مجموعه فرهنگی امام صادق (ع) نهادیست مردمی. این مجموعه در سال ۱۳۶۴ شمسی، با ارشادات و راهنمایی های استاد علامه محمدرضا حکیمی و با اشراف و سرپرستی حجت‌الاسلام سید علی محمد حیدری، و با کوشش تنی چند از روحانیون ،پزشکان و پیشه وران تاسیس گردید. نهاد فوق مشتمل بر واحد های متعدّد فرهنگی، اجتماعی، کتابخانه، […]

تفسیر عصری (معاصرانه) علامه حکیمی از آیات قرآن در الحیات

نویسنده: قرآن پژوه معاصر، آیت الله محمد علی ایازی
ارسال شده در تاریخ ۱۴ فروردین ۱۴۰۳

تفسیر عصری(معاصرانه) چیست؟

تفسیر عصری نو به نو شدن تفسیر است؛ یعنی ما امروز می خواهیم قرآن را متناسب با زمان خودمان بفهمیم. این سؤال پیش می آید که مگر فهم های پیشین چه مسئله ای داشته است؟ آنها که در عصر نزول بودند و اصحاب پیامبر هم قرآن را می فهمیدند، چرا ما به سراغ آنها نمی رویم و می گوییم امروز معنای دیگر و فهم دیگر و تو به نو شدن تفسیر را مطرح می کنیم؟

باید چند نکته را مورد توجه قرار دهیم که میتواند جایگاه تفسیر عصری را روشن کند، و اینکه امروز خیلی از مقرین معاصر ما گرچه سخن از تفسیر عصری نکردند اما عملا همان کار تفسیر عصری را انجام داده اند. اگر ما در این چهارده قرن یک ارزیابی در حوزه تفسیر داشته باشیم، می‌بینیم که تحولات فراوانی رخ داده است؛ یعنی این گونه نبوده است که تفسیر حالت منجمد داشته باشد. در یک دوره فقط تفسیر نقلی وجود داشته، بعد که کمی جلو رفته است، تفسیر شکل اجتهادی پیدا کرده و بعد که یک مقداری رشد پیدا کرده است، به جنبه های ادبی توجه شده است، و یک مقدار که باز پیشرفت کرده، تنوع و وجوه پیدا کرده است. در قرنهای میانه، شاهد تنوع تفسیر هستیم که نشان می دهد از حالت اولیه خود تغییر پیدا کرده است. IMG_20220217_215944_944

فخر رازی می گوید اگر قرار باشد ما آنچه را که در گذشته گفته اند، بگوییم، پس باید تقلید کنیم. کمی که جلوتر آمدیم در تفاسیر شیعه و سنی شاهد تلنبار شدن منقولات اسرائیلی بودیم؛ ولی از قرن هفتم و هشتم می بینید که تفاسیر شروع کردند به پالایش اسرائیلیات و این تغییر به وجود آمده است. در حالی که مثلاً شما تفسیر شخصیتی مثل طبرسی در مجمع البیان را نگاه میکنید و شاهد این هستید که خیلی از اسرائیلیات را نقل می کند بدون آنکه اصلا احساس غربتی در این منقولات کند. ولی وقتی به قرن هشتم و نهم می رسیم می بینید که وقتی تفسیری چنین مطالبی را نقل میکند، به آن طور دیگری نگاه می کنند. اینها نشان می دهد که این تحول اتفاق افتاده تا به دوران ما رسیده است.

ضرورت تفسیر عصری

أیا ما به عنوان یک شخصیت مستقل زمان خودمان، مخاطب قرآن هستیم یا نه؟ ما وقتی که مخاطب قرآن شدیم پس بین فهم ما و این متن رابطه ای وجود دارد. این طور نیست مه ما وقتی مخاطبش هستیم باید به فهم دیگران نگاه کنیم؛ اگر در عصر نزول آنها یک چیزی را فهمیدند الزاماً آنچه که آنها فهمیدند فهم ما نیست! بگذریم که در همان عصر نزول نیز همه یک جور نمی فهمیدند؛ مثلا امام علی (ع) یک جور می فهمید، عبدالله بن عباس و حسن بصری و… طور دیگری میفهمیدند و دیگران نیز فهم دیگری داشتند. اینکه ما می گوییم فهم، منجمد و ایستا نیست، منظور این است که اگر من مخاطب امروز هستم، بر اساس فهم خودم میخواهم به سراغ این متن بروم نه آنچه دیگران گفته اند. اگر آنچه گفته اند منطق و قواعد قابل قبول دارد، می پذیرم.

