مجموعه فرهنگی امام صادق (ع) نهادیست مردمی. این مجموعه در سال ۱۳۶۴ شمسی، با ارشادات و راهنمایی های استاد علامه محمدرضا حکیمی و با اشراف و سرپرستی حجتالاسلام سید علی محمد حیدری، و با کوشش تنی چند از روحانیون ،پزشکان و پیشه وران تاسیس گردید. نهاد فوق مشتمل بر واحد های متعدّد فرهنگی، اجتماعی، کتابخانه، […] |
اخلاق همزیستی؛ مروری بر مبانی و مشخصه ها با تأکید بر نهج البلاغه
نویسنده: نجما کارگر (پژوهشگر مجموعه، گروه پژوهشهای دینی ۱)
ارسال شده در تاریخ ۲۸ بهمن ۱۴۰۲ چکیده انسان موجودی اجتماعی است که ارتباط با دیگران از ضروریات زندگی او به شمار می رود. انسان بدون آگاهی از اخلاق و آداب اجتماعی زندگی تلخی خواهد داشت. یکی از بزرگترین اهداف دین اسلام نیز تشکیل جامعه ای اخلاقی است که انسان ها بتوانند در آن جامعه بدون هر گونه درگیری و نزاع، ارتباطی بر پایه همزیستی مسالمت آمیز را تجربه کنند. در سایه این گونه روابط است که انسان می تواند در سایۀ صلح و سازش اجتماعی، آزادانه به رشد و اهداف متعالی خود نیز دست یابد. اخلاق همزیستی مسالمت آمیز روشی است که صرف نظر از مکتب ها و منش ها، یا سعادت و شقاوت افراد به زندگی مسالمت آمیز انسان ها و به رسمیت شناختن حقوق اجتماعی و فردی آنان می پردازد. بر این اساس، در این نوشتار با تأکید بر کلام حضرت علی(ع) در کتاب شریف نهج البلاغه، به تبیین اخلاق همزیستی مسالمت آمیز می پردازد؛ که شامل کرامت ذاتی انسان، احترام متقابل اجتماعی، منع تهمت و توهین به دیگران، مهرورزی و محبت، خوش خلقی با دیگران، احسان و نیکی کردن، و حق مطلق ندانستن خود در روابط اجتماعی می باشد. کلیدواژگان: امام علی (ع)، همزیستی مسالمت آمیز، نهج البلاغه. مقدمه در طول تاریخ، انسان ها کم و بیش، به دنبال راه هایی برای همزیستی مسالمت آمیز بوده اند، چرا که انسانها موجوداتی اجتماعیاند و بدون همزیستی مسالمت آمیز نمی توانند در کنار یکدیگر زندگی آرام و خوبی را تجربه کنند. «یکی از مشکلاتی که امروزه اغلب دامنآگیر جوامع و انسان ها شده این است که بسیاری از مردم نمی توانند در کنار هم، زیست مسالمت آمیزی داشته باشند و گاهی بر اثر چالش هایی بسیار کوچک به جان یکدیگر افتاده اند. زندگی با اخلاقِ همزیستی مسالمت آمیز می تواند در سطوح مختلف مطرح باشد؛ به عنوان مثال بین دو همسایه، معلم و دانش آموز، استاد و دانشجو، زن و شوهر، اعضای یک خانواده یا خویشاوند و اقوام مختلف یک جامعه و حتی رابطه بین کشورها و مذاهب. وجود پرونده های مختلف دادگاهی، آمار بالای طلاق، نزاع و مشکلاتی که بین افراد و خانواده ها و دیگر مردمان به وجود می آید به خاطر عدم همزیستی مسالمت آمیز است. منشأ این مشکلات و تعارضات می تواند در عدم توجه به این نکته باشد که انسان موجودی اجتماعی است و برای کامل شدن و رشد، نیاز به تعاون و همکاری و در نهایت همزیستی مسالمت آمیز دارد.» (آل کثیری، ۱۴۰۲) اسلام نیز انسان را موجودی اجتماعی می داند و به همزیستی فرد با سایر اعضای جامعه تأکید می کند. «از آنجایی که زندگی انسان ها علی رغم تفاوت در بینش و تفکر، نژاد و قومیت و … گاهی منجر به تنش و نزاع و خشونت و جنگ می گردد لذا می بایست راهکارها و یا