ایمان و عشق معنوی می‌شود که در غرب به آن «آگاپه» می‌گویند که نوعی عشق معنوی به خداست که عمودی است، و بعد به شکل افقی به عشق به همنوع تبدیل می‌شود. 

شریعتی بعد از این مقدمه و توضیح وارد بحث اصلی خود یعنی عدالت در مکتب تفکیک شد و ابتدا با معرفی و بیان ویژگی‌های کتاب الحیات و مقایسه آن با سایر منابع حدیثی از جمله بحارالانوار که مهمترینِ آنهاست گفت: «الحیات علامه حکیمی دائره المعارفی است از اخبار و روایات موثق شیعی در همه ابعاد جهان‌بینی و فلسفه تاریخ، اجتماع و انسان‌شناسی، که همگی منطبق با آیات قرآن است. و این در واقع همان بازگشت به قرآن و فهم روایات در پرتوی توحید قرآنی است». اما در مورد توحید؛ به تعبیر دکتر شریعتی اگر بخواهیم تمام آموزه‌های دینی را بر اساس روش درست تقسیم‌بندی کنیم باید آن را انشعابی بفهمیم؛ یعنی توحید را سنگ زیربنا و مبنا بگیریم، که تمام آموزه‌های دینی دیگر مثل نبوت، معاد، امامت، عدالت و … از آن منشعب می‌شود. و این اصلی است در هستی‌شناسی و یزدان‌شناسی که پیامد این الهیات توحیدی می‌شود؛ آزادی، برابری و عدالت، آنچنان که در آیه ۲۵ سوره حدید آمده است. بنابراین جامعه‌ای که قرآن و توحید به آن دعوت می‌کند، جامعه‌ای است که همبستگی معنوی در آن باشد و میزان و ترازو و عدالت، محور باشد و عدالت شامل همه عدالت‌هاست از جمله عدالت اجتماعی، اقتصادی، حقوقی و قضایی. قرآن و پیامبران علاوه بر معنویت، به جامعه آزاد و پیشرفته مادی و معنوی فرا می‌خواند و این امری است که در برداشت‌های آخرت‌گرا و مادی‌گرا از نوع یونانی و هندی‌زده‌اش دیده نمی‌شود. در اجتهادی که علما دارند، چهار منبع قرآن و سنت و عقل و اجماع اصل است، و این عقل در طول تاریخ همان عقل یونانی و ارسطویی بوده (آنچنان که در مسیحیت هم همین عقل ارسطویی و یونانی ملاک بوده) و این ناقص است و وقتی کتاب و سنت بر پایه‌ی این عقل ناقص تفسیر شود پیامدش آن میشود که از خود و اصل آموزه‌های اصلی توحیدی منحرف، و جامعه تبعیض‌آمیز (جنسیتی و غیره) و سلطه‌گر پدید می‌آید؛ چرا که افلاطون و ارسطو اول اینکه برای طبقه زنان ارزشی قائل نبودند و آنها را در ردۀ حیوانات می‌دانستند و دیگر آنکه آنچنان که اختلافات قومی و جنسیتی را طبیعی می‌دانستند، اختلافات طبقاتی و بردگی را هم توجیه و طبیعی می‌دانستند. درحالی که اسلام و مدینه پیامبر ضد سلطه و ضد تبعیض بود و اینها بخاطر همان عدم تفکیک و عدم توجه به ذات توحید است. انقلابی که ادیان توحیدی کردند این بود که یک خدا هست و همگان در برابر خدا یکسان هستند، بنا بر آیه ۱۳ سوره حجرات که تنها ملاک برتری، اخلاقی است و تفاوت‌ها برای به رسمیت شناختن همدیگر است و همه برابرند.

درحالیکه می‌بینیم به نام دین اعمالی انجام می‌گیرد که متناقض با دین است، مانند اکراه دینی که این ترکیب متناقض است و ضد جوهره دین، چرا که حوزۀ دین، حوزۀ آزادی و داوطلبی است. در هر حال اصلی‌ترین پیامد این توحید، همانطور که معتزله می‌گفتند، عدالت است و عدالت تساوی همگانی در برابر خدا است و این انقلابی در تفکر بشری بود.