انسان همواره در حال تحول است که این تحولات تحت تأثیر چند فاکتور ایجاد می شود.

۱- تحول علمی دانش انسان؛ در حوزه های بسیاری از علوم اجتماعی و بقیه علوم، تحولات بسیاری رخ داده است.

۲- تحول شرایط زیست انسان؛ امروز ما سطحی از ارتباطات، اطلاع رسانی و اختبار از مسائل را داریم که حتی قابل قیاس با بیست سال پیش هم نیست؛ مثل نوع دانشهایی که امروز در اثر ارتباطات و حتی سهولت ارتباطات ایجاد شده است. بخشی از تغییرات زیست انسانها معلول این ارتباطات است که با جوامع دیگر، انسانهای دیگر، و ادیان دیگر، شکل گرفته است. امروز تصورات ما از مسیحیت غیر از آن تصوراتی است که صد سال پیش از مسیحیت وجود داشته است. امروز بعضی از کتاب هایی که صد سال پیش در عالم اسلام در نقد مسیحیت نوشته شده است قابل عرضه نیست. زیرا خیلی از آن حرف ها اصلا حرف های امروز نیست. همه این ها تأثیر می گذارد که ما وقتی حرف هایی را که قرآن در باب مسیحیت یا سایر ادیان می گوید، می خوانیم، طور دیگری بفهمیم. 

۳- نیازها و توقعات انسان امروز: مسلماً امروز انسانیت خواسته های دیگری دارد؛ مثلاً کسی که امروز به سراغ قرآن می رود، میخواهد ببیند در مقابل این همه مکتب ها، نظریات و ایده هایی که در حوزه های علوم انسانی در رابطه با جایگاه انسان، جامعه، حقوق مخالفان و… وجود دارد، قرآن چه حرفی برای گفتن دارد!. اگر حرفی نداشته باشد اصلا به سراغ قرآن نمی رود. این حرفی است جدی که امروز بشریت، توقعات و نیازهایی دارد و حتی نوع مناسبانش نیز تغییر پیدا کرده است. 

این عوامل مسائلی هستند که ضرورت مسئله تفسیر عصری را دو چندان میکند. وقتی که ما صحبت از تفسیر عصری می کنیم، معنایش در هم ریختگی، بی قاعدگی و خلاف قانون تفسیر نیست؛ ما همچنان و همواره اولا خود را پایبند این متن و اصولی از اعتبار این متن می دانیم و ثانیاً از این جهت قواعد تفسیر را اضافه می کنیم. البته بسیاری از مسائل امروز در حوزه تفسیر وجود دارد که جدیدند، مثل مباحثی که در حوزه معناشناسی و زبان شناسی وجود دارد. در کتاب “توسعه معنا” نشان داده ام که ما یک معنایی را در گذشته یک جور می فهمیدیم و الآن طوری دیگر. اما همه اینها باید با استدلال، منطق و پذیرفتن نقد و تحلیل باشد که بتواند در یک بستر علمی پاسخگوی ادعاهایش باشد. 

نگرش علامه حکیمی درباره تفسیر عصری 

من وقتی که یک ارزیابی درباره سی و چند اثر استاد دارم، اگر بخواهم تحلیلی کنم، اعتقادم این است که مادرِ کتابهای استاد حکیمی کتاب الحیات است؛ اگر کسی بخواهد آثار دیگر ایشان را نگاه کند باید خط کلی اندیشه استاد حکیمی را در الحیات ببیند. خصوصاً توضیحانی که گاهی در پایان آیات و روایات میدهد و با مقدمه ای که می چیند، باز اگر بخواهیم از بین دوازده جلد الحیات بگوییم کدام جلدها اثرشان مهم تر است، دو جلد اول الحیات تقریبا عصارۀ اندیشه آقای حکیمی در این دوازده جلد است. 