خط و مشی هایی که در فقه اسلام طرح گردیده، استخراج شود تا با بکارگیری راهبردهایی از قرآن و سنت، دریافت با چه افراد و گروهایی و در نظر گرفتن چه شرط و شروطی، تحت چه قوانین و شرایطی باید همزیستی مسالمت آمیز داشت…همزیستی، صلح و توافق انسان ها باید یکدیگر و در هر شرایطی اساس و مبنای اسلام به شمار می رود و جنگ و تهاجمات انسانی مردود و مطرود اسلام و فقه اسلامی است به جز دفاع در برابر حمله و توجه که امری ضروری و عقلی است.» (افشین، ص ۱۹۹) نهادینه کردن همزیستی مسالمت آمیز می تواند دوستی و امنیت را در جامعه ایجاد کند. از سوی صاحب نظران پیرامون همزیستی مسالمت آمیز همواره نظریاتی مطرح بوده است که در این میان، بررسی دیدگاه امام علی (ع) در کتاب نهج البلاغه حائز اهمیت است. به نظر می رسد آن حضرت، پیرامون همزیستی مسالمت آمیز در نامهها، خطبهها و حکمت های نهج البلاغه اشاراتی دارند که در این نوشتار بخشی از مبانی و مشخصههای اخلاق همزیستی مسالمت آمیز مورد تأکید در سخنان ایشان، ذکر خواهد شد. در زندگی اجتماعی انسان ها، آنچه بیش از هر چیز اهمیت دارد، وجود روابط حسنه و صفا و صمیمت بین افراد است. (صحفی، ص ۴) انسان ها و جوامع بشری ناگزیر از همزیستی هستند و متأسفانه یکی از بزرگترین مشکلات دنیای امروز، فقدان روابط دوستانه بین افراد و میان اجتماعات بشری است. «این مشکل، هم گریبانگیر کشورها است که با سایر کشورها چگونه رابطه ای داشته باشند و هم گریبانگیر افراد است که با سایرین چگونه معاشرت کنند… اختلافات و منازعات کوچک که میان مردم یک شهر و یک محله و گاه بین افرد یک خانواده پدید می آید، همه نشانه هایی از این مشکل هستند.» (همان، ص ۵) تنوع و گوناگونی فکر و عقاید انسان ها همیشه عامل اختلاف و خشونت بوده است، شاید نتوان دو نفر پیدا کرد که تمام تفکرات آن ها مثل هم باشد. به تبع این اختلاف ها، انسان ها نیز متفاوتند و با یکدیگر فرق دارند. کم یا زیاد، زندگی روزمره ما همیشه سرشار از انواع مخالفت ها و درگیری هاست. از نحوه تربیت فرزند گرفته تا رفتن به یک سفر یا چگونگی برگزاری یک مهمانی خانوادگی بحث و مشاجره شروع می شود تا بحث های دیگر. روزانه اخبار و اطلاعات زیادی هم از نزاع و درگیری بین خانواده ها و محلات و اعتراضات داخلی و بیرونی به گوش مان می رسد. تعداد پرونده های قضایی در کشور ما که بسیار فراتر از استانداردهای بین المللی است و آمار بالای طلاق، ضرب و شتم و درگیری های مالی و اقتصادی، نشان دهنده روح اختلاف و خشونت است که در بین ما فراوان دیده می شود و اگر این مشکلات در جامعه ای رشد یابد اجتماع روی آرامش نخواهد دید و نسلی خشن و ناسازگار تربیت می شوند که هیچ گاه در کنار هم نمی توانند زیست آرامی داشته باشند. «بنابراین با توجه به این مشکلات، انسان ها به یک سلسله اصول و اخلاقیاتی نیاز دارند تا از این طریق بتواند راه و رسم زندگی با دیگران را بیاموزند و به بهترین شکل، وظایف خود را در این زمینه بشناسند و به آن عمل کنند تا بتوانند در کنار انسان های دیگر زندگی مسالمت آمیزی داشته باشند؛ «مقصود از مسالمت آمیز بودن یک رابطه منوط به نادیده گرفتن و عدم توجه به عوامل بر هم زننده تعامل و روابط میان