ایشان در پایان بحث و در پاسخ به این شبهه که آیا الحیات و مجموعه فکری تفکیک می‌خواهد جواب‌های علمی، و نظام سیاسی و اقتصادی از دل قرآن و توحید در بیاورد؟ گفتند که اینچنین نیست، بلکه ما درآموزه‌های توحیدی و قرآنی دایره‌المعارف الحیات هیچ نظام فنی سیاسی و اقتصادی نمی‌بینیم بلکه هدف، دادن جهت‌گیری کلی به طرف عدالت و آزادی و توسعه این جهانی است که شرط نهایی تعالی معنوی است. و در آخر بهترین شیوه برای این منظور را، شناخت درست و نقد پیگیر میراث علمی و فکری گذشتگان، برای پیشرفت بیشتر و تکرار نکردن اشتباهات گذشتگان دانستند.

 

دکتر امیر عباس علی‌زمانی

آقای دکتر علی زمانی، دومین سخنران در نشست بزرگداشت علامه حکیمی، با موضوع «زندگی، از نظر تا عمل، با تأکید بر زندگی معنوی استاد محمدرضا حکیمی» بود. ایشان در ابتدای سخنانش گفت: «بنده افتخار دارم امشب، دربارۀ کسی سخن بگویم که واقعاً شخصیتش مصداق این ابیات بود؛

کز برای حق صحبتْ سال‌ها / بازگو حالی از آن خوشحال‌ها
تا زمین و آسمان خندان شوند / عقل و روح و دیده صد چندان شوند.

ایشان با یادکردی از جلساتی که در محضر استاد حکیمی بودند به معرفی موضوع بحث خود درباره «معنای زندگی» پرداختند و بیان کردند؛ همه ما انسان‌ها زندگی می‌کنیم، در حالی که بیشتر زندگی‌ها تکرارِ هم هستند، ما همه غرق در زندگی هر روزی هستیم، زندگی ما در یک مدار بسته هست، همیشه در مقدمه زندگی هستیم و هیچگاه به ذی‌المقدمه نمی‌رسیم. مثل افسانۀ سیزیف، نماد یک زندگی که محکومانه است و تکرار است و رنج بی پایان. ولی انسان‌هایی هستند که به نظر می‌آید از زندگی هر روزی فراتر رفته‌اند…  علامه حکیمی نمونه یکی از این انسان‌هاست. حکیمی با افراد و گرایش‌های مختلف جامعه ارتباط و برخورد داشت، مارکسیست، سنتی، عارف، عامی و لامذهب و… ولی اصالت داشت. در حقیقت زندگی معنا‌دار دو وجهه دارد: وجه ثبات و وجه دگرگونی. ماندن در درون یک مرز و باز‌آفرینی و گشوده بودن در یافتن.  

دکتر علی‌زمانی اصلی ترین فضیلت درونی را تفکر دانستند و بیان داشتند؛ بعضی افراد، تفکر دارند ولی طبق تفکر خود زندگی نمی‌کنند. آنچیزی که برای من بسیار زیبا می‌نمود این بود که استاد حکیمی آنگونه که فکر می‌کرد؛ حرف می‌زد، احساس می‌کرد، و زندگی می‌کرد. او مثل آیینه بود. او متوجه بود که معنا یک امر انتزاعی نیست، نمی‌شود در جامعه‌ای که سرشار از فساد اخلاقی است، اخلاقی زندگی کرد؛ فهمیده بود که بدون عدالت، توحید معنا ندارد و در یک جامعه غیرعادلانه، توحید به نقیض خودش تبدیل می‌شود. به گفته ارسطو یک زندگی خوب دو ویژگی دارد: ویژگی‌های درونی و بیرونی (حسن فعلی و حسن فاعلی) معنای زندگی، یک سویۀ درونی دارد و یک سویۀ بیرونی. کسانی مثل دکتر شریعتی، علامه حکیمی و استاد مطهری متوجه شده بودند که معنا در خلأ به وجود نمی‌آید، بلکه در درونِ جان ما باید شکل بگیرد ولی کاملا متأثر از بیرون است. 