آقای حکیمی در الحیات چیزی به عنوان مسئلۀ تفسیر عصری را مطرح نکردند، اما جابه جا و قدم به قدم می توانید ببینید که اندیشه تفسیر عصری در کلام ایشان وجود دارد. من روایتی را در کتاب قرآن و تفسیر عصری نقل کرده ام که این کتاب حدود سی سال پیش نوشته شده است و یکی از حرفهایی که بجز حرف قرآن، آنجا مطرح کرده‌ام، روایتی از امام صادق (ع) و امام رضا(ع) است. آقای حکیمی نیز در الحیات به این روایت عنایت دارد. این روایت را بررسی میکنیم تا آقای حکیمی که روایات را به عنوان پشتوانه قرآن نقل می کند و می خواهد تصویر خود را ارائه دهد مشخص شود که حرفش چیست. 

روایت این است. «لان الله تبارک و تعالى لم یجعله لزمان دون زمان، و لا لناس دون ناس، فهو فی کل زمان جدید و عند کل قوم غض إلى یوم القیامه». می گوید چرا قرآن کتابی است که هیچ وقت کهنه نمی شودا؟ جواب میدهد که چون خداوند متعال، قرآن را برای یک زمان خاصی قرار نداده است. مخاطبش نیز همه کشورها و همه دنیاست. هر روزی که قرآن را باز می کنید حرفی برای گفتن دارد و برای هر جماعت و مردمی در هر رشته طراوتی دارد. استاد حکیمی به این روایت کاملا توجه دارد و روی آن نیز حرف دارد. 

در این حوزه من جلد دوم الحیات را انتخاب کرده‌ام. ایشان در این کتاب در فصل نخست یک تعبیری کردند به نام “انگاره کلی” و به این معنا که می خواهم یک نگاه کلان به قرآن داشته باشم. آیه اولی که ایشان انتخاب کرده اند از سوره احزاب است. «الذین یبلغون رسالات الله ویخشونه ولایخشون أحدا إلا الله وکفى بالله حسیبا» این آیه را آورده‌اند برای آنکه بگویند هدفمان رساندن پیام خداست. اما آیه دومی که نقل می کنند آیه ۲۵ سوره حدید است. وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُنَا بِالبَنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه بأس شدید ومنافع للناس ولیعلم الله مَنْ یَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوَى عَزِیز». این آیه را استاد حکیمی در کل الحیات حدود سی جا در موضوعات مختلف ذکر می کند و هر دفعه نیز برای یک موضوع. اینجا درباره انگاره کلی است. ولی وقتی به فصل سوم می رود باز بحثی را درباره عدالت اجتماعی داریم. اصلا مفهوم اجتماعی از مفاهیم جدیدی است که در تفاسیر معاصر مطرح شده است؛ قبلا عدالت بوده، اما عنوان عدالت اجتماعی اصلا مطرح نبوده است. خیلی از مفاهیم را داریم که در تفاسیر معاصر، مثلا وقتی می خواهند بحثی از عدالت اجتماعی کنند، اصلا مقوله هایشان با مقوله های فهم از آیات هماهنگ نبوده است؛ مثلا اینجا میخواهد هدف بعثت را مطرح کند که نگاه قرآن چیست: لقد ارسلنا رسلنا بالبینات وأنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط. می گوید همه انبیا می آیند و یک پیام دارند اگر میخواهند در جامعه، دین داری، معنویت و توجه به عالم غیب بیاورند، پایه اش این است که باید در آن جامعه مردم آماده شوند که بتوانند عدالت را برپا کنند. در جامعه ای که عدالت نباشد آن جامعه دین دار نیست. جامعه ای که نتواند خودش حق خود را بگیرد این جامعه نمی تواند معناگرا باشد. این حرف ها را در جلد سوم به بعد خیلی مفصل شرح داده است. مثلا توضیح داده اند که مگر می شود در جامعه ای فقر، بی عدالتی، تبعیض طبقاتی، فساد، رانت خواری، یا استبداد باشد و آن جامعه یک جامعه دین گرا باشد؟ نمی شود! اینکه پیامبران گفته اند «لیقوم الناس بالقسط» و گفته اند که این «قسط» انجام بشود, برای این است که می دانسته اند وقتی می توانند موفق باشند و جامعه را دین دار کنند که این جامعه را آماده کنند نه آنکه انبیا خودشان بخواهند عدالت را برپا کنند، بلکه مردم بتوانند عدالت برقرار کنند. وقتی عدالت می تواند نهادینه شود که خود مردم به یک بلوغ اجتماعی و فرهنگی برستد تا بتوانند حق خود را بگیرند. در «الحیات» دین بدون عدالت اجتماعی، دین نیست.