انسان هاست به عبارت دیگر از هر آنچه تهدیدی برای زیست همراه با آشتی و آرامش است باید اجتناب کرد تا فضایی مبتنی بر اشتراکات حاکم گردد.» (افشین، ص۲۰۵) «با عمل کردن به اصول و آداب همزیستی، بین مردم همبستگی و اتحاد بیشتری به وجود می آید. افراد نسبت به امور جامعه اهتمام می ورزند، با انصاف و عدالت خواهی حقوق همدیگر را رعایت می کنند. در انجام امور اجتماعی با یکدیگر تعاون و همکاری می کنند، و به برقراری روابط مهر آمیز و معاشرت با یکدیگر می پردازند.» (موسوی، ۱۳۹۵) اخلاق همزیستی در نهج البلاغه «از منظر امام علی (ع) هر کدام از اعضای جامعه، عضوی از پیکره امت اسلامی اند که دارای ارتباط عمیق و صمیمی و دارای حقوق متقابل نسبت به یکدیگرند.» (همان) امام علی (ع) یکی از پیشوایان دینی است که به مسئله همزیستی و معاشرت در دوره امامت و خلافت خود به آن ارج نهاده و در جهت تبیین و الگوسازی این رفتار در میان مردم تلاش کرده است. اخلاق همزیستی در گفتار و سیره حضرت علی (ع) جایگاه ارزشمندی دارد. سخنان حضرت در نهج البلاغه نیز نشان می دهد که ایشان به حفظ روابط انسانی و اخلاق همزیستی توجه ویژه ای داشته اند که در این بخش به ذکر مواردی از آن پرداخته می شود. کرامت ذاتی انسان مهم ترین مبنای همزیستی از نظر اسلام «باور به کرامت ذاتی انسان» است. «نوع انسان دارای کرامت ذاتی است و از روح خدا در او دمیده شده است.»( علیخانی، ص ۲۵۰) مسئله نفخ روح الهی در کالبد انسان سبب برتری او بر سایر موجودات شد. «ونفخت فیه من روحی.» (سوره حجر، آیه ۱۵) عظمت روح الهی آنچنان مقام انسان را بالا برد که موجب سجده ملائکه گردید. از سخنان امام علی (ع) نیز برخی صاحبنظران، کرامت ذاتی انسان را برداشت کردهاند. زیرا در نهج البلاغه به این موضوع اشاره کرده است که خداوند از فرشتگان خواست تا «بر آدم سجده کنند و او را بزرگ بشمارند.» (نهج البلاغه، خطبه ۱) آن حضرت نسبت به انسان ها فارغ از هر دین و مذهب و نژادی که داشتند برای شخصیت آنان ارزش انسانی قائل بود. به عنوان مثال وقتی «یکی از والیان امام طی نامه ای از ایشان سئوال کرد که یک مسلمان و یک مسیحی مرتکب خلافی شده اند، از نظر حقوقی چگونه با آنان رفتار کند. حضرت در پاسخ فرمود: مسلمان را طبق قوانین اسلام مجازات کند و متخلف مسیحی را به بزرگانشان تحویل دهد تا آنان طبق قوانین دین خود او را مجازات کنند. این عمل حضرت در یک جامعه اسلامی، نشان دهنده تکریم شخصیت انسانی است…» (علیخانی، ص ۷۷) تکریم همگان و حفظ حقوق و قوانین مردم برای حضرت در اولویت قرار دارد همچنان که در قبال ظلم به زن یهودی شدیدا ناراحت شده و فرمودند:.« از این غصه اگر مردی بمیرد جای سرزنش نیست.» (همان، ۷۸) این ناراحتی به دلیل تعرض دشمن به حریم یک انسان بود، به دلیل کرامت ذاتی که انسان ها برای حضرت داشتند تفاوتی نداشت که این انسان مسلمان یا غیر مسلمان باشد. نمونه ی دیگری که امام (ع) فارغ از هر قوم و نژادی برای انسان ها کرامت و ارزش قائل بود آن جا که مردم را به دو دسته تقسیم می کند و به مالک می گوید: «دسته اول که مسلمان هستند و برادر دینی تو به شمار می روند و دسته دوم که مسلمان نیستند ولی در آفرینش نظیر تو