مجموعه فرهنگی امام صادق (ع) نهادیست مردمی. این مجموعه در سال ۱۳۶۴ شمسی، با ارشادات و راهنمایی های استاد علامه محمدرضا حکیمی و با اشراف و سرپرستی حجتالاسلام سید علی محمد حیدری، و با کوشش تنی چند از روحانیون ،پزشکان و پیشه وران تاسیس گردید. نهاد فوق مشتمل بر واحد های متعدّد فرهنگی، اجتماعی، کتابخانه، […] |
بندگی و پارسایی بانوان، جایگاهی فراموش شده
نویسنده: حجتالاسلام حسین انصاری (مدیریت پژوهشی مجموعه فرهنگی امام صادق«ع» میبد)
ارسال شده در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۴۰۰ سرآغازدر روزهای گذشته(دهم خرداد ۱۴۰۰) با تأسف و اندوه، بانوی ارجمند، بی بی زهرا نوری زاده، همسر گرامی آیت الحق حاج سید جواد حیدری اعلی الله مقامه، درگذشت و به فیض لقای الهی نائل گشت. آن بانوی مؤمنه در کارنامۀ عمر خود، نزدیک به هشتاد سال، توفیق همراهی و همگامی در زیست مؤمنانه و سلوک معنوی با یکی از بهترین بندگان خدا و عالمان ربانی را در این دوران داشت. وی که از خاندانی با تقوا و فضیلت برخاسته بود، بخش اعظم عمرش را آگاهانه و با اشتیاق در خدمت به مراد خود سپری کرد و از هدایت های وی بهره ها برد. او را نمونهای مثال زدنی از طیف بانوان مذهبی و متدینی می توان برشمرد که از همۀ ویژگی های سفارش شده در سنت اسلامی شیعی برخوردار بود. همچنانکه بانو نوری زاده پا بپای همسر ربانی خود راه عبادت، مسئولیت شناسی، تکلیفگزاری، زهد، ساده زیستی، اخلاق، انسانیت، نوعدوستی، غمخواری افتادگان، و دگرخواهی را به خوبی پیموده است. اگر توفیق خدمت به دین و اصلاح اخلاقی جامعه نصیب آیت الحق حیدری شده است بخشی از آن مرهون زحمات و رنج های مداومی بوده است که همسر ایشان آگاهانه و عاشقانه آن سختی ها را به جان خریده و با تحمل و بردباری پذیرا بوده است. آنچه در زندگی ایشان به چشم میخورد تجسمی ساده و طبیعی بود از حرکت بر اساس معیارهای شرع و اخلاق. ایشان طیفی از رفتارهای منطبق بر معیارهای عبادت و معنویت تا اخلاق و انسانیت را واجد بود. پیدا بود که معیارهای دینی اخلاقی را به درستی آموخته و به خوبی هم به کار بسته است. با درود بر روان آن بانو و طلب علو درجات برای ایشان؛ به پاسداشت جایگاه اخلاقی، ایمانی و ولایی که در طول زندگی از آن برخوردار بود اندکی در این جُستار به موضوع فراموش شده بندگی و پارسایی بانوان پرداخته شده و ثواب آن به دو روح هم آشنا، مادرم سیده فاطمه مهدیان و بانوی پرهیزکاربی بی زهرا نوری زاده اهدا میشود. ندای دین در شناخت زنان صالح و پارساشکی نیست که لایه هایی از جامعه سنتی زنان مسلمان به سطح قابل قبولی از این ایدآل های دینی همواره دست یافته اند. بنابر این اگر جایگاه و نقش چنین لایه هایی -از طبقۀ زنان سنتی- در جامعۀ دینی معاصر و نسبت تحول و پایداری ارزشهای آن به درستی وارسی و معلوم می شد و قدر و منزلت آنان به همسرداری و پخت و پز و بچه داری محدود نمی گشت شاید شناخت بهتری از قد و قامت و اندازه و عمق بخش هایی از جامعه سنتی ما فراهم می آمد و رغبت و شوق بیشتری به سنتهای عریق و ریشه دار دینی در نسل های نو، شکل می گرفت. در تاریخ مذهبی ما کم و بیش، زنان و بانوانی به هم رسیده و تربیت یافته اند که به خوبی مجموعۀ صفات دهگانه ای که