این مفاهیم را در تفاسیر معاصر گذشته نمی توانید پیدا کنید. البته آقای حکیمی یک نوع زیست مسلمانی را ارائه می دهد. این طور نیست که احادیث را تلنبار کرده باشد بلکه در الحیات، احادیث را گزینش کرده است و جابه جا روی اینکه کدام آیه و روایت را قرار دهد و این ها را به صورت یک سازمان ارائه کند، یک تفکر، حاکم بوده است. وقتی که در فصل اول از آیه ۲۵ سوره حدید سخن میگوید معنایش این است که من دارم یک نگاهی به دین و دین داری می کنم که در این نگاه بدون عدالت اجتماعی، «دین» نمی شود. هر کسی دنبال شعارها و مسائل فرعی دین بگردد ولی از وضعیتی که در جامعه اش رخ می دهد غفلت کند نمی تواند دین دار باشد. فضای «الحیات» متاثر از تفکر اجتماعی حکیمی است. 

حوزه‌های تفسیر عصری در الحیات

استاد حکیمی در چهار حوزه تفسیر عصری فعال هستند: اول؛ اینکه به حوزه آیات اجتماعی پرداخته اند و این بسیار محسوس است. در تمام دوازده جلد، تفکر، یک تفکر اجتماعی است. یعنی مقوله های اساسی برای زیست انسان آن وقتی است که انسان خود را در جامعه ای ببیند که در آن جامعه مناسباتش به درستی برقرار می شود. شما نمی توانید بگویید من جامعه دینی ای می سازم که در آن جامعه، فرد می رود داخل خانه خود و عبادات و رفتارهای شخصی اش را اصلاح می کند. حالا اگر جامعه هر طور می خواهد بشود اهمیتی ندارد. این فرد بچه‌اش به مدرسه می رود، خودش سر کار می رود و زندگی می کند. اگر جامعه، جامعۀ درستی نباشد و روابط درستی در آن برقرار نباشد، این جامعه نمی تواند دینی باشد. تحقیقات میدانی نشان داده است که بخشی از رفتارهای نادرستی که مردم در حوزه های اخلاقی دارند ریشه در وضعیت مناسبات اجتماعی‌شان دارد. مثلا حرص در جامعه ای به وجود می آید که در آن روابط ناسالمی بر قرار باشد. استاد حکیمی روی این مسئله که آیات فراوانی برای آن وجود دارد تکیه می کند. مثلا در تفاسیر گذشته، ما مسئله ای به عنوان روحیه اخوت و وحدت نداشتیم، آیات فراوانی داریم، ولی اینکه بیایید در یک جامعه اسلامی روابطتان را بر اساس صلح و دوستی برقرار کنید و نزاع های دینی را کنار بگذارید، خیلی معنا دارد. امروز تفسیری را نگاه می کردم در ذیل آیه «ولا تسبوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُوا الله عدوا بغیر علم»؛ دشنام ندهید، چون اگر دشنام دهید کسانی که مقابل شما هستند هم دشنام می دهند. بعد این آقای مفسر در این آیه میگوید که معلوم می شود دشنام دادن ذاتا بد نیست، بلکه باید مصلحتا دشنام ندهیم. اما آقای حکیمی این را نمی گوید، تأکید می کند که دشنام دادن در همه حال بد است. معنای آن حرف این است که اگر یک نفر محجوب است و اهل دشنام دادن نیست، اشکالی ندارد به او دشنام دهید، ولی کسی که به خدا دشنام می دهد به او دشنام ندهید! در حالی که آیه می خواهد بگوید وقتی دشنام می دهید باب دشنام دادن را در جامعه باز و کینه، اختلاف و نزاع را در جامعه ایجاد میکنید؛ در نتیجه دشنام دادن ذاتا بد است.