هستند.» (نهج البلاغه، نامه ۵۳) حضرت علی (ع) در این نامه به مالک یادآور می شود که انسان ها به صرف اینکه انسان هستند باید مورد احترام و تکریم قرار گیرند، و این نگرش از روی کرامت و ارزشی است که انسان بما هو انسان دارد. «معیاری که امام علی (ع) ذکر می کنند تحت هیچ شرایطی از بین نمی رود و جزء ماهیت و ذات «انسان» است که همراه با وجود او ایجاد می شود و تا ابد همراه اوست و حتی با مرگش پایان نمی پذیرد، چون از دیدگاه اسلام، جسد انسان نیز شایسته تکریم و مناسک خاصی است.» (علیخانی، ص ۷۶-۷۷) بنابراین پیروان و شیعان آن حضرت اگر بخواهند در کنار همدیگر زندگی آرامی داشته باشند باید به این موضوع به عنوان اصلی مهم در زندگی به آن توجه کنند و بدانند که انسان ها فارغ از هر دین و آیینی که دارند، دارای ارزش و کرامت ذاتی هستند که خداوند برای آن ها قائل شده است همچنان که در قرآن نیز آمده است: «و لقد کرمنا بنی آدم.» (سوره اسری، آیه ۷۰) احترام متقابل اجتماعی مهمترین اخلاق همزیستی مسالمت آمیز، احترام و تکریم متقابل است. «قرآن به صراحت به مسلمانان دستور می دهد که با زبان خوش سخن بگویید. طبعا مردمی که مورد سفارش قرآن هستند تمام مردم از هر دین و مذهب را شامل می شوند و این به زبان خوش سخن گفتن، در مورد افرادی که دورترند و به لحاظ فکری و اعتقادی متفاوت و حتی مخالف هستند بیشتر معنی و موضوعیت پیدا می کند. حتی در برخی موارد، اقلیت ها بیش از حد معمول سایر مردم جامعه قابل احترامند، به این دلیل که احساس غربت نکنند و اقلیت بودن خود را ناخوش نپندارند…وقتی امام علی (ع) با یک اقلیت همسفر شد، پس از اینکه به دو راهی رسیدند که باید از هم جدا می شدند آن فرد دید امام همچنان با او می آید، پرسید مگر شما به کوفه نمی رفتید، مسیر کوفه از آن طرف است و امام علی (ع) پاسخ داد که پیامبر (ص) ما فرموده همسفر خود را مقداری مشایعت کنید.» ( علیخانی،ص ۸۲) اگر همه افرادی که در یک جامعه کنار هم هستند فارغ از هر نوع عقیده و فکری که دارند، به این نکته توجه داشته باشند و یاد بگیرند که شخصیت هیچ انسانی را لگد مال نکنند و حرمت افراد را نگه دارند، روح ناامنی بین افراد به شدت کاهش می یابد و کسی یا کسانی در صدد بر نمی آیند تا این احساس نا امنی را با رفتارهای تهدید آمیز مثل قتل و صدمات جسمی و اعمال خشونت آمیز جبران کنند. در این بخش ذکر این نکته حائز اهمیت است که: «خاستگاه اصلی تصحیح روابط اجتماعی و سامانیابی جامعه، جامعه کوچک خانواده است. در این محیط کوچک و هسته نخستین زیست گروهی، افراد می آموزند که چگونه یکدیگر را مراعات کنند، و حق و حقوق متقابل را در نظر داشته باشند، و یکدیگر را تحمل کنند، و آسایش هم را فراهم سازند» (حکیمی، ص ۵۰) امام علی (ع) در خطبه ۱۶۶ نهج البلاغه در خصوص «احترام متقابل اجتماعی» می فرمایند: «باید خردسالان شما از بزرگان پیروی کنند و بزرگسالان شما نسبت به خردسالان مهربان باشند، و چونان ستم پیشگان جاهلیت نباشید…» (نهج البلاغه) در خطبه ۱۶۷ نیز می فرمایند: «…مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دست او آزاری نبینند، مگر آنجا که حق باشد، و آزار مسلمان روا نیست جز در آنچه که واجب باشد…تقوا پیشه کنید زیرا شما در پیشگاه خداوند، مسئول بندگان خدا و…هستید.» (همان) منع توهین و تهمت به دیگران در دین اسلام توهین به انسان ها و هتک حرمت آن ها تحت هیچ شرایطی جایز نیست و کسی حق ندارد به انسان دیگری تهمت بزند و یا دشنام و ناسزا بگوید. «خداوند در قرآن مسلمانان را بر حذر می دارد از اینکه به مشرکان و بت پرستان دشنام دهند. این یک راهبرد بسیار مهم انسانی است که مسلمان ها حتی به مشرکان و بت پرستان که دشمنان در حال جنگ با آنان بودند دشنام و ناسزا نگویند.» (علیخانی، ص ۸۹-۹۰) با توجه به این دستور خداوند در قرآن نمی توان به انسان ها توهین کرد چه با هم فکر و هم عقیده باشند یا نباشند. در این آیه نکته های زیادی نهفته است، وقتی خداوند توهین و هتک حرمت به بت پرستان و کافران را منع کرده است، آیا امکان دارد به کسی که هم کیش و یا هم عقیده و یا همسایه و یا هم وطن ماست دشنام و ناسزا گفت؟ . اگر مردم بخواهند در کنار هم زیست مسالمت آمیزی داشته باشند باید به این دستورات اخلاقی دین توجه کنند. از دیدگاه اسلام حفظ حرمت و آبروی یک انسان واجب است و تهمت و توهین به آن ها ممنوع است. «اساسا چنین اقداماتی غیر اخلاقی است و از انسان های بزرگ و دارای علو طبع و مردمان رشد یافته سر نمی زند. در سیره پیامبر اسلام و امامان شیعه هیچگاه دیده نمی شد که حتی مخالفان ودشمنانشان را مورد توهین و دشنام قرار داده باشند. در جنگ صفین وقتی امام علی (ع) متوجه شد یارانش به لشکریان معاویه که با آنان در حال جنگ بودند دشنام می دهند آنها را منع کرد» ( همان، ص ۹۰-۹۱) و فرمود: «من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید… خوب بود بجای دشنام آنان می گفتید خدایا خون ما و آنان ها را حفظ کن، بین ما و آنان اصلاح فرما، و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت کن تا آنان که جاهلند حق را بشناسند و آنان که با حق می ستیزند پشیمان شده به حق بازگردند.» ( نهجالبلاغه،خطبه ۲۰۶) مهرورزی و محبت امام علی (ع) در روابط اجتماعی با مردم، رفتاری مهربان و همراه با محبت داشت. ایشان در نامه ای به مالک اشتر چنین می فرماید: «مهربانی را پوشش دل خود قرار ده و با مردم دوست و مهربان باش. مبادا مثل حیوان درنده خویی باشی که خوردن مردم را غنیمت شماری؛ زیرا مردم دو دسته اند: گروهی برادر دینی تو و گروهی همانند تو در آفرینش هستند.» (نهج البلاغه، نامه ۵۳) امام علی (ع) معتقد است همانندی در آفرینش کافی است تا قلب انسان ها نسبت به هم پر از عشق و محبت باشد. «طبعا محبت و دوست داشتن هر کسی امری ساده و آسان نیست چون اساسا دوست داشتن ارادی نیست و صرفا با خواست و اراده، محبت به همنوع حاصل نمی شود. بلکه به نگرش خاصی نیاز دارد که افراد باید نسبت به همنوع داشته باشند. این نوع نگرش احتمالا یک منشأ الهی و معنوی دارد و ابتدا لازم است انسان را تجلی خداوند ببیند تا بتوانند او را به صرف انسان بودن دوست داشته باشند و به او عشق بورزند…امام علی (ع) که به هر انسانی به صرف انسان بودن عشق می ورزید و به حاکم مصر نیز توصیه کرد که قلب خود را مملو از محبت نسبت به مردمی بکند که صرفا انسانند و در آفرینش همانند او هستند، احتمالا به