ایشان در ادامه فرمودند؛ استاد حکیمی معتقد بود معنای زندگی در ارتباط با خداوند است اما این ارتباط اگر بخواهد ارتباطی معنادار و دقیق باشد باید در جامعه هم باشد… در مجموع، برداشت من این است که استاد حکیمی خودش نمونه یک زندگی معنادار بود و در ارتباط با او این معنا و حضور احساس می‌شد. وقتی در مغناطیس حکیمی قرار می‌گرفتیم، احساس آن حضور، گرمی و معنا را کاملاً احساس می‌کردیم و دقیقاً کسی بود که آن التزام، آن وفاداری و بر سر آن پیمان و عهد خود، که عالمانه و آزادانه برگزیده بود، تا آخر خط ایستاده و بسیار زیبا و متفاوت بود. حکیمی برای بنده تداعی این شعر مولانا بود:

این نیم شبان کیست چو مهتاب رسیده / پیغمبر عشق است ز محراب رسیده
آورده یکی مشعله، آتش زده در خواب / از حضرت شاهنشه بی‌خواب رسیده
این کیست چنین غلغله در شهر فکنده / بر خرمن درویش چو سیلاب رسیده
این کیست چنین خوان کرم باز گشاده / خندان جهت دعوت اصحاب رسیده؟

به راستی حکیمی به تمام معنا مصداق این سخن پیامبر (ص) بود: «العلماء ورثه الانبیاء، علما وارث انبیاء هستند».

 

حجت‌الاسلام حسین انصاری

در این نشست، سومین سخنران، استاد حسین انصاری به موضوع «سهم علامه حکیمی در گسترش فهم اجتماعی دین» به عنوان جامعه‌اندیشی کم نظیر در جامعه ایران معاصر، پرداخت. وی ضمن میزبانی گفتگو با وجود محدودیت زمانی، در این زمینه اظهار داشت:

«سید جمال الدین اسدآبادی را می‌توان سلسله جنبان فهم اجتماعی دین و سرآمد این حرکت بزرگ در ایران و بلکه خاورمیانۀ اسلامی معاصر بشمار آورد. تاکید حکیمی بر شخصیت الگویی سید جمال نیز تا حد زیادی به همین جهت بوده است. دیدگاه‌های سید جمال الدین اسدآبادی در نشریه عروه الوثقی منتشر می‌شد. او ناگزیر برای ترویج مسائل سیاسی و اجتماعی، تحلیل‌های خود را به قرآن کریم مستند ساخت، سید جمال اگرچه نتوانست تفسیری کامل بر قرآن عرضه بدارد اما استشهادهای او به وحی الهی، الهام‌بخش بسیاری از مصلحان دینی پس از خود گردید. شاگردش محمد عبده و سپس رشید رضا و دیگران، بر همان اساس، تحولی فکری در چارچوب قرآن کریم در دنیای اسلام ایجاد نمودند و در ادامه تفسیر‌های شیعی با گرایش اجتماعی مانند الکاشف از محمد جواد مغنیه و المیزان از علامه طباطبایی تألیف گشت. هر چند قرآن در این گرایش به اقبال خوبی رسید اما عرصۀ حدیث همچنان تهیدست مانده بود و این نکته بر اهمیت الحیات بیش از پیش می‌افزاید. 

در ادامه استاد انصاری، تفاوت نگرش اجتماعی سید جمال، طباطبایی، و حکیمی را بدین شرح بیان نمود:

«در هر سه نگرش، نقطه مشترک، همان بستر واحد آغازین برای پیدایش گرایش اجتماعی در دیدگاه آنان است که عبارت از تغییر و تحولات اجتماعی سیاسی در جهان و سپس پیدایش جنبش‌های سوسیالیستی و هجمه‌های جدید به دین و تخدیری دانستن آن و ناتوان خواندن دین از برآوردن نیازهای جامعه در دنیای جدید است. 

اما تفاوتهایی نیز میان دیدگاه‌های اجتماعی آنان وجود دارد. از جمله اینکه گرایش اجتماعی حکیمی، در هوای تمدن اسلامی، تنفس می‌کرد. به همین سبب، گرایش اجتماعی حکیمی در دهه تمدن نگاری اسلامی در ایران، در قالب کتاب دانش مسلمین نیز عرض اندام می‌کند. زیرا اصولاً تمدن‌نگاری بدون داشتن گرایش اجتماعی متصور نیست. همچنانکه بدیهی است، تمدن ، پدیده‌ای اجتماعی است و حاصل تکامل و تعالی جامعه است. و باز اینکه نگاه حکیمی، تنها مقصور و محدود به تفسیر و ترجمه قرآن نبود. او حدیث را نیز همتای جداناشدنی قرآن می‌دانست و فهم اجتماعی دین را در گرو تغییر نگرش به حدیث نیز جستجو می‌کرد. اهتمام بالایی که در تفکر تفکیکی استاد حکیمی نسبت به ساحت حدیث وجود داشت، سبب شد تا نگرش اجتماعی‌اش را در حوزه حدیث شیعه نیز بکار بگیرد و در اثر ارزشمند الحیات به ارتقای سطح اجتماعیات، یا همان مباحث و اندیشه‌های اجتماعی شیعه بیفزاید.