قرآن کریم برای زنان -همسان مردان- بر می شمارد در نهاد و شخصیت آنان ملکه گشته بوده است؛ «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّآئِمِینَ وَالصَّآئِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَهً وَأَجْرًا عَظِیمًا. قرآن کریم در پی بیان این حقیقت است که خدا برای زنان مسلمان و مؤمن و اهل طاعت و راستگوی و شکیبا و خداترس و انفاق کننده و روزهدار و عفیف و اهل ذکر کثیر، همانند مردانی اینچنین، آمرزش و پاداشی بزرگ آماده کرده است.(احزاب، ۳۵) این صفات دهگانه هیچگاه نمی تواند از بروز و ظهور اجتماعی و اخلاقی در طول عمر یک انسان، باز بماند و در منش و بینش آنان آشکار نشود. اصولا اعتقادات درونی انسان برای همیشه و همه وقت نمی تواند از دید ناظران و معاصران و بلکه ناقدان، پنهان گردد و به بهانه پرهیز از ریا وسالوس و خودنمایی و مانند اینها، چهره چنان صفات تابناکی در همه عمر آدمی پرده نشین شود. در سپهر معارف دینی برای زنان وارسته و پرهیزکار و خداترس ارزش های عالیی نوید داده شده است که در قالب آموزه های اخلاقی و حتی شرعی، قابل جستجو است. مانند حکم به عدم جواز احضار اینگونه زنان به دستگاه قضا برای بازخواست یا اقامه گواهی و شهود که در فقه موجود است. اکثریت فقهای شیعه در مورد زنان متهمی که استنطاق و بازجویی از آنان لازم است فتوا به عدم جواز احضار آنان به محکمه دارند به دلیل اینکه موجب هتک حرمت آنها می شود. اینگونه زنان که در اصطلاح فقهی به آنان مخدرات گفته می شود در برابر زنان «بَرزَه» قرار دارند که این طبقه اگر چه زنانی عفیف باشند اما به دلیل حضور آنان در بازار و مجامع عمومی و محیط های اجتماعی و تماس بسیار با مردم، برای احضار آنان به دادگاه مانعی نیست.[۱] مقصود از ذکر این احکام فقهی این است که در شرع اسلامی برای شناخت و تفکیک منزلت و شأن بانوان بطور ضمنی راههایی را مفروض دانسته اند و گر نه امکان کشف مصادیق چنین احکامی موجود نبود. دعوت به تشخیص موقعیت اخلاقی و تقوایی زنان در موضوع ازدواج نیز از همین قبیل است. باید تقوا و پارسایی زنان در رفتار و گفتار و برخورد های اجتمعی و فردی آنان نمود و بروزی داشته باشد تا بتوان زنان منطبق بر اوصاف سفارش شده در امر ازدواج را تشخیص داد هر چند در مواردی شاید این تشخیص ظاهری باشد و با حقیقت صفات شخص مطابقت نکند. از جمله شرایط وجوبی / استحبابی مطرح در ازدواج، تساوی در اسلام و مذهب و اعتقادات است که بدون داشتن شناخت از یک زن، داوری در باره اعتقاداتش امکان پذیر نیست. هنگامی که در حدیث معتبر می فرماید « إذا جاءکم من ترضون خلقه ودینه فزوجوه إلا تفعلوه تکن فتنه فی الأرض وفساد کبیر[۲]؛ هر گاه کسی –با الغای خصوصیت ضمیر مذکر در روایت به قرینه مقامیه- که اخلاق و دینداری اش را می پسندید سراغ شما آمد او را تزویج کنید و اگر چنین روشی را پیش نگیرید فتنه و فسادی بزرگ خواهد شد» اشعار به این حقیقت دارد که شناخت آدمها موضوعیت داشته و امری ممکن انگاشته می شود. مثال های دیگری در احکام فقهی برای مسئله می توان ذکر کرد که مجال آن در اینجا نیست. در آیات قرآن نیز بر امکان شناخت اوصاف معنوی و روحی زنان همانند مردان می توان اقامه دلیل کرد. «الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ، أُولَٰئِکَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا یَقُولُونَ، لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ؛ زنان ناپاک براى مردان ناپاک و مردان ناپاک براى زنان ناپاک و زنان پاک براى مردان پاک و مردان پاک براى زنان پاک. آنها از آنچه در بارهشان مىگویند منزهند. آمرزش و رزق نیکو براى آنهاست.»