این دلیل بود که آن حضرت انسان را کاردستی و تجلی هنر ابداع خالق می دید که علم مطلق و خلاقیت مطلق و تمام صفات ذاتی مطلق خود را جمع کرده و موجودی درست کرده و سپس به خودش هم آفرین گفته که عجب موجودی ساخته ام. بر این اساس است که در سخن امام علی (ع) تمام انسان ها از هر مذهب وعقیده به صرف انسان بودن، شایسته محبت و دوست داشتن دانسته شده اند.» (علیخانی، ص ۸۵-۸۶) این نوع نگاه به انسان ها باعث می شود همگان در کنار هم اگر هم فکر و هم اعتقاد هم نباشند، به هم عشق بورزند و زندگی مسالمت آمیزی داشته باشند. این رفتار امام و روش برخورد او با مسلمانان و غیر مسلمانان، اشاره به این نکته بسیار مهم تربیتی دارد که با رعایت مهربانی و محبت، زمینه تربیت سالم انسان ها نیز فراهم می شود؛ چرا که مهمترین اصل در وجود هر انسانی این است که با مهروزی، بهتر تربیت می شوند که این نیز خود به اصلاح فرد و در نهایت جامعه می رسد. خوش خلقی با دیگران یکی از روش هایی که برای برقراری همزیستی مسالمت آمیز مورد نظر است، خوش خلقی است که در قالب رفتارهایی مانند نرم خویی، گشاده رویی، و هم نشینی زیبا می تواند نمود پیدا کند. بر اساس آنچه گفته شد می توان دریافت که با خوش اخلاقی، توفیق انسان در زندگی توأم با صلح و آرامش بیشتر می شود؛ زیرا بازتاب منفی نداشته و موجب همکاری و ارتباط مؤثر افراد با یکدیگر می شود؛ آنچنانکه خوش اخلاقی با افراد خشمناک و درشت خو (بغیر از ظالمان) مایه تحول و در نتیجه خوش رفتاری آن ها می شود؛ و این خود یکی از بهترین روش ها برای پرهیز از اختلاف و درگیری است. امام علی (ع) در وصیت خود به فرزندش امام حسن (ع) فرمود: «چون برادرت از تو جدا گردد، تو پیوند دوستى را بر قرار کن، اگر روى برگرداند تو مهربانى کن، و چون بخل ورزد تو بخشنده باش، هنگامى که دورى مى گزیند تو نزدیک شو، و چون سخت مى گیرد تو آسان گیر، و به هنگام گناهش عذر او بپذیر، چنان که گویا بنده او مى باشى، و او صاحب نعمت تو مى باشد.مبادا دستورات یاد شده را با غیر دوستانت انجام دهى، یا با انسان هایى که سزاوار آن نیستند بجا آورى.» (نهجالبلاغه دشتی، ص۵۳۷) احسان و نیکی کردن احسان و نیکوکاری یکی از مفاهیم ارزشمند اخلاقی و مضامین والای تربیتی است که در تعالیم دینی ما مورد تأکید جدی و اساسی قرار گرفته است. «از دیدگاه اسلام، نیکی کردن اساسا مورد تأکید است فارغ از اینکه نیکی به چه صورت و نسبت به چه کسی باشد. یعنی خود نیکی کردن موضوعیت دارد و آثار آن ابتدا به انجام دهنده نیکی باز می گردد… از جمله صفات خداوند سبحان نیکی کردن در حق بندگان است و در قرآن تصریح کرده که همچنان که خداند به تو نیکی کرده تو نیز در حق دیگران نیکی کن…احسان و نیکی از دیدگاه اسلام خود دارای ارزش ذاتی است و نسبت به هر کس و در هر شرایطی، به عنوان دستور مطلق و قاعده عام باید از سوی مسلمانان مورد توجه قرار گیرد.» (علیخانی، ص ۸۸-۸۹) یکی از محوری ترین مسائل در کتاب ارزشمند نهج البلاغه، توجه به مسئله نیکوکاری است؛ زیرا در این کتاب مصادیق و جلوه های فراونی دارد. بیشترین کاربرد احسان در نهج البلاغه در حوزه روابط اجتماعی و انسانی است که باعث زیباتر شدن روابط عاطفی بین