عنوان بعدی که جناب انصاری بدان اشاره کردند، اندیشه اجتماعی در تفکر حکیمی بود. وی در این باره گفت:

«دکتر شریعتی و وصی شرعی‌اش علامه حکیمی، اگر بیش از جامعه‌شناسان هموطن و معاصر خود نباشند اما کمتر از آنان، نیز جامعه‌اندیشی نکرده‌اند. آن هر دوان، جامعه‌اندیشان کم نظیری در تاریخ معاصر بودند که در تاملاتشان راه‌ها و افق‌های تازه‌ای فرا روی مباحث اجتماعی گشوده‌اند. 

بر خلاف گفتۀ برخی مقاله‌نویسان، حکیمی در بیان اجتماعی بودن انسان، به چند اصل موضوعه در این زمینه اتکا دارد. 

مانند: ۱) انسان موجودی اجتماعی است، در متن جامعه به تکامل می‌رسد. ۲) تأثیرگذاری فرد در جامعه، و تأثیرپذیری از جامعه، تردیدناپذیر است. ۳) وامدار بودن طبقات بالا به طبقات پایین جامعه.

 عنوان بعدی در مباحث استاد انصاری «تبدیل مفاهیم دینی از ذهنی به عینی» توسط علامه حکیمی بود که برای مفاهیم یاد شده به چند نمونه اشاره کرد:

از جمله، تبدیل کردن عرصه شناخت و فهم عدالت از عالم ذهنی به عرصه حیات اجتماعی انسان محروم؛ همۀ این مفهوم سخت و ثقیل و در عین حال زیبا، در سخن بلند علامه خلاصه می‌شود: «عدالت یعنی جامعه منهای فقر» این جمله را باید اجتماعی‌ترین تعریفی که از عدالت میشود کرد، برشمرد. 

حجت الاسلام انصاری سپس از واژه‌ها و ترکیب‌های بکارگرفته یا برساختۀ علامه حکیمی در بُعد اجتماعی و جامعه شناختی، نمونه هایی را بیان کردند که نشان دهندۀ تفکر حکیمی در مورد جامعه و مسائل اجتماعی دین است، که حکیمی را به جامعه اندیشی توانا و مغزی متفکر در حوزۀ اجتماعی تبدیل کرده است. 

تهیه فهرستی از واژه و ترکیب‌های اجتماعی در آثار حکیمی، حقیقتا فهرستی بلند را شکل می‌دهد که بی‌شباهت به جزوۀ واژه‌نامه‌ها نیست. 

برای نمونه بنگرید (واژه و ترکیب‌های برساخته در این فهرست با ستاره مشخص شده): کلاس اجتماعی*، تکالیف اجتماعی، حاضر اجتماعی*، غایب اجتماعی*، حضور اجتماعی، شعور اجتماعی، واجب اجتماعی*، حرام اجتماعی*، تقوای اجتماعی*، موضع اجتماعی*، کمال اجتماعی، قدرت اجتماعی، عواطف اجتماعی*، سنت‌های اجتماعی، جسم جامعه*، جان جامعه*، جامعه‌سازی در برابر فردسازی*، جامعه‌سازی قرآنی*، ساختاریابی جامعه* اندام اجتماعی*، جامعه مأمونی در برابر جامعه رضوی، مدینۀ متعالی* ، (به معنای مدینه اعلون قرآن، در برابر مدینه فاضله)…

بالا بودن بسامد واژه‌های اجتماعی در آثار علامه نیز دلالت بر گسترۀ نگاه و نگرش اجتماعی اوست. کلماتی مانند، مردم، ناس، توده، امت، انقلاب، جنبش، حرکت، مبارزه، طاغوت، عدالت، فقر، تورم، سرخوردگی، دین‌گریزی، زندگی‌ساز*، که فهرستی دراز خواهد شد.

گزارش تصویری

IMG_20230913_131346_062IMG_20230913_131328_705IMG_20230913_131323_677IMG_20230913_131413_681IMG_20230913_131339_629IMG_20230913_131430_612IMG_20230913_131425_830IMG_20230913_131334_193IMG_20230913_131351_830IMG_20230913_131435_317IMG_20230913_131508_696IMG_20230913_131513_655

Print Friendly

یک نظر بگذارید