استاد حکیمی در حوزۀ جایگاه و کرامت انسان خیلی حرف دارد؛ اینکه ما دو نوع جامعه را تصور میکنیم، اول جامعه ای که می خواهیم آنها را به اجبار به بهشت ببریم و یا جامعه ای که می خواهیم ذهنشان را از قید و بندها بند رها کنیم. «الذین یتبعون الرسول النبی الأمی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التوراه و الانجیل، یأمرهم بالمعروف وینهاهم عن المنکر و یحل لهم الطیبات ویحرم علیهم الخبائث ویضع عنهم إثرهم والأغلال التی کانت علیهم»، قرآن و پیامبران میخواهند این زنجیر و غل را از مردم باز کنند تا مردم بتوانند بیندیشند. این یک دسته از آیات است که دعوت به تفکر می کنند. 

دوم؛ آیاتی که در حوزه مسائل اقتصادی است؛ این هم یک فصل بسیار مهمی است که نگاه اصلی استاد حکیمی را نشان می دهد. آیاتی را که مفسرین گذشته یک جور می فهمیدند، ایشان طور دیگری می فهمید. آیه «خذ من أموالهم صدقه تطهرهم وتزکیهم بها»، تا اینجا که میگوید صدقه می خواهید بگیرید، این صدقه چه کاربرد و خاصیتی در زندگی دارد. خود این تحلیلی دارد که انسانی که مددکار است، قبل از آنکه به مددجو فکر کند خودش آرام میگیرد. کسی که صدقه ای می دهد و مالی را می بخشد اول در خودش ایجاد آرامش میکند. اما نکته دومی که در آیه وجود دارد این است که به پیامبر یک دستور می دهد: «فصل علیهم أن صلاتک سکن لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»، می گوید ای پیامبر -یا کسی که صدقه را جمع میکنی- وظیفه تو این است که تشکر کنی از کسانی که صدقه را پرداخت کرده اند. در یک نظام دینی و معنوی وقتی که در حوزه اقتصاد عملی انجام میشود، دو عمل صورت میگیرد: آن شخص رغبت به خدمت میکند و از آن طرف پاداش می گیرد؛ یعنی مورد تشویق قرار می گیرد. 

سوم؛ حوزه تربیتی و مسائل اخلاقی است. سنت فکری و سنت اجتماعی استاد حکیمی در این جهت اقتضا می کند که به مقوله های تربیت فرزندان و شیوه برخورد با بچه ها بپردازد. امروز یکی از مباحث خیلی جدی که داریم در رابطه با حقوق کودک است. امروز متاسفانه بچه ها را به عنوان فرزند سالاری رها کرده و از آن طرف بام افتاده ایم. یک راه این است که به آنها نظم و انضباط را یاد بدهیم، اما نکته مهم تر در تربیت توجه به شخصیت آن هاست. 

چهارم؛ مسئله شیوه طرح معارف دین است. آقای حکیمی روی آیه ۱۲۵ سوره نحل توجه می کند: «ادع إلى سبیل ربک بالحکمه والموعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سبیله وهو أعلم بالمهتدین». آقای حکیمی یک مبنای کلی دارد، اینکه وقتی دین را عرضه میکنیم باید به یک شکل زیبا و با زبان زیبایی عرضه کنیم؛ ادبیات ما باید در خدمت دین داریمان باشد. اما نکته مهمش این است که آن ادبیات و زبانی که در ترساندن مردم از جهنم باشد، در زبان عصر ما کارساز نیست. امروز باید زبان شما با دلیل و منطق باشد، یا اگر می خواهیم مردم را به یک عمل تشویق کنیم باید با موعظه حسنه باشد؛ یعنی طوری صحبت کنیم که شوق به دین و معنویت ایجاد شود. نکته بعد این است که قرآن می گوید «وجادلهم بالتی هی أحسن» در فضای بحث و گفت و گو اگر قرار است جدال باشد نباید با تندخوبی همراه شود، باید باب گفت و گو باز باشد. 