انسان ها می شود که در نهایت منجر به همزیستی مسالمت آمیز می گردد. جایگاه نیکی کردن در نظر حضرت علی (ع) آن قدر بلندمرتبه است که: ارزش هر شخصی را به اندازه کار نیک او می داند ( نهج البلاغه حکمت ۸۱) امام علی (ع) در نهج البلاغه نامه ۳۱ می فرماید: «نیکی کن آن چنان که دوست داری به تو نیکی شود.» (ناظم زاده قمی، ص ۱۲) در حکمت ۲۰۴ نیز می فرمایند: «ناسپاسی مردم تو را از کار نیکو باز ندارد زیرا هستند کسانی، بی آن که از تو سودی برند تو را می ستایند، چه بسا ستایش اندک آنان برای تو، سودمند تر از ناسپاسی ناسپاسان باشد و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.» وجود احسان و نیکی در جامعه می تواند زمینه های هلاکت و فروپاشی یک جامعه را از بین ببرد و زیست مسالمت آمیز را فراهم آورد. امام علی (ع) در نامه ۳۱ خطاب به فرزندش امام حسن (ع) می فرماید: «دوست بدار برای دیگران آنچه را خود دوست می داری و ناپسند بدار برایشان آنچه را برای خود ناپسند می داری و ستم مکن چنان که دوست نداری به تو ستم شود و احسان کن همان گونه که دوست داری به تو نیکی شود.» «این راهکار به نهادینه شدن احسان در جامعه کمک می کند.» (پژوهشکده نهج البلاغه) حق مطلق ندانستن خود در روابط معمولا انسان ها در روابط و گفتگوها، خود را بر حق و رفتار خود را درست می دانند؛ این رفتار نادرست باعث می شود راه دشمنی و کینه را در پیش گیرند و ارتباط بین آن ها به تیرگی بیانجامد. برای اینکه انسان ها بتوانند در جامعه ارتباط مسالمت آمیزی داشته باشند باید به همدیگر در گفتگو ها و ارتباطات حق بدهند. برحق دانستن خود در روابط اجتماعی یا خانوادگی ممکن است با هر بهانه ای آغاز شود مثل بازی دو تیم فوتبال، بگو مگو بر سر جای پارک ماشین، انتخابات و بحث های سیاسی، شوخی و متلک پرانی در یک مهمانی دوستانه و … ما همیشه تمایل داریم در روابط و گفتگو ها خود را بر حق بپنداریم و اینگونه توجیه کنیم که «او با حرف من مخالف است؛ نمی خواهد واقعیت را بپذیرد؛ اگر درست به دلایل من توجه کند همه چیز خود به خود حل می شود؛ انگار گوش هایش را گرفته و چشم هایش را به روی حقیقت بسته! علاوه بر این همه می کوشند نشان دهند که بیان روشنی از حقیقت را در اختیار دارند و با اتکا به آن می توانند اعمال خود را توجیه کنند؛ همه می خواهند حقانیت خود را ثابت کنند و به دیگران بفهانند که مخالفانشان یا حقیقت را کتمان می کند و به آن بی اعتناست، یا نمی تواند آن را تشخیص دهد.» (مجله ترجمان، ص، ۹) به عنوان نمونه توجه کنیم که امام اول شیعیان در این جور مواقع چگونه عمل می کرد: «امام علی (ع) هنگام عزیمت برای جنگ جمل، به مرم کوفه نامه نوشت و آنها را به مشاهده و قضاوت دعوت کرد و گفت: من در این اقدام خود، یا ستمکارم یا ستم دیده، یا نافرمانم یا مردم از فرمان من سرکشیده، من از شما می خواهم نزد من بیایید، اگر نیکوکار بودم و راهم درست بود یاری ام کنید، و اگر در خطا بودم از من بخواهید تا به راه حق بازگردم. روشن است که امام می دانست راهش درست و برحق است ولی این شیوه استدلال و گفتگو را در پیش می گیرد.» (علیخانی، ص ۱۳۶) منابع
یک نظر برای این مطلبیک نظر بگذارید |
خداقوت. آنم ارزوست