[۳] پاکی و ناپاکی دو صفت بنیادین در این گزاره قرآن است که به شدت دارای جوهری شک برانگیز است و بیشتر از آنکه به صفات رفتار ظاهری مربوط باشد به ذاتیات درونی اشخاص ارتباط دارد و به فضای ذهن وضمیرو اندیشه وابسته است. همچنانکه واژه صالحان/شایستگان در آیه دیگری که می فرماید « فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ؛ زنان صالح، زنانی متواضعند، حافظان پنهانی ها آنگونه که خدا حفظ کرده است.»[۴] از همان پیچیدگی معنایی برخودار بوده و در مرحله نشخیص و شناخت مصادیق و افراد، دشوار می نماید. با این حال خداوند به یافتن و جستجوی چنین صفات اخلاقی و معنوی در جامعۀ زنان مسلمان دعوت کرده است. امری که از شدنی بودن آن حکایت دارد و به صورت طبیعی بخشی از آن در جوامع اسلامی تا کنون اجرایی و متحقق شده است. تفاوت عملکرد جامعه دینی سنتی و مدرنبه نظر می رسد در جامعه سنتی -بر خلاف جامعه مدرن- اسلامی معاصر به جایگاه زنان وارسته اعتراف و اهتمام بیشتری وجود دارد و از آنان تجلیل و تکریم افزونتری صورت می گیرد. در تاریخ و جغرافیای اسلامی موارد و شواهد متعددی برای نشان دادن اینگونه ارجگزاری ها یافت می شود. جایگاه بانو (ستیه) «نفیسه» در تاریخ فرهنگی دینی مصر و به خصوص نامآوری وی در شهر قاهره یکی از آنها است. تجلیل از بانو ستیه در طی قرون متمادی و آمیختگی نام و یاد ایشان با معماری و شهرسازی در تاریخ شهر قاهره، تنها خاستگاه اخلاقی معرفتی دارد. تصویر تاریخی وی حاکی از شخصیت یک زن مسلمان است که علاوه بر امتیاز نسبی که با خاندان پیامبر(ص) به ویژه حسن بن علی ابن ابی طالب (ع) تمام کمالات او در زمینۀ پرهیزکاری، پارسایی، عبادت و ذکر است. جایگاه بانو «شطیطه» در تاریخ تشیع امامی و خصوصا شهر نیشابور نیز نمونه دیگری برای همین موضوع است. بانویی که هیچ امر سیاسی اجتماعی دیگری به جز پایبندی او به دین و ارتباط معنویاش با امام عصر خودش، در تکوین و شناسایی شخصیتش ملاحظه نشده است. علاقه و اهمیت جامعه شیعه به شخصیت او ناشی از تقدیر عملی پیشوای هفتم(ع) از دینداری و تکلیف گزاری او است.[۵] توجه به مزار بیبی شطیطه[۶] و تبرک جستن از آن را با گمنامی جایگاه زنان دیگری در تاریخ اسلام باید مقایسه کرد که از خاستگاه سیاسی برخوردار بوده یا در مجموعۀ قدرت جا داشتهاند، امثال خیزران(م۱۷۳ق)، همسر مهدی عباسی و زبیده، (م حدود ۲۱۵ق) نوۀ منصور عباسی و مادر امین و مادر ناتنی مأمون عباسی. گر چه کتابها و بلکه داستان های تاریخی مانند قصه های هزار و یک شب از نام و کام آنان انباشته است و قصه های راست و دروغ با گزارش های درست و نادرست همه جا به هم آمیخته و در باره شان افسانه سرایی ها کرده اند اما چندان نشانی از آنان در بستر جامعه اسلامی نیست و در زندگی و عاشقانه های دینی مردم، پایگاهی ندارند. در حالیکه