در کتاب «قرآن و تفسیر عصری» به یک تقسیم بندی در حوزه قلمرو و میدانهای تفسیر عصری پرداخته ام. شاید نخستین مرحله تفسیر عصری در حوزه مفاهیم است؛ مفاهیمی را که در گذشته وجود داشته اند بازبینی میکنیم و آن نگاه و مفهومی را که در گذشته داشته ایم امروز تغییر می دهیم. در قرآن، ما چیزی به عنوان برده داری نداریم. آنچه داریم آزاد کردن برده هاست. این در کنار آن دستورات اخلاقی است که قرآن روش برخورد با افراد دون را می دهد که چگونه و با چه روشی باید برخورد کنیم. امروز ما برده نداریم و آزاد کردنی هم در کار نیست؛ اما توجه کنید که قرآن کریم حساب شده این جمله را گفته است. در قرآن کلمه عبد داریم، اما اینجا نمی گوید تحریر عبد، بلکه می گوید تحریر رقبه. رقبه در لغت به معنای گردن و یک معنای استعاری است؛ قبلا از گردن برداشتن به معنای آزادسازی برده به کار می رفت. امروز وقتی بگوییم از گردن کسی چیزی بردارید، یعنی دینی را از او بردارید تا آزاد شود. این گونه یک مفهوم را مفهوم عصری می کنیم.

تفسیر عصری یک معنایش این است که در مفاهیم دست میبریم و شکل مفهوم را عوض میکنیم. ما دهها و صدها مفهوم از این قبیل داریم که امروز باید به آنها نگاه دیگری کرد. اگر امروز کسی بگوید مسئله تحریر رقبه یکی از موضوعاتش مسئله آزاد کردن زندانیان مدیون است، خلاف قاعده نیست. اما یکی از چیزهایی که امروز در حوزه تفسیر عصری وجود دارد بحث شبهات و اشکالاتی است که درباره قرآن و وحی مطرح است. یک روش این است که کسی بیاید آیه را مطرح کند و تفسیرش را ارائه دهد تا شبهه را بر طرف کند. یک روش هم این است که لزومی ندارد شبهه را مطرح کنید، بلکه آیه را از اول طوری معنا کنید که شبهه ایجاد نشود. مثلا آیه ۳۴ سوره نساء «الرجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضْل الله بعضهم على بعض وبما أنفقوا من أموالهم»، درباره این معنای قوامیت خیلی ها حرف ها زده اند اما معنای تفسیری جدید که کرده اند، میگویند «الرجال قوامون على النساء» مفهومش برتری مردان بر زنان نیست، بلکه درباره مدیریت خانه و خانواده است و ربطی به جامعه ندارد و موضوعش فقط موضوع خانواده است. بنابر این پاسخ دادن به شبهات یکی از کارهایی است که در تفسیر عصری می توان انجام داد. یکی از کارهایی که آقای حکیمی در الحیات انجام می دهد این است که آیات را طوری معنا میکند که دیگر شبهه ای باقی نمی ماند. 

بعد انتخاب کردن زبان مناسب در تفسیر است. در تفاسیر قرن چهارم و پنجم، عذاب الیم را این طور معنا می کنند که شکنجه دهیم، شکنجه ای دردناک؛ اما امروز تفسیر می کنند که به او کیفری جدی می دهیم. این دو نوع زبان است و یکی از زیبایی های الحیات، زبانی است که در تبیین آیات به کار رفته است . 

________________

مأخذ: فصلنامه فرهنگ امروز، شماره چهل و چهار، اسفند ۱۴۰۲ ، مقاله دیدگاه علامه حکیمی در بارۀ تفسیر عصری چه بود؟، گفتاری از آیت الله محمدعلی ایازی

 

Print Friendly

یک نظر بگذارید