زنان پارسا و پرهیزکار و بانوان عفیف و خردمند در جوامع سنتی تا حد زیادی مورد تکریم بوده اند و از آنان به شیوه های متعدد، تجلیل می شده است و به عنوان الگوی برتر در خانه و محیط اجتماعی خود مورد توجه قرار گرفته اند؛ اما متأسفانه در دوره تجدد با رشد تفکر دین ستیز و به یاری ادبیات هجوی و هجومی آنان، رفتار احترام آمیز جامعه با زنان پارسا و اهل عبادت به شدت تغییر کرد. اصطلاحاتی مانند امل و مرتجع بودن به انگ رایجی تبدیل شد که زنان با تقوا اینبار از دهان نزدیکترین افراد خانواده می شنیدند و تمام اهداف زندگی آنان را به چالشی نابرابر می کشید. ورود بانوان به عرصه های سه گانۀ سیاسی، علمی و اقتصادی، مزید بر علت شده و بیشتر نگاهها متوجه رشد و ترقی زنان در زمینه های فوق گردید و ستودگی اخلاقی و دینی در جامعه زنان را به محاق برد و الگوسازی در عرصۀ اخلاق و معنویت را در نظام تربیت خانوادگی و اجتماعی به فراموشی سپرد. گرچه این تعبیر چندان پسندیده و متکی به استقراء نیست ولی باید توجه داشت که در جامعۀ دیانت مسیحی به دلیل ساختاری که نهاد روحانیت مسیحی وجود دارد، زنان می توانند به نظام راهبهگی بپیوندند و به گونهای امکان رشد و پرورش زنان معنوی فراهم بشود. البته گویا با ساختار کهنه و آلودۀ آن، چندان موفقیتی در روزگار کنونی ندارد و از توفیق بالایی برخوردار نیست. اما به هر صورت ایدۀ تربیت زنان معنوی با تکیه بر عواملی چون پارسایی و زهد و ذکر و خلوت در نظام فکری آنها وجود دارد. در حالیکه در جامعۀ سنتی اسلامی باوجود موانع گوناگونی که از قدیم بر سر راه تربیت الگوهای زنان معنوی قرار داشته است در دنیای معاصر نیز به موانع بزرگتری دچار گشته است. در دورۀ معاصر وضعیت جامعه و تعلیم و تربیت در خانواده، محیط و رسانه، به گونه ای پیش رفته است که اصولاً انتظار برآمدن زنانی از دستۀ الگوهای معنوی را امروزه باید به نوعی اتوپیا و آرزو تشبیه کرد. بر اساس پارهای از روایات آخرالزمانی، زندگی زنان در دوره یاد شده، تا حد شگفتآوری در برهنگی، شهوت، تجمل و قدرت طلبی، غرق می شود که جز رفتارهای ناهنجار اخلاقی دینی در سطح عمومی جامعه، انتظار مشاهدۀ الگوی مناسب دیگری را نمیتوان داشت. تصور بر این است که چارۀ درست در بازخوانی شیوۀ تربیت اجتماعی در سیرۀ اهل بیت علیهم السلام است. در سیرۀ اهل بیت (ع) بر جایگاه زنان پرهیزکار تاکید های مکرر وجود دارد. تاکید آن حضرات بر جایگاه زنان فوق العاده و استثنایی مانند فاطمه معصومه و بانو حُدیث و بانو حکیمه و نرگس(رضوان الله علیهن) به آگاهی جامعه شیعه از این جهت مهم، نیز قابل تفسیر است. صورت استدلال بر مطلب بدین گونه است که فرمایش حضرات معصومین(ع) در بارۀ آنها نشان دهنده رویکرد اهل بیت علیهم السلام در جهت شناسایی و ارج گذاری در حق زنان معنوی و دارای ارزش پارسایی است. اگر امام کاظم(ع) و صادق(ع) درباره حضرت معصومه(س) و یا بانو حکیمه(س) نمیگفتند و از اهمیت اخلاقی و پارسایی آنان پرده برنمی داشتند جامعه شیعه شاید به بخش اندکی از شخصیت آنان نیز متفطن نمیگشت. برای نمونه وقتی امام صادق(ع) میفرمود: «إِنَّ…لَنَا حَرَماً وَ هُوَ قُمُّ وَ سَتُدْفَنُ فِیهِ امْرَأَهٌ منْ وُلْدِی تسَمَّی فاطِمَهَ مَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّهُ. قَالَ الرَّاوِی وَ کانَ هَذَا الْکلَامُ مِنْهُ قَبْلَ أَنْ یولَدَ الْکاظِمُ(ع) برای ما حرمی است که قم است. به زودی زنی از فرزندانم که فاطمه نامیده میشود در آن دفن می شود. هر کسی او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می شود. راوی گفت: این سخن ایشان پیش از تولد کاظم(ع) بود.» [۷] همچنانکه امام جواد(ع) بعدتر فرمود: «مَنْ زَارَ عَمَّتِی بِقُمَّ فَلَهُ الْجَنَّهُ؛ کسی که مزار عمه ام را در قم زیارت کند، بهشت پاداش او خواهد بود.»[۸] به جایگاه معنوی و مقام پارسایی حضرت معصومه (س) جلب توجه می کردند وبه مقامات معرفتی آن بانو جامعه شیعه را آگاهی می دادند. بکارگیری چنین روشی از سوی پیشوایان دلیل بر پسندیدگی آن می تواند باشد و قابل تامل و تأسی است. از منظر دانش تربیت و روانشناسی برای ترویج رفتارهای هنجار و پسندیده همواره به پرورش و ارائۀ الگوهای مناسب نیاز است تا آداب و ارزشهای برتر عمومیت و گسترش پیدا کند. رشد بهینۀ جوامع به تکثیر و تعدد الگوهای تربیتی آن بستگی بسیار دارد. بر این اساس، در جامعه دینی، که یکی از اهداف بلند آن تربیت انسانهای معنوی و از جمله زنان پارسا و بانوان معرفت اندیش است، به شناسایی و بازخوانی سرگذشت پیشینیان مؤمن و دعوت و ترغیب علاقمندان معاصر نیاز فراوانی است. پاسداشت حریم و حرمت زنان مؤمن، پارسا، اهل ذکر، اهل مراقبه، نیایشگر، خویشتندار، خلوتگزین، زاهد، و وارسته را در قالب آداب زندگی و شیوۀ زیست امروزین باید جست و راههای تقویت و احیای صفای ایمانی را در جامعۀ مذهبی زنان شناسایی کرد تا بر شکوهمندی قبیلۀ ایمان، آن چنانکه شایستۀ آن است، افزوده شود و خلوص عبادت و بندگی با صفای قلب و باطن در آمیخته تر گردد و قدیسگان فرشته خو، در سطوح مختلف جامعه از خانه تا خاندان و در مسجد و مدرسه و خیابان، یافت شود و تا این اندازه کمیاب و نایاب نباشد. پانوشت ها:[۱] ریاض المسائل، الطباطبائی، السید علی ، جلد : ۱۳ صفحه : ۷۳٫ [۲] الوسائل، شیخ حر عاملی، ج۱۴، ص۵۱، الباب ۲۸ من أبواب مقدمات النکاح الحدیث ۲٫ [۳] سوره نور، آیه ۲۶٫ ترجمه آیتی. [۴] سوره نساء، آیه ۳۴٫ [۵] بحار الأنوار، العلامه المجلسی، نشر مؤسسهالوفاء، بیروت، جلد ۴۷ صفحه : ۲۵۱٫ [۶] آرامگاه بانو بی بی شطیطه (ره) در غرب نیشابور و در وسط میدانی به نام شطیطه قرار دارد. بی بی شطیطه نیشابوری بانویی سالخورده از شیعیان نیشابور بود. زنی پاک دامن و خداترس و درست اعتقاد که بنا به گزارش محدثان بزرگ شیعه همچون ابن شهرآشوب در المناقب و قطب راوندی در الخرایج، ضمن داستانی از مراجعات مردم به محضر امام هفتم(ع) تقوا و معرفت وی مورد عنایت خاص و تأیید حضرت کاظم (ع) قرار گرفت و به همین جهت مردم به جایگاه معنوی و ارج شخصیتی او پی بردند و جانب آن بانو را پاس داشته و مزارش را تکریم کردند. [۷] مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، مؤسسه آل البیت (ع) ج۱، ص ۵۷٫ [۸] عیون اخبار الرضا(ع)، شیخ علی بن بابویه صدوق، نشر جهان، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۸ق، ج ۲، ص ۲۶۷؛ بحار الانوار، ج ۴۸، ص ۳۱۷٫ منبع اصلی مقاله: سایت شخصی نویسنده، اینجا «نگاه تازه» |
یک نظر بگذارید